سبیکه مادر بزرگوار حضرت جواد علیه السلام هرچند از حیث اجتماعى از طبقه اى بسیار پایین و کنیز است لیکن از رتبه والاى معنوى و طهارت روح و طینت پاک برخوردار شده تا حدى که این کنیز ام ولد از سه معصوم با مضامین والایى تاءییدیه گرفته است که به شرح ذیل به محضر شیفتگان ولایت تقدیم مى گردد:
1-قال رسول الله صلى الله علیه و آله بابى ابن خیرة الاماءابن النوبیه الطیبة الفم المنتجبة الرحم .
پدرم فداى پسر کنیز نوبیه که دهانش خوشبو و زهدانش نجیب زاى است 1
2- یزید بن سلیط گوید: حضرت موسى بن جعفر علیه السلام را در راه مکه ملاقات کردم فرمود: من در این سال گرفتار مى شوم (یا از دنیا مى روم ) بعد از من امر امامت با پسرم على است . اى یزید وقتى که بعد از من او را در این محل ملاقات کردى و خواهى کرد به او مژده بده که پسرى امین ، ماءمو و مبارک برایش متولد خواهد شد او به تو خبر میدهد که تو مرا در این جا ملاقات کرده اى ، به او بگو کنیزى که آن پسر از او به دنیا خواهد آمد از بستگان ماریه قبطیه کنیز رسول خداست اگر توانستى سلام مرا به آن کنیز (مادر امام محمد تقى ) برسان 2 و همین موضوع حکایت از رتبه والاى آن بانوى فضیلت دارد.
3-امام رضا علیه السلام : آن بانویى که یک چنین پسرى (امام جواد علیه السلام ) را زائیده پاک و پاکیزه است 3
نص بر امامت
ابى یحیى صنعانى گوید: خدمت امام رضا علیه السلام بودم که کودکش ابى جعفر علیه السلام را آوردند فرمود: هذاالمولود الذى لم یولد مولود اعظم منه برکة على شیعتنا منه .
این همان مولودى است که مولودى پربرکتتر از او نسبت به شیعیان ما به دنیا نیامده است 4.
معمربن خلاد گوید: پس از ولادت ابى جعفر (امام جواد علیه السلام ) خدمت امام رضا علیه السلام موضوعى را بیان کردیم فرمود: شما چه احتیاجى به این مطلب دارید این ابوجعفر علیه السلام است که او را در جاى خود نشانیده و قائم مقام خود کرده ام 5 و فرمود ما اهل بیت صغیرانمان از کبیرانمان موبه مو ارث مى برند6.
صفوان بن یحیى روایت مى کند به امام رضا علیه السلام عرض کردم : پیش از آنکه خداوند ابوجعفر علیه السلام را به شما عطا فرماید در جواب ما مى فرمودید: خدا به من پسرى عطا خواهد فرمود اینک که عطا فرموده و چشم ما را - به نور جمال او - روشن کرده است خداوند مرگ شما را براى ما پیش نیاورد، ولى اگر مسئله اى پیش آید که خواهد بود؟
امام به ابى جعفر علیه السلام که در مقابلش ایستاده بود اشاره کرد گفتم فدایت شوم : این سه ساله است ، فرمود: سه ساله بودن چه ضررى دارد، عیسى بن مریم در کمتر از سه سالگى حجت خدا بود7. و در جواب فردى دیگر که همین سؤ ال راپرسیده بود امام فرمود: همانا خداوند سبحان عیسى بن مریم را به رسالت شریعت تازه مبعوث کرد در حالیکه سن او کمتر از سنى که ابوجعفر علیه السلام در آن است 8.
امام جواد علیه السلام در آخرین حج پدر
وقتى که ماءمون حضرت امام رضا علیه السلام را به خراسان دعوت کرد، آن حضرت قبل از حرکت به سوى خراسان سفرى به حج نمود و حضرت جواد علیه السلام را که در آن زمان شش سال داشت همراه خود برد.
امام جواد علیه السلام هنگام طواف ، احساس کرد که پدر بزرگوارش خانه خدا را آنچنان وداع مى نماید که انگار بار دیگر به زیارت آنجا باز نخواهدگشت .
این جریان سبب شد که - امام جواد با تاءثر شدید - در داخل حجر اسماعیل نشست ، وقتى امام رضا علیه السلام از اعمال فارغ شد، فردى را به دنبال فرزند دلبند خود فرستاد تا او را به حضورش بیاورند، امام جواد علیه السلام از آمدن به حضور پدر خوددارى کرد - چون یاریا رفتن به محضر انور پدر را با آن عواطف مواج خویش و حزن شدیدش نداشت - ناچار خود امام رضا علیه السلام به حجر اسماعیل آمد و فرمود: عزیزم چرا اینجا نشسته اى ؟ برخیز برویم .
