فضه زنى بود فقیه و دانا، که عمر بن خطاب در حق او گفت: شَعْرَةٌ مِنْ آلِ اَبىطالِبٍ اَفْقَهُ مِنْ عَدِىٍّ.(1)
یک رشته موى آل ابىطالب فقیهتر و داناتر از تمام قبیله عدى است.
لازم به توضیح است که خلیفه در مقام قضاوت بین فضّه و شوهر او (سلیک غطفان) این جمله را گفت که شوهر، از عدم موافقت فضّه در زوجیّت و مباشرت، شکوه داشت، در حالى که فضّه در مقام استبراء و کشف حال دوران عادت ماهانه بود....(2)
مرحوم علامه مجلسى- رضواناللَّهعلیه- در مورد فضّه داستانى را نقل کرده، که علم و آگاهیش را- که قطرهاى از علوم فاطمهى زهرا مىباشد- ترسیم مىنماید:
روزى یکى از زائران بیت خدا از قافله عقب ماند و در این گیرودار متوجه زنى شد که او نیز راه گم کرده و نمىدانست کجا رود. مرد پرسید: «تو کیستى؟» (من انت؟)
زن با خواندن آیهى هشتاد و نه سورهى زخرف به او تفهیم کرد که چرا سلام نکردى؟ (3)
مرد: سلام علیک
زن: و علیکالسّلام
مرد: در این صحرا چه مىکنى؟ «ما تصنعین ههنا؟»
زن: خدا هرکسى را هدایت کند گمراه نمىشود. «و من یهدالله فماله من مضل». (4)
(او با خواندن این آیه مرد را متوجه کرد که گم شده است.)
مرد: تو از جن هستى یا از جنس بشر؟
زن: اى بنىآدم! خود را مزین سازید. «یا بنىآدم خذوا زینتکم (5) یعنى من از جنس بشر هستم.»
مرد: از کجا مىآیى؟
زن: از راه دور «ینادون من مکان بعید؛(6) یعنى از مدینه مىآیم.»
مرد: کجا مىروى؟
زن: براى افراد واجد شرائط واجب است به حج روند. «ولله على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا.(7) (کنایه از اینکه عازم حج هستم.)
مرد: کى از خانه خارج شدهاى.
زن: ما زمین و آسمان را در شش روز آفریدهایم. «و لقد خلقنا السموات والارض و ما بینهما فى ستة ایّام (8) یعنى شش روز است که از مدینه خارج گشتهام.»
مرد: آیا میل طعام دارید؟
زن: ما آنان را جسد و بىروح خلق نکردهایم که نیازى به خوردن نداشته باشند. «و ما جعلناهم جسدا لایأکلون الطعام (9) با این تعبیر و خواندن آیه مىرساند که نیاز به غذا و خوردن دارد.» مرد به او غذا داد و سپس گفت: کمى با شتاب حرکت کن.
زن: خداوند هرکسى را به اندازه قدرتش مکلف ساخته. «لایکلف اللَّه نفساً إلا وسعها (10) یعنى بیش از این توانایى ندارم.»
مرد: پس بیا تو را نیز به مرکب خود سوار کنم.
زن: اگر در عالم دو خلق وجود داشت باعث فساد مىشد. «لو کان فیهما آلهة الا اللَّه لفسدتا (11) آرى سوار شدن زن و مرد به یک مرکب خطرناک است.»
مرد از مرکب خود پایین آمده و زن را بر آن سوار کرد. در این هنگام زن این آیه را خواند: «سبحان الذى سخّر لنا هذا (12) منزه است آن خدایى که این را براى ما مسخر کرد...» مرد مىگوید: بدین طریق خود را به قافله رساندیم، من از زن پرسیدم: آیا در میان کاروان کسى را دارى؟
او با خواندن آیهى 26 سورهى ص، 144 آلعمران، 12 مریم و 11 طه، که به ترتیب، نامهاى مبارک حضرت داوود، حضرت محمد صلى اللَّه علیه و آله، حضرت یحیى و حضرت موسى علیهمالسلام است مرا متوجه چهار پسر خود کرد که این نامها را داشتند.
من با صداى بلند کاروان را مخاطب قرار داده و نام این افراد را خواندم، ناگاه دیدم چهار نفر جوان به نزد من آمدند، از زن پرسیدم آنان کیستند؟ او با خواندن آیهى 46 سورهى کهف به من فهماند که آنان پسرانم هستند.
آن جوانان به خدمت آن زن رسیدند. جوانان فوقالعاده محبت مىکردند، زن از آنان با خواندن آیهى بیست و شش سورهى قصص خواست که به من نیکى کنند. جوانان نیز هدایا و اشیایى به عنوان تشکّر به من دادند...
من از آنان پرسیدم: این زن کیست؟
آنان گفتند: این مادر ما (فضّه)- خادمهى فاطمهى زهرا علیهاالسلام- است، که بیست سال تمام سخنان خویش را با خواندن قرآن مىرساند.
حالا شما خوانندگان عزیز توجه فرمایید که اگر فضه- خادمه زهرا- چنین باشد، معلم و مربى او که تمام فضائل اخلاقى و کمالات انسانى و علوم سرشار خویش را از منبع فیض بىمنتهاى الهى کسب کرده و در دامن پر مهر نبوت و رسالت تربیت شده و شایستگى همسرى ولایت و مادرى امامت گردیده است چگونه بوده است؟!
پی نوشت ها
1ـ ریاحینالشریعة، ج 2، ص 317 نقل از: خصایص فاطمیّه.
2ـ «قبیله عدى» فامیل و قبیلهى خود خلیفه بوده است.
3ـ و قل سلام فسوف یعلمون.
4ـ زمر/ 37.
5ـ اعراف/ 31.
6ـ فصلت/ 44.
7ـ آلعمران/ 97.
8ـ ق/ 38.
9ـ انبیاء/ 8.
10ـ بقره/ 286.
11ـ انبیاء/ 22.
12ـ زخرف/ 13.