از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره ابعاد شخصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) مطالب فراوانى نقل شده است.
فاطمه(سلام الله علیها) دخت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه واله) در بین زنان عالم، معروفترین و محبوبترین چهره دینى، اخلاقى، ایمانى، علمى، ادبى و معنوى به شمار مىآید. جاذبیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) قلمروى بس وسیع دارد که پیش از زندگى او در این جهان شروع مىشود و تا مرز ابدیت امتداد مىیابد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) در عمر کوتاه ولى پر برکت خود، عالىترین درسهاى زندگى را به انسانها آموخت و بهترین سرمشق و نمونه براى زنان جهان گردید.
فاطمه(سلام الله علیها) در دوران زندگى بانویى از هر جهت نمونه و کامل بود. او دخترى نمونه براى پدرش پیامبر(صلی الله علیه واله)، و همسرى نمونه براى على(علیه السلام) و مادرى نمونه براى فرزندانش بود و بالأخره در تمام ابعاد وجود، زن نمونهاى براى عالم بشریت به شمار مىآمد.
فاطمه(سلام الله علیها) در زندگى خصوصى خویش، نمونهاى در حیا، عفاف، پاکدامنى، مهر، عاطفه، معرفت، ایمان و... بود و در زندگى اجتماعى نیز نمونه و الگویى از شهامت، شجاعت، فداکارى در راه حق و عدالتخواهى محسوب مىشد و عاقبت در این راه به شهادت رسید.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در صفات و روحیات گوى سبقت از مردان بزرگ ربوده و با کاملترین مردان جهان یعنى على(علیه السلام) همدوش و همسر گشته بود.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از اصحاب کسا و یاران مباهله است و از کسانى است که در سختترین اوقات با پیغمبر(صلی الله علیه واله) هجرت کرد و نیز از آنهاست که آیه تطهیر در شأنشان نازل شده و خدا به صِدقشان گواهى داده است. فاطمه(سلام الله علیها) مادر ائمه(علیه السلام) است و در بقاى ذریه پیغمبر تا روز قیامت از برکت وجود اوست و او بانوى همه بانوان جهان است. چون فاطمه(سلام الله علیها) بر پیغمبر(صلی الله علیه واله) وارد مىشد، آن حضرت در مقابل او مىایستاد و دستش را مىبوسید و او را به جاى خود مىنشانید و مىگفت:
من هرگاه به بوى بهشت اشتیاق پیدا مىکنم، زهرا(علیه السلام) را مىبویم.
پیغمبر(صلی الله علیه واله) مىگفت:
فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است.
همه اینها براى شخصیت زهرا (سلام الله علیها) یعنى براى صفاتى بود که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) داشت ؛ زیرا قیمت هر کس به صفات و روحیات اوست. زهرا در علو صفات به حدى بود که پیامبر گرامى(صلی الله علیه واله) او را مادر (ام ابیها) مىنامید. و مىگفت:
زهرا (سلام الله علیها) به صورت آدمى است و به معنا از حوریان بهشتى است. زهرا روحى است که میان دو پهلوى من است.
انسیه حورا سبب اصل اِقامت
اصلى که ببالید بدو نخل امامت
نخلى که ز تولید قدش زاد قیامت
گنجینه عرفان گهر بحر کرامت
در باغ نبى طوبى افراخته قامت
در ساحت بستان ولى سرو لب جو
** *
مرآت خدا عالمه نکته توحید
کش خیمه عصمت زده بر عرصه تجرید
آن جلوه که بالذات برون است ز تحدید
مولد محمد که بدان نادره تأیید
** *
اى زاده انسان که به خوبیت مَلک نیست
از عشق تو برپاست به کونین هیاهو
** *
من با تو به توحید دلى یکدله دارم
از عشق تو برگردن جان سلسله دارم
من قطره که از بحر فزون حوصله دارم
از بحر عنایات تو چشم صله دارم
** *
اى پاى تو پهلو زده خورشید سما را
بر فرق من خسته بسایان کف پا را
در هر صفتى اعظم اسماى الهى
اندر فلک قدرت نبود چو تو ماهى
عالم همگى بنده شرمنده تو شاهى
محتاج توایم از ره الطاف نگاهى
« فاطمه (علیها السلام) پاره تن پیغمبر (صلی الله علیه واله)»
پیامبر گرامى فاطمه (سلام الله علیها) را بسیار دوست مىداشت و به او احترام مىنمود و از هر فرصت در معرفى این بانوى نمونه و عصاره هستى استفاده مىکرد و حقایق و معارفى را در عظمت شخصیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مطرح مىنمود. یکى از احادیثى که پیامبر گرامى (صلی الله علیه واله) درباره فاطمه (سلام الله علیها) فرمودهاند این حدیث است: «فاطمه پاره تن من است...»