فرزند خردسال امام با چشمان اشکبار گفت : چگونه برخیزم - در حالیکه - دیدم خانه خدا را به گونه اى وداع کردى که گویا به این جا دیگر باز نخواهى گشت . امام جواد علیه السلام این سخن را گفت و از جاى برخاست - و همراه امام حرکت کرد 9.
فضیلت زیارت ثامن الحجج از دیدگاه امام جواد علیه السلام
محمد بن یعقوب کلینى از على بن ابراهیم صاحب تفسیر از على بن مهزیار نقل مى کند که به امام جواد علیه السلام گفتم : قربانت شوم زیارت امام رضا علیه السلام برتر است یا زیارت حضرت ابى عبدالله الحسین علیه السلام ؟ فرمود:
زیارت پدرم افضل است ، چونکه اباعبدالله علیه السلام را همه مردم زیارت مى کنند و در حالیکه پدرم را زیارت نمى کند مگر خواص از شیعه .
شیخ طوسى با اسنادش از کلینى مثل این روایت را نقل کرده و شیخ صدوق هم با اسنادش از على مهزیار همین را روایت کرده است 10.
حضرت عبدالعظیم حسنى علیه السلام مى گوید:
به امام جواد علیه السلام گفتم : من بین زیارت حضرت ابى عبدالله علیه السلام و زیارت قبر پدرت در طوس متحیر هستم چه مى فرمایید: پس فرمودند: منتظر باشید، سپس - بلند شده - به اندرونى وارد شدند و بیرون آمدند در حالى که اشک بر گونه هایش جارى بود و فرمودند: زوار ابى عبدالله علیه السلام زیاد بودند در حالیکه زائران قبر پدرم در طوس کم هستند11.
عشق امام جوادعلیه السلام به زهرا سلام الله علیها
زکریابن آدم نقل مى کند: هنگامى که در نزد امام رضا علیه السلام بودم ، امام جواد علیه السلام را آوردند سن وى کمتر از چهار سال بود دست خود را بر زمین زد و سر را به سوى آسمان بلند کرد و مدت زیادى در اندیشه شد، امام رضا علیه السلام فرمود: فرزند جان ! براى چه این قدر فکر مى کنى ؟
فرمود: در اندیشه آن هستم درباره مادرم فاطمه چه به جا آوردند؟!
اماوالهل لاخرجنهما ثم لاحرقنهما ثم لاذرینهما ثم لانسسفنهما فى الیم نسفا . اما به خدا سوگند آندو نفر را بیرون مى آورم سپس آندو را آتش مى زنم و پراکنده مى کنم و به دریا مى ریزم آندو را، چه دریا ریختنى ؟!
حضرت رضا علیه السلام امام جواد علیه السلام را نزد خود خواست و میان دو دیده آن حضرت را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فداى تو باد تو از براى امامت شایسته هستى 12.
امام جواد علیه السلام و حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه
همه معصومین به نوعى از آمدن مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه سخن گفته اند، از جمله حضرت جواد علیه السلام و یکى از شخصیتهاى والائى و پیروى بى چون و چرا از ولى الله زمان خویش بود و درسى جاوید براى عموم شیفتگان ساحت قدسى ولایت داد و نام نیک خود را در جریده عشاق ولائى نگاشته حضرت عبدالعظیم حسنى است او که توفیق معاصر بودن با سه امام علیهم السلام را یافته و نزد هر سه امام به منزلت رفیعى دست یافت .
و اینک ما خوشه اى از کلمات درربار معصومین و بالاخص یازدهمین معصوم حضرت جواد علیه السلام را از زبان ایشان تقدیم مى نمائیم .
1-حضرت عبدالعظیم حسنى نقل مى کند به خدمت مولایم امام محمد بن على موسى علیه السلام شرفیاب شدم ، میخواستم راجع به امام قائل از ایشان سوال نمایم ، آیا او مهدى عجل الله تعالى فرجه است یا غیر او؟
امام جواد علیه السلام پیش از سؤ ال من فرمود:
اى اباالقاسم همانا قائم از ما (اهل بیت ) مهدى است که در زمان غیبت واجب است انتظار او را بکشند و در زمان ظهورش از او اطاعت کنند. او فرزند سوم من است ، به خدایى که محمد صلى الله علیه و آله و سلم را به نبوت مبعوث کرد و ما را به امامت مخصوص گردانده:
انه لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یخرج فیملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و ان الله تبارک و تعالى یصلح امره فى لیلة کما یصلح امر کلیمه موسى ذهب لیقتبس لاهله نارا فرجع و هو رسول نبى ثم قال :
افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج .
