در زندگی زهرای اطهر علیها السلام ، یک نکته هست که باید به آن توجه کرد. البته، ما در تعریف مقامات معنوی آن بزرگوار وارد نمی شویم و قادر هم نیستیم که مقامات معنوی فاطمه ی اطهرعلیها السلام را بفهمیم و درک کنیم. حقیقتاً در اوج قله ی معنویت انسانی و تکامل بشری، فقط خداوند است که چنین بندگانی را - و کسانی که همطراز آنها باشند -می شناسد و مقام آنها را می بیند. لذا فاطمه ی زهرا را امیر المؤمنین و پدر بزرگوار و اولاد معصومینش می شناختند .مردم آن زمان و زمان های بعد و ما نیز در این روزگار نمی توانیم آن درخشندگی و تلألوی معنویت را در آن بزرگوار تشخیص بدهیم .
نور درخشان معنوی، به چشم همه کس نمی آید و چشمهای نزدیک بین و ضعیف ما قادر نیست که آن جلوه ی درخشان انسانیت را در وجود این بزرگواران ببیند.
بنابراین، در صحنه ی تعریف معنوی فاطمه ی زهرا علیها السلام وارد نمی شویم؛ لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار یک نکته ی مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم که به مسجد می آید و سخنرانی و موضعگیری و دفاع می کند و حرف می زند و یک جهادگر به تمام معنا و خستگی ناپذیر و محنت پذیر و سختی تحمل کن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادتگر و بپادارنده ی نماز در شبهای تارو قیام کننده ی لله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت می کند .
نقطه ی درخشان زندگی فاطمه ی زهرا علیها السلام
این سه بعد را با هم جمع کردن، نقطه ی درخشان زندگی فاطمه ی زهرا علیها السلام است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد . بعضی خیال می کنند. انسانی که مشغول عبادت می باشد ، یک عابد و متضرّع و اهل دعا و ذکراست و نمی تواند یک انسان سیاسی باشد . یا بعضی خیال می کنند کسی که اهل سیاست است - چه زن و چه مرد- و در میدان جهاد فی سبیل الله حضور فعال دارد،اگر زن است، نمی تواند یک زن خانه با وظایف مادری و همسری و کدبانویی باشد و اگر مرد است، نمی تواند یک مرد خانه و دکان و زندگی باشد. خیال می کنند اینها با هم منافات دارد؛ در حالی که از نظراسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد؛ در شخصیت انسان کامل، کمک کننده هم است .
شما باید در محیط کار و زندگی، با همسر و فرزندان و همسایه و دوستانتان، به وظایف شخصی خود عمل کنید و پیوندهای معمولی اجتماعی را به صورت سالم برقرارنمایید . در عین حال، باید در میدان سیاست و صحنه ی انقلاب و کارهایی که نظام اجتماعی از شما می طلبد و انتخابات و میدان جنگ و عرضه کردن خواست انقلابی و ملی خود در سطح کشور و جهان و بیان اراده ی سیاسی خود در میدانهای سیاست و انقلاب، حضور داشته باشید .
شما باید در راهپیمایی و سازندگی و میدان جنگ و انتخابات و بیان عقیده ی سیاسی خود - آن جایی که اظهار عقیده واجب است - حضورتان را حفظ کنید و در تعیین سرنوشت کشور و انقلاب مؤثر باشید. در عین حال، رابطه ی معنوی و قلبی خودتان با خدا را از طریق عبادت و توجه و ذکر و حضور و معنویت و استمداد از خدا و توکل به او و انجام نوافل و فرایض خوب کنید. این سه بعد، انسان مسلمان را می سازد. اسلام، این را از ما خواسته است و اگر بپرسند: چگونه میسر است؟ پاسخ می دهیم که ما الگوهایی از جمله فاطمه ی زهرا علیها السلام داریم .(1)
تربیت فوق بشری
در قضیه ی حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام )نکات خیلی مهمی وجود دارد؛ لیکن یک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابی تطبیق می کند ، این است که همه ی این افتخارات و کارهای بزرگ و مقامات عالی معنوی و دست نیافتنی آن انسان والا و آن زن بی نظیر تاریخ بشر و سیده ی زنان عالم، و ضمناً همه ی آن صبرها و ایستادگیها و موقع شناسیها و کلمات پرباری که در این زمانها از ایشان صادر شده است، همه ی این حوادث بزرگ، در دوران کوتاه جوانی این بزرگوار اتفاق افتاده است. یک وقت این قضیه را به عنوان یک موضوع مرثیه سرایی مطرح می کنیم، و می گوییم که این بزرگوار سن کمی داشتند یا جوان بودند، که این ،موضوع مصیبت خوانی و مرثیه سرایی می شود. یک وقت این را به عنوان یک امر قابل تدبر و حاوی یک درس- نه یک درس،بلکه درسها- می دانیم و با این چشم نگاه می کنیم، آن وقت اهمیت ویژه یی پیدا می کند .
