اصول و مبانى برگرفته از سیره سیاسى حضرت زهرا(س)
پیش در آمد:اوّلین اصلى را که در سیره سیاسى حضرت شاهد هستیم رابطه عمیق و تنگاتنگ دین و سیاست مىباشد، و دومین اصل از اصول سیاسى حضرت که در سیره سیاسى او کاملاً مشهود است اصل قاطعیت و انعطاف ناپذیرى آن حضرت در مسیر حاکمیت حق مىباشد، و زمان شناسی سومین اصل از اصول رفتار سیاسی آن حضرت است:به عنوان مثال، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعیت جسمى او پرسیدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و اهداف و آرمانهاى سیاسى خویش را دنبال نموده و آنگاه که خواست بر علیه خلیفه اعتراض نماید، به منزل او نرفت، بلکه مسجد را که مرکز تجمع و تصمیمگیری مسلمانان بود برگزید و آنگاه که مردم در آن جمع بودند اعتراض خویش را به گوش خلیفه رساند و سخنان شورانگیز او در جمع زنان مدینه از نمونههاى مهم زمانشناسى حضرت است که قیام او را جاودانه ساخت از آنجایی که همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفکر( قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چیزى دیگرى نیاز نداریم) بر تفکرات و بینش دینى مردم استیلا یافت صدیقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى این تفکر به پا خواست و از تفکر دینى قرآن در کنار عترت که طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نیاز جامعه اسلامى به عترت در کنار قرآن به عنوان مفسر و مبین آن اشاره نموده این مسأله را به مردم گوشزد نمود. ، وبا قربانی نمودن فرزندش محسن و همچنین شهادت خودش فرهنگ شهادت طلبی را ترویج نمود و وصیت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشییع و تدفین و پوشیده ماندن مزار او که با این مواضع براى همیشه مشروعیت ابى بکر را زیر سؤال برد. اینها نمونه های از سیره سیاسی آن حضرت است که در این نوشته به آن پرداخته شده است، و ما پنج اصل مهم را به عنوان الگو از سیره سیاسى آن حضرت ارائه نمودهایم، اصولی همچون: 1 - رابطه دیانت و سیاست، 2 - قاطعیت در مسیر حاکمیت حق، 3 - زمانشناسى، 4 - تلاش بر جداى ناپذیرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادتطلبى، که از سیره سیاسى حضرت استخراج شده است:
1- رابطه دین و سیاست
اوّلین اصلى را که در سیره سیاسى حضرت شاهد هستیم رابطه عمیق و تنگاتنگ دین و سیاست مىباشد، حضرت این مسأله را به همه مسلمانان اعلام داشت که دین تنها به سرنوشت آخرتى مردم دخالت ندارد، بلکه دین آن گونه که براى آخرت مردم قوانین و آموزههایى داشته، نسبت به دنیاى مردم نیز برنامههایى دارد. و علاوه بر نقش تربیتى و هدایتى زمینه را براى حکومت دینى فراهم مىسازد. در راستاى این هدف، حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) نسبت به سرنوشت سیاسى مسلمانان احساس مسئولیت نمود براى به حاکمیت رساندن امام على(ع) که بیش از همه شایستگى رهبرى امت اسلامى را داشت، فعالیتهاى سیاسى خویش را آغاز نمود، او حکومت و سیاست را عین دین دانسته براى به وجود آوردن آن ارتباط تلاش نمود. و معتقد بود آنچه انسانهاى پراکنده را مىتواند به هم پیوند زند و باهم همراه سازد ولایت است. در اسلام و آموزههاى دینى دین و دنیا، سیاست و دیانت، کاملاً به هم آمیخته و از همدیگر تفکیک ناپذیرند، به گونهاى که دنیا را مزرعه و کشت گاه آخرت دانسته است. (59) و در واقع هیچ کارى از نظام کلى و طرح دین بیرون نیست. در اسلام رابطه دین و سیاست یک رابطه منطقى و ماهوى است، دین و سیاست ملازم همدیگرند، در عرصه سیاست و قلمرو دین مشترکانى وجود دارد که این دو را در هدف و دیگر سلسله مسایل مهم اجتماعى، مثل ضرورت تشکیل حکومت، اجراى حدود، تأمین امنیت اجتماعى، به هم مرتبط مىسازد. تشکیل حکومت اسلامى در مدینْه النبى پس از هجرت رسول خدا(ص) و تشکیل سپاهى از مهاجر و انصار و فرستادن مبلغان در قلمرو حکومت اسلامى به وسیله آن حضرت، واضحترین دلیل بر همبستگى دین و سیاست است. حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اینکه به عنوان یک زن مصیبت دیده، گوشه عزلت را برگزیده در فراق پدرش اشک ماتم بریزد، در متن اجتماع وارد گردیده و با رفتن به خانههاى مهاجر و انصار(60) براى برگرداندن خلافت به جایگاه اصلى آن تلاش ورزید.