همانا اگر از دنیا نماند مگر یک روز هرآینه خداوند آن روز را طولانى مى کند تا آن که ایشان خروج نمایند، و زمین را از عدل و داد پر کند همانطور که از ظلم و جور پر شده بود و خداى تبارک و تعالى کار او را در یک شب سامان دهد، همانطور که کار کلیمش موسى را در یک شب اصلاح فرمود او رفت تا براى خانواده خویش آتشى بیاورد برگشت در حالیکه به مقم رسالت و نبوت نایل شده بود.
بعد امام جواد علیه السلام فرمود: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است 13.
2-روزى حضرت عبدالعظیم حسنى چنان مجذوب و تحت تاءثیر عظمت حضرت جواد علیه السلام قرار گرفته بود که آروز و عشق قلبى خود را چنین ابراز مى کند:
روزى به امام محمدبن على بن موسى علیه السلام عرض کردم که : همانا من امیدوارم حضرتعالى همان قائم از اهل بیت محمد صلى الله علیه و آله و سلم باشى که زمین را از عدل و داد پر مى کند همانطور که از ظلم و جور پر شده .
حضرت فرمود: اى اباالقاسم احدى از ما اهل بیت نیست مگر آنکه به امر خدا قیام کند و به دین خدا هدایت مى کند، ولى من آن قائمى که خداوند به واسطه او زمین را پاک مى کند از اهل کفر و انکار، و بواسطه او زمین را از عدل و داد پر مى کند نیستم .
او شخصیتى است که تولدش بر مردم مخفى مى شود و شخص ایشان را مردم غایب مى شوند و نام بردن از ایشان بر مردم حرام است و او همنام و هم کنیه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم است . او شخصیتى است که زمین بر او طى مى شود و هرکار سختى بر او آسان میشود اصحاب او سیصد و سیزده نفر به عدد سپاهیان اسلام در جنگ بدر است که براى کمک به ایشان از دورترین نقاط زمین جمع مى شوند و این فرمایش خداى عزوجل است : اینما تکونوا یاءت بکم الله جمیعا ان الله على کل شى قدیر (بقره 148).
هرکجا باشید خداوند همگى شما را بیاورد همانا خداوند بر هر چیزى تواناست .
پس زمانى که این جمعیت با اذن الهى براى کمک به ایشان اجتماع کردند، همواره با دشمنان خدا جنگ مى کند تا زمانى که خداى تبارک و تعالى راضى شود.
جناب عبدالعظیم حسنى مى گوید: به ایشان عرض کردم : مولاى من چگونه مى داند که خدا راضى شده است ؟
فرمودند: خداوند در قلبش رحم مى اندازد14.
در همین رابطه حدیثى دیگر از یازدهمین معصوم و نهمین امام شیعیان نقل شده است که ترجمه آن به شرح ذیل مى باشد.
صقربن ابى دلف نقل مى کند که از اباجعفر محمد بن على الرضا علیهماالسلام شنیدم که مى فرمود: امام بعد از من پسرم على است ، امرش امر من و سخن او سخن من و اطاعت از او، اطاعت از من است ، و امام بعد از او پسرش حسن است که امر او امر پدرش و سخن او سخن پدرش و اطاعت از او پیروى از پدرش مى باشد. سپس سکوت کرد.
پس عرض کردم : اى فرزند رسول خدا امام بعد از حسن کیست ؟
پس امام جواد علیه السلام گریه اى شدید کرد و سپس فرمود:
همانا امام بعد از حسن پدرش که قائم به حق منتظر است .
پرسیدم اى فرزند رسول خدا: براى چه قائم خوانده مى شود؟ فرمود:
براى آنکه او بعد از فراموش شدن نامش و مرتد شدن اکثر قائلان به امامتش قیام مى کند.
پرسیدم و براى چه منتظر نامیده مى شود؟
فرمود: همانا براى او غیبتى است که روزهاى آن زیاد و مدت آن طولانى مى شود، پس مسلمانان مخلص انتظارش را مى کشند و افراد شکاک انکارش مى کنند و منکران ، اعتقاد به او را مسخره مى کنند و کسانیکه وقت معلوم مى دارند دروغ مى گویند و عجله کنندگان در عصر غیبت هلاک مى شوند و تسلیم شدگان در برابر قضاى الهى در عصر غیبت نجات مى یابند15
لباس و آراستگى حضرت جواد علیه السلام
حضرت جواد الائمه علیه السلام ، لباس تمیز، پاکیزه و قیمتى مى پوشیدند.
