قسمت اول مقاله :
http://deldadehh.parsiblog.com/Posts/104/%D9%86%D9%82%D8%B4+%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%8A+%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%8A+%D8%AF%D8%B1+%D8%A8%D9%8A%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%8A+%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%8A%28%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA+%D8%A7%D9%88%D9%84%29/
آسیب شناسی نهضت بیداری اسلام
این خودآگاهی و احساسی که آنرا «بیداری دینی» بمفهوم جدید مینامیم پیام واحدی به تاریخ، مخابره میکند و مضمون آن این است که: «ما دوباره برگشتیم و نوبتی هم که باشد نوبت ماست.» شاید حدود یک قرن قبل، این عزم بیداری در گروههای کوچکی از نخبگان جهان اسلام، به وجود آمده بود ولی امروز در سطح امت اسلام، گسترش پیدا کرده است.
جوهر اصلی این بیداری، آن است که بهتدریج امت اسلام متوجه میشوند که از اسلام، فاصله گرفتهاند و جوامع اسلامی اگر دچار انحطاط اخلاقی شدهاند، اگر زیر بار عقبماندگی اقتصادی و علمی، در دنیا تحقیر میشوند، اگر دچار تفرقه و تجزیه شدهاند، اگر بهراحتی مورد تهاجم اشغالگران قرار میگیرند و استعمار میشوند و منابع آنها به غارت میرود، در همة این انحطاطها خود مسلمین هم شریک جرم هستند و مقصرند.
توجه به کوتاهیها و مسئولیتِ خود، نقطه شروع بیداری اسلامی است چون خوی تجاوز همیشه علیه مسلمین وجود داشته است، نخبگان جهان اسلام کمکم به این نتیجه رسیدهاند که گویا در چند قرن اخیر ما بهتدریج، هم از عقلانیت اسلامی و هم از ارزشهای اخلاقی اسلام، و هم از قوانین الهی با فهم اجتهادی فاصله گرفتیم و دور شدهایم.
این احساس و خودآگاهی، ترکیبی از دو حالت «شرمندگی» و «عزم بازگشت» است. یکی، «شرمندگی» در برابر عزتی که خداوند به مؤمنین، وعده داده و امروز مسلمین، در برابر سابقة فخر و عزت گذشتة امت در صدر اسلام فاقد آن هستند و دوم، ترکیب این شرمندگی با «میل بیداری» و «عزم بازگشت به اسلام» است که در صد سال گذشته، بتدریج در حلقههای خواص و سپس در دو دهة اخیر به برکت انقلاب اسلامی به طرز بسیار انفجاری و عظیم در کل جهان اسلام، تعمیم یافت و از حلقة خواص به متن جهان اسلامی توسعه پیدا کرد.
این یک نوع، «توبة اجتماعی» است. یقینا سی سال پیش، مفاهیمی مثل «عدم جدایی دین از سیاست»، «ضرورت جهاد اسلامی»، مفهوم «شهادت» یا «عملیات استشهادی»، مفهوم «وحدت امت اسلام و شیعه و سنی و همه فرقههای اسلامی»، «تشکیل اتحادیههای اسلامی» در سراسر جهان در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی، مفهوم «امکان نجات مستضعفین عالم»، مفهوم «تشکیل حکومت اسلامی» یا بازگشت به «حضاره و تمدن اسلامی» در سطح افکار عمومی جهان اسلام، مطرح نبوده است بلکه حداکثر در سطح خواص و روشنفکران دینی و بخشی از حلقههای خاص وجود داشت که آنهم توأم با عدم تفاهم بر سر حتی همین مفاهیم بوده ولی امروز اینها همه، پرچمهائی شدهاند که در بیشتر کشورهای اسلامی حتی کشورهایی که مسلمین، اقلیت هستند برافراشته شده و این مفاهیم کاملاً برجسته شدهاند. اگر بخواهیم این خودآگاهی جدید و این بیداری اسلامی را در یک عبارت، جمعبندی کنیم، میگوییم معنا و پیامش این است که به اسلام با همه جامعیت آن و با همه ابعادش بازگردیم. و وقتی از کلمة «بازگشت»، استفاده میکنیم مراد، سیر معکوس تاریخی نیست. نباید از بازگشت، بازگشت به گذشته و سیر قهقرایی تصور بشود بلکه مفهوم و منظور، «بازگشت به اسلام» و توبهای تاریخی و یک جبران اجتماعی است یعنی امت اسلام به فاصله عظیمی که در عقیده، اخلاق و عمل اجتماعی از مفاهیم و ارزشهای اسلامی گرفتند توجه کنند و برای جبران کوتاهیهای چند قرن اخیر، تلاش داشته باشند. هدف از این بازگشت، ساختن یک تمدن جدید اسلامی است براساس فرهنگ اسلامی و با استفاده از همه تجربههای مباح بشری تا آنجا که در خدمت اهداف و احکام اسلام قرار گیرد و این البته بدون اجتهاد و بدون یک هاضمة قوی اسلامی برای درک، تجزیه و تحلیل و رد و قبول مفاهیمی که در دنیا جاری است و تمدنی که در دنیا حاکم و مسلط است امکان ندارد.
