بالاترین مرتبه کمال انسانیت، مقام عصمت است که رضا و غضب انسان در همه امور، بر مدار رضا و غضب خدا باش. اگر عصمت کبری به آن است که انسان کامل به جایی برسد که در همه امور، به رضای خدا راضی شود و به غضب خدا، غضب کند؛ فاطمه اولین کسی است که خداوند متعال به رضای او راضی می شود و به غضب او، غضب می کند و این مقامی است که منشأ حیرت انسان های کامل است...
اوست که در مکاشفات یوحنا، علامتی است عظیم که در آسمان ظاهر شده؛ زنی که آفتاب را در بر دارد و ماه زیر پایش و بر سر تاجر از 12 ستاره دارد.
اوست که همسر و مادر دوازده رئیس از اولاد اسماعیل است و خداوند در سفر تکوین تورات، به حضرت ابراهیم خبر داد.
او در سوره "دخان"، تأویل "شب مبارکه" این است که در آن "هر امر استواری فیطیه می یباد". او در زمانه، یگانه زنی است که خداوند متعال، دعای او را در روز مباهله، هم طراز دعای پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین قرار داده است.
اوست که در شب معراج رسول خدا دید که بر در بهشت نوشته شده است: "فاطمه خیره الله" در شخصیت او همین بس که اول شخص وارد شونده بر بساط قرب الهی، اوست؛ چرا که رسول خدا فرمود: "فاطمه نخسیتن کسی است که به بهشت وارد می شود."
او یگانه گوهری است که خداوند به بعثت پیغمبر خاتم بر مؤمنین منت نهاد (سوره آل عمران آیه 64) و به وجود آن گوهر، بر آن سرور منت نهاد و فرمود: "ما به تو کوثر دادیم، پس بر پروردگارت درود فرست و قربانی کن،"
آیا پس از رحلت رسول خدا، چه شد که چنین کسی با دلی پر درد، گفت: "بر من مصیبت هایی فرود آمد که هرگاه بر روزهای روشن فرود می آمد، چونان شب، تیره و تار می شدند" و هنگامی که به خاک سپرده شد، از بدن رنجور او، شبحی باقی مانده بود." مانند شبحی گشته بود" و امیرالمؤمنین در این مصیبت، آنچنان از پای درآمد که به رسول خدا گفت: "اما اندوه من (در فقدان فاطمه) همیشگی است و از این پس هر شب من، تا به سحر به بیداری خواهد گذشت"
فرازی از بیانات آیت الله العظم وحید خراسانی (با اندکی تصرف) علی بن عیسی اربلی داستان شهادت فاطمه (سلام الله علیها) را نقل کرده تا آنجا که می گوید:
هنگامی که زهرا (سلام الله علیها) از دنیا رفت و به شهادت رسید، پارچه ای بر روی پیکر مطهر او کشیده شده بود، أسماء گوید در این وقت، حسن و حسین (علیهاالسلام) وارد شده و گفتند: ای أسماء! ماد ما در چنین وقتی نمی خوابید!؟؛ أسماء عرض کرد: ای فرزندان رسول خدا، مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است!
حسن (علیه السلام) که این سخن را شنید، خود را روی بدن مطهر مادر انداخته و صورتش را می بوسید و می گفت: "مادرجان! پیش از آن که جان از بدن بیرون رود، بامن سخن بگو"
حسین (علیه السلام) پیش آمده، پای مادر را می بوسید و می گفت: "مادرجان من فرزند تو حسین هستم، با من سخن بگوی، پیش از آن که قلبم بشکافد و مرگم فرا رسد!"
(به نقل از کشف الغمه جلد 2- صفحه 126)