کلینى از امام جواد علیه السلام نقل مى کند که فرمود:
انا معشر آل محمد نلبس الخز والیمینه
ما خاندان پیغمبر هستیم که خز و لباسهاى قیمتى مى پوشیم .
و شیخ صدوق از على بن مهزیار از امام نهم روایت کرده که : نمازهاى واجب را با خز و سایر لباسهاى قیمتى مى خواند و عباى گرانبهایى به دوش مى انداخت ، جبه خز مى پوشید و با همین لباسهاى اعلاء نماز مى خواند به ما هم امر میکرد در چنین لباسهایى نماز بخوانیم 16.
جواب به یک شبهه
شاید پس از مطالعه مطلب فوق در ذهن برخى از خوانندگن این سوال مطرح شود که از یک سو در نهج البلاغه مى خوانیم که : ان الله فرض على الائمهة الحق ان یقدروا انفسهم ضغفة الناس خداوندبر امامان حق واجب کرده است که خود را همچون ضعیفترین مردم - در مسائل اقتصادى - قرار دهند17 از سوئى دیگر در همان کتاب شریف مى خوانیم که : تمام پیغمبران به زخارفت دنیا بى اعتنا بودند18 و در روایتى وارد شده است که حضرت على ، علیه السلام به اصبغ بن نباته فرمود: پنج سال در کوفه حکومت کردم ، روزى که وارد کوفه شدم با این لباس و با این مرکب و با این اساس جزئى وارد شدم ، اگر روزى که برمى گردم غیر از اینها داشه باشم ، فاننى من الخائنین .
و در جاهایى دیگر روایاتى مانند استفاده امام حسن علیه السلام و امام صادق علیه السلام و حضرت جواد علیه السلام از لباسهاى فاخر و قیمتى را مى خوانیم این دو دسته روایات را چگونه جمع کنیم ؟
جواب این است که اسلام دینى الهى بر مبناى فطرت و عقل است و براى هر مقطعى از زمان و نقطه اى از جهان برنامه مناسب مانند دارد.
اولا: دو روایت نقل شده از على علیه السلام در مقام حکومت است و در عصر ضعف اقتصادى عامه مردم ، که حکمران اسلامى موظف است خود را و زندگى شخصى خویش را در حد ضعیف ترین اقشار مردم قرار دهد تا درد آنان را بداند و محرومیت آنها را بچشد.
ثانیا: میان بى اعتنائى به زخارف دنیا و استفاده از برخورداریهاى آن تلازم نیست و گاهى اتفاق مى افتد که فرد ثروتمند و برخوردار از مال دنیا از تعلقات قلبى به امورات دنیایى آزاد و رسته است در حالیکه فردى با کمترین برخوردارى از امور دنیوى ولکن دلبسته آن است و در کتب اخلاقى نمونه هاى متعددى بر این مورد ذکر شده از جمله درویشى که جاماندن کشکولش اسباب اضطراب خاطرش را فراهم کرده یا فردى که بخاطر دو سکه نقر پس انداز از اداى شهادتین در بحرانى ترین حالات بیمارى خوددارى مى کرد. بنابراین آنچه مهم است عدم دلبستگى به دنیا و زخارف دنیوى است .
با این مقدمه روشن مى شود که:
اولا: حضرت جواد علیه السلام در مسند حکمرانى نبود.
ثانیا: در جامعه آن روز فقر مطلق همچون عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر مردم حاکم نبود.
ثالثا: اقتضاى شرایط زمان و مکان و شئونات ، آن بود که با ظاهرى آراسته و لباسهاى گرانقیمت در انظار عمومى حاضر شوند، و در برخى موارد که اعتراض مى شد با منطقى برتر منتقد را قانع مى نمودند.
معروف است که یکى از دراویش به لباس امام صادق علیه السلام اعتراض کرد و ایشان در جواب فرمودند: بیا جلو به لباس زیرین من دست بزن ، آمد و لمس کرد دید جامه اى از کرباس به تن دارد، در حالیکه آن درویش در زیر خرقه جامه اى بس نرم از پارچه اى لطیف پوشیده بود، و با این حرکت امام ، رسوا شد.
احترام مؤمن در قاموس فرهنگ اهل بیت علیهم السلام از کعبه هم بالاتر است ، مؤمنین باید با ظاهرى آراسته و پاکیزه در انظار عموم حاضر شوند و این مطلب در مواردى که فرد جداى از موقعیت فردى ، نوعى انتساب به جامعه مسلمین دارد از اهمیت بیشترى برخوردار مى شود.