نهضت بیداری اسلامی که انقلاب ما منادی آن است هدفش تشکیل یک تمدن محمدی جهانی است که در آن، عقلانیت با معنویت، قدرت با اخلاق، دانش با ارزش، علم با عمل، جمع شود یعنی خلاقیت درعین اصولگرایی باشد و اصولگرایی هم با تحجر، و نواندیشی هم با بدعتگذاری، اشتباه نشود.
یکی از مهمترین نقاط آسیبپذیر، این است که جامعیت اسلام، مورد تجزیه قرار بگیرد و برخورد گزینشی با اسلام، صورت گیرد. این همان خطری است که قرآن کریم هم پیشبینی فرموده و اخطار کرده است که نکند چنین برخوردی با متن دین، صورت بگیرد. تعبیر قرآن کریم، «ایمان به بعض و کفر به بعض» است یعنی اسلام را بهعنوان یک موجود زنده، تفسیر کنید و همه ابعادش را در کنار یکدیگر، بفهمید نه آنکه اسلام را زنده زنده، تجزیه و مثله کنید و هر فرقه و گروهی و هر ملیتی و حزبی، بخشی از اسلام را به دلیلی برجسته کند و ابعاد دیگر آن را نادیده انگارد یا تضعیف کند.
قرآن کریم با تعبیر دیگری و از زاویه ای دیگر هم به همین آفت اشاره کرده و تعبیر «تحریفالکلم عن مواضعه» را آورده که در مورد ادیان دیگر هم صورت گرفته و بدینمعنی است که مفاهیم دینی، جایگاه و موضعشان اگر دیده نشود و هندسه معارف دین درهم بشکند و همة ابعادش رعایت نشود ما صدمه خواهیم خورد.
یکی از مهمترین مسائل مطرح و حائز تامل در خصوص بیداری اسلامی، آسیب ها و آفتهای پیش روی آنهاست که چالشهای بسیاری را برای جریان اصیل بیداری اسلامی بوجود آورده است.
بنیانگذار جمهوری اسلامی در بررسی آسیبها و آفتهای بیداری اسلامی به چند آسیب کلیدی اشاره نموده است:
1-تحریف اسلام و وارونه نشان دادن مفاهیم دینی از سوی رهبران
2-گرایش های سیاسی حاکمان کشورهای اسلامی
3-تحجر و جمود فکری
4-روشنفکرنماهای ملی و مذهبی
5-اختلافات فرقه ای و قومی
6- ...
یک مشکل ما این است که بعضی کسانی که در تاریخ گذشته بهعنوان عناصر بیداری اسلامی در جهان شناخته میشدند متاسفانه خودشان به بعضی از ارزشها و شعارهای اسلامی بعد از مدتی لاقید و سست میشدند یا تجدیدنظر و به آن مفاهیم پشت کرده، یا در آن مفاهیم، شک میکردند و یا عملاً منحرف میشدند. قرآن کریم در آیهای اشاره به بلعم باعورا میکند و در روایتی در ذیل آیه آمده است که ایشان به مقامات معنوی بالایی هم رسیده بود ولی «اخلد الی الارض»، یعنی همة آن ارزشها را به راحتی با منافع کوتاه مدت دنیوی معامله کرد.