اگر حضرت دیانت را منحصر به مسایل فردى و عبادى مىدانست و هیچ کارى به حکومت و اداره امور سیاسى مردم نمىداشت، هیچ یک از رنجها و گرفتاریها و مصیبتهاى که بر او وارد آمده است وارد نمىآمد. این مسأله از نظر تاریخى مسلم است که هجوم دستیاران خلیفه به بیت حضرت زهرا (س) در واکنش به تجمع مخالفین سقیفه در خانه حضرت زهرا(س) بوده است. (61)حضرت زهرا(س) تا واپسین لحظات زندگى خود نسبت به سیاست و حکومت و رهبرى مردم تلاش ورزید و پیوند بین سیاست و دیانت را وظیفه خود دانست؛ او حتى در بستر مرگ نیز از تلاشهای سیاسى دست برنداشت و با وصیت سیاسى خود مبنى بر مخفى بودن مراسم تکفین و تدفین و همچنین پنهان بودن محل دفن او(62)فعالیتهاى سیاسى خود را رنگ ابدیت بخشید. او مانند رسول خدا(ص) سعى در ایجاد زمینه براى هدایت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شایستگان واقعى برآمد. از دیدگاه زهرا(س) دین زمانى مىتواند در زندگى مردم نمود یافته و مردم به آن پایبند باشند که در سایه حاکم و زمامدار الهى زندگى نمایند، اگر حاکم و زمامدار جامعه انسان عادل و شایسته نباشد، نه تنها به دین و شریعت و برنامههاى آن عمل نمىگردد که دین بازیچه دست آنها قرار مىگیرد، به این جهت است که زهرا(س) مرضیه آنگاه که مىبینید امام على(ع) را از خلافت و رهبرى امت کنار زدهاند و فردى را که هیچگونه شایستگى آن را ندارد به جاى او نهادهاند، مردم را به شدت سرزنش نموده و آن را زیان آشکار و جبرانناپذیر دانست، (63) زیانى که براى همیشه وزر و وبال آن دامنگیر جامعه اسلامى شد و حاکمان بعدى نیز پیوسته دین را بازیچه هواهاى نفسانى خویش قرار دادند. بر اثر بى توجهى به تفکر و اندیشههاى سیاسى حضرت زهرا(س) کار به جاى رسید که معاویه بن ابى سفیان علناً تفکر جدایى دین از سیاست را مطرح نمود، او پس از صلح با امام حسن(ع) و تکیه بر حکومت تفکر ضد دینى خویش را چنین ابراز نمود: من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید، حج نموده و زکات دهید، شما خود این کارها را مىکنید، بلکه با شما جنگیدم تا بر شما حکم روایى نمایم. (64)یزید فرزند معاویه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع)و یاران او در شعر معروف خود هدف از حکومت خویش را انتقام از کشتههاى عصر جاهلیت که به وسیله مسلمانان کشته شده بودند، اعلام نمود. (65) و این دقیقاً چیزى بود که حضرت زهرا(س) آن را نتیجه بى توجهى به امامت و رهبرى دینى مىدانست که از اصول پیش رفته سیاسى اسلام است. عمده دلیل بر رابطه سیاست و دیانت در سیره سیاسى حضرت سخنان او در مسجد رسول خدا(ص) مىباشد، او همان گونه که به مسایل دینى پرداخت و از نماز و روزه و حج و زکات سخن به میان آورد و از فلسفه آنها سخن گفت، به خلافت و امامت پرداخت سپس به سفارشات رسول خدا در این مورد اشاره و به مقام و جایگاه رهبرى در اسلام اشاره کرد و ویژگىهاى ان را براى مردم بیان کرد.