از طریق این حدیث بسیارى از فضایل و مناقب حضرت زهرا (سلام الله علیها) مانند عصمت را مىتوان اثبات نمود.(1) ما در اینجا به طور خلاصه مطالبى را درباره این حدیث شریف در چند قسمت مطرح مىنماییم.
متن حدیث
پیامبر(صلی الله علیه واله) فرموده است: فاطمة بضعة منّى من سرّها فقد سرّنى و من سأها فقد سأنى، فاطمه اعزّ البریّة علىّ؛(2)
فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است.
روش بزرگان درباره یک حدیث این است که نخست از سند و سپس از دلالت آن بحث مىکنند. ما هم در اینجا به طور اختصار نکاتى را به این شیوه درباره این روایت شریف بیان مىکنیم.
بررسى سند
این حدیث در بین علماى شیعه و سنى، مشهور و معروف ، بلکه متواتر معنوى(3) است و نیاز به بحث و تحقیق بیشتر ندارد. کسانى که مىخواهند بیشتر درباره سند این روایت تحقیق کنند، مىتوانند به الغدیر(4) مراجعه نمایند.
الفاظ، دلالت و متن حدیث
این روایت شریف با الفاظ گوناگون از پیامبر گرامى(صلی الله علیه واله) نقل شده است.
1 - فاطمة بضعة(5) منّى فمن اغضبها اغضبنى(6).(7)
2 - انما فاطمة بضعة منّى یؤذینى ما اذاها.(8)
3 - انها بضعة منّى یریبنى ما رابها و یؤذینى ما اذاها.(9)
4 - انها بضعة منّى یغضبنى ما یغضبها.(10)
5 - فاطمة سجّته(11) منّى یبسطنى ما یبسطها و یقبضنى ما یقبضها.(12)
6 - انما فاطمه ابنتى بضعة منّى یؤذینى ما اذاها و ینصبنى ما انصبها.(13)
7 - انما فاطمه ابنتى بضعة منّى یریبنى ما رابها و یؤذینى ما اذاها.(14)
8 – فامضغة (15) منّى.(16)
9 - انها فاطمة بضعة منّى.(17)
10 - إن فاطمة منّى.(18)
11 - فاطمة بضعة منّى یقضبنى ما یقضبها و یبسطنى ما یبسطها.(19)
12 - فانما ابنتى بضعة منّى.(20)
13 - إن فاطمة جُز منّى.(21)
14 - انما فاطمة بضعة منّى ما آذاها آذانى و ما رابها رابنى.(22)
15 - انما فاطمة بضعة منّى یسرّنى ما یسرّها.(23)
16 - انما فاطمة بضعة منّى یؤذینى ما اذاها و یغضبنى ما اغضبها.(24)
17 - انما فاطمة بضعة منّى یریبنى ما رابها(25)
18 - فاطمة بضعة منّى من آذاها فقد آذانى.(26)
19 - فهى فاطمة بنت محمد(صلی الله علیه واله) و هى بضعة منّى و هى قلبى و روحى التى بین جنبى.
فمن آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله.(27)
20 - فان فاطمة بضعة منّى یؤلمنى ما یؤلمها و یسرّنى ما یسرّها.(28)
21 - انما فاطمه حذیة منّى یقضبنى ما یقضبها.(29)
22 - إن فاطمة بضعة منّى فمن آذاها فقد آذانى و من سرّها فقد سرّنى و من غاظها فقد غاظنى.(30)
23 - إن فاطمة بضعة منّى و هى نور عینى و ثمرة فؤادى یسؤنى ما سائها و یسرّنى ما سرّها.(31)
24 - انما فاطمة بضعة منّى من آذاها فقد آذانى و من احبّها فقد احبّنى و من سرّها فقد سرّنى.(32)
25 - إن فاطمة بضعة منّى و انا اکره إن تحزن أو تغضب.(33)
26 - إن الله یغضب لغضب فاطمة و یرضى لرضاها.(34)
27 - إن فاطمة بضعة منّى و انا منها فمن آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله و من آذاها بعد موتى کان کمن آذاها فی حیاتى و من آذاها فی حیاتى کان کمن آذاها بعد موتى.(35)
28 - رضا فاطمة من رضاى و سخطها من سخطى. من أرضاها فقد أرضانى و من سخطها فقد أسخطنى.(36)
به طور اختصار، مصادر حدیث نبوى «فاطمة بضعة منى» را از کتابهاى شیعه و سنى ذکر مىکنیم:
مصادر شیعه
1 - الغدیر، ج 2، ص 275، ج 3، ص 30، 109، ج 7، ص 174، 231، ج 9، ص 387.
2 - امالى شیخ مفید، ص 260.
3 - امالى شیخ طوسى، ص 24.
4 - مناقب شهرآشوب، ج 3، ص 112.
5 - الطرائف ابن طاووس، ص 384 ، 388.
6 - ذخائر العقبى - احمد بن الطبرى، ص 37.
7 - النص و الاجتهاد - شرفالدین، ص 88 ، 513.