معنایش این است که حتی به عالیترین مقامات انسانی هم که برسیم باز هم در خطر هستیم. البته از آیه نباید نتیجه منفی گرفت که اگر به مقام عالی معنوی هم برسیم باز فایدهای نخواهد داشت و سرنوشت همه، بازهم سقوط و انحطاط است!! بلکه نتیجه مثبت باید گرفت که همة ما همیشه به هوش باشیم و همواره مراقبت از خود کنیم وشرایط را همیشه در آمادهباش جدی نگاهداریم.
نکتة دیگر آنکه یکی از آسیبها و خطراتی که در پیش است و در مورد آن در اردوی دشمن، طراحی و برنامهریزی شده است، دامن زدن به جنگهای مذهبی و فرقهای در درون جهان اسلام است که بخصوص از طریق تهمتزدن به مذاهب، تعقیب میشود.
مثلاً کتابهائی در گوشه و کنار، راجع به شیعه، پخش میشود که جزءِ عقاید شیعه نیست نسبتهای عجیب و غریبی به شیعه داده میشود که هیچیک از منابع روایی شیعه، اینها را نگفته و متکلمین شیعه و فقهای شیعه به اینها معتقد نیستند. شبیه همین شیوه نسبت به بعضی فرق اهل سنت، صورت میگیرد و این نسبتها ترویج میشود تا مفهوم «وحدت فرق اسلامی» تضعیف شود و نقاط اختلافنظر را که طبیعی است برجسته میکنند تا نقاط اشتراکنظر که اصل است کمرنگ شود حال آنکه ما در متن، متحدیم اما آنها اختلافات را میخواهند تبدیل به متن و اشتراکات را تبدیل به حاشیه بکنند. در حالی که اگر با نگاه علمی، این اختلافنظرها بررسی شود همین اختلاف فقهی یا کلامی که بین شیعه با برادران اهل سنت است بین خود فرقههای اهل سنت با یکدیگر هم همین اختلافات (و گاهی در بعضی موارد، شدیدتر) وجود دارد. روش برخورد سالم با این اختلافات بسیار مهم است تا آن تضادها برجسته نشود. ما انگلیس را در سده گذشته تجربه کردیم و امروز هم صهیونیستها و آمریکا را که دو کار در جهان اسلام میکنند: اولاً فرقهسازی به نام اسلام میکنند و ثانیاً جنگهای فرقهای بین مسلمین راه میاندازند.
خطر بعدی، تقویت جنگهای نژادی و ناسیونالیستی و قومی است. نمونه آن جنگهای داخلی است که بین مسلمانان در سده گذشته بنام نژاد و قومیت و ملیت، به راه انداختند به خصوص در نیم قرن گذشته که جهان اسلام تکهتکه شد.
آسیب بعدی، این است که دو جریان در جهان اسلام، سد راه بیداری و رشد اسلام میشوند: یکی کسانی که برخورد انجمادی با متن دین میکنند و راه اجتهاد را میبندند و اسلام را طوری تعریف میکنند که فقط در زمان و مکان خاصی، اجرا شده و امروز دیگر جزء تاریخ است.
طرف مقابل هم کسانیاند که اسلام را در ذیل مکاتب غیراسلامی میخواهند تعریف کنند یعنی اسلام را با لیبرالیسم یا مارکسیسم یا... تطبیق میدهند و تحریف میکنند و اگر در مواردی متفاوت باشد اسلام را تغییر میدهند تا با لیبرالیسم و یا مکاتب دیگر غربی، هماهنگ شود و یک اسلام سیال، اسلام مشکوک، نسبی و شخصی، اسلامی که از جهاد و سیاست در آن خبری نیست، بازسازی کنند. با متن دین، برخورد گزینشی میکنند. ما در مقابل هر دو جریان باید بیدار باشیم چون این دو جناح ظاهراً در تقابل با هم هستند اما درواقع، هر دو، جهان اسلام را به سمت سکولاریزم پیش میبرند یعنی دو جریان ظاهراً مقابل که نهایتا یک کار را میخواهند با امت اسلام بکنند.