به تعبیر کوتاه اینکه توازن مسایل سیاسى و دینى در سخنان آن حضرت گویاى رابطه سیاست و دیانت در سیره سیاسى آن حضرت مىباشد.
2-قاطعیت در مسیر حاکمیت حق.
دومین اصل از اصول سیاسى حضرت که در سیره سیاسى او کاملاً مشهود است اصل قاطعیت و انعطاف ناپذیرى آن حضرت در مسیر حاکمیت حق مىباشد، او با تمام توان از اهداف و آرمانهاى ناب و اصیل دینى که برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش رسول خدا(ص) و همسرش على بن ابى طالب در اداى تکلیف هیچ گونه سستى نورزید و مصلحت اندیشى بر سر اصول سیاسى اسلام نکرد. تاریخ مبارزات سیاسى حضرت نشان مىدهد که حتى یک مورد را نمىتوان یافت که حضرت از آرمانهاى خویش دست برداشته از راه سازش با دشمنانش برآمده باشد، بلکه حضرت قاطع و مصمم و با قبول انواع فشارها و تهدیدها و شکنجهها در راه نیل به اهداف خویش حرکت نمود، بر اثر همین قاطعیت و انعطاف ناپذیرى حضرت بود که توانست مخالفین اش را به زانو درآورد و آنان را وادار ساخت روش برخوردشان را با زهرا(س) تغییر دهند. ابى بکر و دستیارانش تصمیم گرفتند از زهرا(س) که بر اثر رنجها و بیمارى در بستر افتاده بود عیادت نمایند و بدین طریق، ضمن دل جویى از زهرا(س) و پرده پوشى بر رفتارهاى گذشته خویش در برابر حضرت، قدرت و حکومت خویش را مشروعیت بخشیده تلاشهای سیاسى حضرت زهرا(س) را خنثى سازند. اما بینش عمیق و چشمان تیزبین زهرا(س) مانع از آن گردید که آنان به اهداف خویش دست یافته بر او پیروز گردند، حضرت ابتدا با عدم پذیرش آنان مشروعیت آنان را زیر سؤال برد و با اظهار تنفر و انزجار از آنان که خود را خلیفه رسول خدا(ص) در میان مردم جا زده بودند و این عنوان را با خود یدک مىکشیدند، ضربه سختى بر اعتبار و وجهه سیاسى آنان وارد نمود و این سؤال را در اذهان توده مردم ایجاد نمود که ابى بکر چگونه خود را خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) مىداند، در حالى که فاطمه زهرا(س) تنها یادگار بجا مانده از رسول خدا(ص) بر او خشمگین و از او ناراضى مىباشد، به گونهاى که تا آخرین لحظات زندگى از سخن گفتن و رویارویى با او ابا دارد آنان ناچار به امام على(ع) متوسل شدند، حضرت زهرا(س) آنگاه که با وساطت على(ع)رو به رو گردید، ضمن اطاعت پذیرى خویش از ولایت، آنان را به حضور پذیرفته، سپس خطاب به آنان فرمود:آیا اگر حدیثى از رسول خدا(ص) برایتان بخوانم که آن را بدانید، به آن عمل میکنید؟ گفتند: آرى. فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم آیا از رسول خدا(ص) نشنیدهاید که فرمود: رضایت فاطمه، رضایت و خوشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر کس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود کرده و هر کس فاطمه را به خشم درآورد، مرا به خشم آورده است آنان گفتند: آرى این فرمایش را از رسول خدا(ص)شنیدهایم. سپس حضرت فرمود: همانا خداوند و فرشتگان را شاهد و گواه مىگیرم که شما مرا به خشم آورد و از خود خشنود نساختهاید، هرگاه رسول خدا(ص) را ملاقات کنم، از شما به آن حضرت شکایت خواهم کرد. (66) حضرت صدیقه طاهره با بیان این حدیث از رسول خدا(ص) و اقرار گرفتن از خلیفه که آن را از پیامبر (ص) شنیده است، او را محکوم نمود و خلیفه را که مىخواست از عواطف زنانگى زهرا(س)سود جسته و با رفتار به ظاهر عاطفى خویش حضرت را در برابر خود تسلیم نماید، مغلوب ساخت. رمز موفقیت و پیروزى زهرا(س) را در این نکته مىتوان یافت که حضرت زهرا(س) قاطع و مصمم در پى رسیدن به اهداف خویش حرکت نموده در برابر انواع توطئهها و دسیسهها ایستاده دست به افشاگرى زد، او از قدرت و هیمنه خلیفه هراس بدل راه نداده با شجاعت تمام در جمع مردم خلیفه و دستیارانش را مخاطب قرار داده فرمود: بر غیر شتر خویش داغ زدید، به آبشخورى که حق دیگرى بود وارد شدید. (67) مقام خلافت و ولایتى را که حق دیگرى بود تصاحب نمودید.