8 - مستدرک سفینة البحار، ج 8 ، ص 234.
9 - اضوأ على الصحیحین، ص 345.
10 - علل الشرائع، ج 1، ص 186.
11 - کفایة الاثر، ص 65.
12 - قواعد الاحکام، ج 1، ص 122.
13 - بحارالأنوار، ج 27، ص 62.
پی نوشت :
1. راهبرد اهل سنت، ص 330 ؛ بحارالأنوار، ج 29، ص 337.
2. امالى مفید، ص 260 ؛ بحارالأنوار، ج 28، ص 303 و ج 43، ص 23 و 39 ؛ امالى شیخ طوسى، ص 24 ؛ مناقب آل ابىطالب، ح 3، ص 112.
3. مشکاة المصابیح، ص 568 ؛ زبدة البیان اردبیلى، ص 189.
4. الغدیر، ج 2، ص 20 و 109 و ج 7، ص 174 و 231 و ج 9، ص 387.
5. همه ارباب لغت اتفاق دارند که «بَضعة» با فتحه - به معناى قطعه است و گاهى با کسره خوانده مىشود. علماى لغت تصریح کردهاند که «بضعة» قطعهاى از گوشت است. جمهرة اللغة، ج 1، ص 395 ؛ معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 255 ؛ النهایة، ج 1، ص 357 و ج 5، ص 62 ؛ بحارالأنوار، ج 29، ص 32 و 335.
6. سهیلى، یکى از علماى اهل سنت در الروض الانف، ج 2، ص 196 مىگوید:
این حدیث دلالت دارد بر اینکه هر کس حضرت زهرا(سلام الله علیها) را سبّ کند کافر شده است و کسى که صلوات بر او بفرستد صلوات و درود بر پدر او یعنى پیغمبر گرامى(صلی الله علیه واله) فرستاده است.
قَسطلانى (ارشاد السارى، ج 1، ص 596) گفته است:
طبق این حدیث، هر کس زهرا(سلام الله علیها) را اذیت کند، پیغمبر گرامى(صلی الله علیه واله) را اذیت نموده و اذیت پیغمبر(صلی الله علیه واله) حرام است و همه بر این مطلب اتفاق دارند.
7. صحیح بخارى، ج 4، ص 210 ؛ صحیح بخارى، ج 5، ص 36 ؛ صحیح بخارى، جز 7، باب فضائل فاطمه(سلام الله علیها)، ح 29.
8. صحیح مسلم، ج 4، ص 1902، باب 15، ح 95 و 94 و 93 ؛ صحیح مسلم، جز 7، باب فضائل زهرا(سلام الله علیها)، 141، 143 ؛ صحیح بخارى، جز 5، باب مناقب فاطمه(سلام الله علیها)، ح 29.
9. سنن ترمذى، ج 5، ص 605، ح 3867.
10. الشفأ، ج 2، ص 308.
11. «سجّته» یعنى قسمتى از چیزى. لسان العرب، ج 7، ص 39.
12. مسند امام احمد، ج 4، ص 322 ؛ مناقب شهرآشوب، ج 3، ص 112.
13. سنن ترمذى، ج 5، ص 698، ح 3869 ؛ الصواعق المحرقة، ص 114.
14. حلیة الاولیأ، ابى نعیم، ج 2، ص 40.
15. «المضغة»: قطعهاى از گوشت. نهایه ابن اثیر، ج 4، ص 339.
16. مسند احمد، ج 4، ص 323.
17. مسند احمد، ج 4، ص 5.
18. الجامع فی العلل و معرفة الرجال، احمد بن حنبل، ج 2، ص 222.
19. المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 158.
20. مسند احمد، ج 4، ص 328.
21. الجمع بین الصحیحین البخارى و مسلم، صافانى، ص 121، ح 351.
22. نظم درر السمطین، زرندى، ص 176.
23. الصواعق المحرقة، ابن حجر، ص 230.
24. معجم الصحابة، ص 141، به نقل از احقاق الحق، ج 10، ص 205.
25. انساب الاشراف، بلاذرى، ج 1، ص 403.
26. السنن الکبرى، بیهقى، ج 10، ص 201.
27. فصول المهمة، ابن صباغ المالکى، ص 146.
28. المناقب، خوارزمى، ص 353.
29. النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ابن اثیر، ج 1، ص 357.
30. امالى شیخ صدوق، ص 165.
31. روضة الواعظین، نشابورى، ص 149.
32. تنزیه الانبیأ، سید مرتضى، ص 212.
33. المصنف، عبدالرزاق الصنعانى، ج 7، ص 301 - 302 ؛ خصائص امیرالمؤمنین(علیه السلام)، نسائى، ص 121.
34. بحارالأنوار، ج 21، ص 279 و ج 30، ص 347 و ج 43، ص 23.
35. علل الشرائع، ج 1، ص 186 - 187.
36. الصراط المستقیم، ج 2، ص 292.