چگونه یک انسان در دوران کوتاه زندگی، از مبدأ کودکی به بعد تا زمان شهادت - که معروف این است که آن بزرگوار هجده ساله بودند، و بعضی هم تا سن بیست و دو و بیست و چهارگفته اند - این همه معارف و این همه علو مقامات معنوی را در این مدت کوتاه به دست بیاورد.این ،حاکی از یک تربیت فوق العاده ی فوق بشری است .
این بزرگوار در دوران کودکی ،آن وقتی که در شعب ابی طالب همه ی راههای عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبی اسلام صلی الله علیه وآله و سلم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستی ، نه امکانات رفاهی، نه آسودگی خاطر، دایم دغدغه ی تهاجم دشمنان، دایم خبرهای بد، صدای گریه ی کودکان از گرسنگی بلند، انواع ناراحتیهایی که در آن دره ی خشک وجود داشت و این عده خانواده ی مسلمان برای مدت سه سال مجبور به اقامت شده بودند، چه سختیها کشیدند ، و همه این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت می کرد و روی دوش پیامبر اسلام می نشست؛ چون رهبر بود، چون همه به او متکی بودند،همه ی دردها را پیش او می آوردند، همه ی فشارها را او حس می کرد؛ در یک چنین وضعیت سرشار از سختی و محنت و فشار و ناراحتی ناشی از دعوت در راه خدا و صبر در راه خدا، اتفاقاً در همین ایام جناب ابی طالب هم از دنیا می رود، جناب خدیجه کبری هم در مدت کوتاهی به رضوان الهی و لقاء الله می پیوندد و پیامبر،تنهای تنهاست. آن وقت این دختر چند ساله - حالا بنا به اختلاف روایات، پنج ساله ، شش ساله، هفت ساله، ده ساله - تنها کسی است که پیامبر با این عظمت به او تکیه می کند او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایی می کند، که این قضیه ی فاطمة امّ ابیها مربوط به این جاست .
این عظمت را ببینید، یک دختر بچه ی کم سال، در دوران سخت ترین محنتها،به فریاد بزرگترین انسانها می شتابد؛ شوخی نیست. همان عنصراست که در طول زمان ،در دوران جوانی تا پانزده سالگی و شانزده سالگی و هجده سالگی ، بالاخره تا آخر عمر کوتاه، این همه مقامات معنوی را تجربه می کند و این همه کار بزرگ انجام می دهد و این همه در تاریخ تشیع و اسلام اثر می گذارد و خورشید درخشانی می شود که تا دنیا، دنیاست،خورشید درخشان اظهر زهرای اطهر خواهد درخشید. همه ی این آثار، از حیات و زندگی و خصوصیات یک جوان نشأت گرفته است .
ببینید جوانی چه ظرفیتی دارد، ببینید جوانی چه شور و شوق و عظمت و گنجایشی دارد. چه طور می شود در جوانی، بالاترین مقامات معنوی را طی کرد. یک بار دیگر در زمان ما، در همین جبهه هایی که شماها آن را تجربه کردید،این اتفاق افتاد . این که امام یک وقت فرمودند این وصیتنامه ها را بخوانید،به همین خاطر است من چون خودم وصیتنامه ها را می خواندم و الان هم هر وقت به دستم بیاید،می خوانم،فهمیده ام که امام چرا این نکته را فرمودند. زیرا در این وصیتنامه ها، گاهی مطالبی وجود دارد که یک دنیا عرفان حقیقی و ناب است .یعنی حتی عرفای برخوردار از علوم دینی و علوم ظاهری، که اینها طبعاً امکان عروج و رشدشان بیشتراست و قهراً پاکیزه ترند - نه یک عارف سالکی که معرفتی از لحاظ علوم دینی ندارد - آنچه را که بعد از مثلاً چهل ، پنجاه سال مجاهدت، در سن هفتاد سالگی، هشتاد سالگی احساس و درک و مشاهده می کنند، یک جوان به برکت فداکاری مخلصانه، در مدت چند ماه به دست می آورد؛چیز عجیبی است! ببینید چه طور نعمت الهی بی دریغ به سمت دلهای با اخلاص روانه می شود .
پی نوشت ها :
1- حدیث ولایت جلد 3،صص76و78.