3- زمانشناسى در حرکتهاى سیاسى:
از اصول که در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو و قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. مقصود از زمان مفهوم لغوى و فلسفى آن نیست تا این مسأله پیش آید که زمان امرى است وجودى یا عدمى و سایر مباحثى که در تعریف زمان مطرح شده بلکه مقصود موقعیت تاریخى جامعه و شرایط و مقتضیات زمانى حاکم بر آن است. اهمیت زمان و زمانشناسى به گونهاى است که هرگونه بى توجهى و غفلت از آن بسیارى از حرکتها از جمله حرکتهاى سیاسى را با شکست و ناکامى مواجه ساخته راههای پیروزى را مسدود مىنماید. امام على(ع) در اهمیت زمان و زمانشناسى فرمود: آنکه از زمانه ایمن نشنید خیانت آن بیند(68).
برهههاى گوناگون تاریخ ویژگىها و قوانین خاص خود را دارد که تنها با در نظر گرفتن آن خصوصیات و رعایت آن قوانین مىتوان به موفقیت امیدوار بود و نتیجه عدم توجه به آن جز شکست و ناکامى نیست. در زندگى سیاسى و سیره سیاسى حضرت زهرا(س) نمونههاى فراوان از زمانشناسى و آگاهى آن حضرت به زمان و توجه به نقش و موقعیت زمان را مشاهده مىنماییم. او آنگاه که خواست بر علیه خلیفه اعتراض نماید، به منزل او نرفت، بلکه مسجد را که مرکز تجمع و محل تصمیمگیرى مسلمانان بود برگزید و آنگاه که مردم در آن جمع بودند اعتراض خویش را به گوش خلیفه رساند. (69)نمونه دیگر از زمانشناسى حضرت، سخنان شورانگیز او در جمع زنان مدینه است، معمولاً موقعیت حضرت ایجاب مىکرد که او از دردها و رنجهای جسمى خود سخن مىگفت و از وضعیت رنجور خویش سخن به میان مىآورد، ولى بینش و درایت سیاسى و زمانشناسى حضرت او را واداشت که از این موقعیت و فرصت به دست آمده کمال استفاده را ببرد، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعیت جسمى او پرسیدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و از این طریق اهداف و آرمانهاى سیاسى خویش را دنبال نموده و سخنان خود را به مردم مدینه رساند. (70)در برخورد با خلیفه و دستیارانش آنگاه که از او عیادت نمودند نمونه مهم زمانشناسى حضرت است، آنان که خواستند با اندک دلجویى از حضرت بر تمامى ناروایىها و ظلم و ستمهاى خویش بر او چشم پوشى نمایند و از این طریق آنها را پنهان سازند، ولى در مقابل، بینش و درایت و زمانشناسى حضرت مانع گردید که آنان به هدف خویش نایل آیند، تنفر و انزجار حضرت آنان را براى همیشه ناکام نهاد. (71)از نمونههاى مهم در زمانشناسى حضرت که قیام او را جاودانه ساخت، وصیت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشییع و تدفین و پوشیده ماندن مزار اوست(72) او با این موضع براى همیشه مشروعیت ابى بکر را زیر سؤال برد و این سؤال همیشه در حافظه تاریخ نقش بسته است که چرا یگانه دختر و تنها یادگار رسول خدا(ص) مخفیانه به خاک سپاریده شد و کسى که خود را جانشین پدر او مىخواند در مراسم تشییع او شرکت نکرد و چرا مزار او براى همیشه پنهان است؟!