بقیه در ادامه مطلب
بیداری اسلامی باعث شکست آمریکا
در واقع امروز جنبش های مردمی در کشورهای مختلف در سطوح و ابعاد جدی در حال فعالیت هستند و بعضا نیز نقش گسترده تر از دولتهای ملی را در عرصه بین المللی بازی می کنند و تاثیر قابل توجهی بر روند تحولات جهانی می گذارند. یک گروه اندک با تعداد کمی از نیروی انسانی با تکیه بر توانایی ایدئولوژیک و قدرت ایمان می توانند قدرتهای بزرگی را فراری دهند و آنها را به زانو درآورند.
جمهوری اسلامی باید در جهت دادن به بیداری و احیای تفکر اسلامی نقش هدایت کننده را داشته باشد و ضمن مقابله با حرکتهای انحرافی در جهت وحدت اسلامی و حمایت از نهضت های اصیل اسلامی تلاش نماید.
در سایه بیداری اسلامی است که با برنامه ریزی صحیح و گسترده می توان در خنثی سازی طرح خاورمیانه بزرگ نقش آفرینی نمود.
بیداری اسلامی نقش ویژه ای در حرکت ملل مسلمان ایفا کرده است. انقلاب اسلامی که خود معلول حرکت بیداری اسلامی است در یک حرکت متکی به اراده عمومی، تمامی زیرساختهای سیاسی، اجتماعی و فکری کشورهای استعمارگر را دگرگون کرد و در یک زایش تاریخی الگویی مقتدر و هوشمند را ارائه کرد.
آنچه که امروزه باعث شکست سیاستهای یکجانبه آمریکا در خاورمیانه و آفریقا و حتی در کشورهای حوزه آمریکای لاتین شده موج بیداری اسلامی است که روزبه روز در میان اقشار مختلف اعم از جوانان و دانشگاهیان نمود بیشتری پیدا می کند.
آمریکا و تقابل با بیداری اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران بعنوان محور خیزش و بیداری اسلامی در عرصه جهانی مطرح شد. در این میان که خاورمیانه در طول 4 قرن گذشته جولانگاه یکه تازی قدرتهای استعماری غربی بوده است اینک با الهام از انقلاب اسلامی بپا خواسته و به تقابل با غرب و بویژه آمریکا برخاسته است.
حمایت از جنبش های آزادی بخش در سراسر جهان از سوی جمهوری اسلامی باعث شد تا منافع مستکبران غرب و شرق خصوصا آمریکا در نقاط مختلف جهان هرچه بیشتر و جدی تر لطمه بخورد.
در دوران پس از پیروزی انقلاب استراتژیست های آمریکایی به نبرد با انقلاب اسلامی ایران پرداختند تا بدینوسیله سدی در مقابل شیوع اسلام ایجاد کنند و پروژه صدور و نهادینه نمودن انقلاب را ناکام گردانند.
نمونه بارز این مساله جنگ 33روزه میان دلاورمردان حزب ا.. با رژیم اشغالگر قدس می باشد. قضیه لبنان و بیرون راندن اسرائیل از اراضی اشغالی در واقع زنگ خطری برای آمریکا و همپیمانانش بود تا مبادا موج اسلامگرایی، منافع آنها در سطح جهان را تهدید نماید و موجبات سرخوردگی آنها را در میان ملتهای جهان فراهم آورد.
حزب ا.. با یک تفکر متاثر از انقلاب اسلامی و حمایتهای مادی و معنوی جمهوری اسلامی ایران به جایگاه و رشد قابل توجهی در میان مردم لبنان دست یافت و توانست آنگونه که باید در راه تحقق آرمانها و اهداف اسلامی گام بردارد.
فارغ از این نمونه نیز باید اشاره کنیم که آمریکا با طرح موضوعاتی همچون خاورمیانه بزرگ و استفاده از اهرم های تبلیغاتی مثل مبارزه با ترورسیم روز به روز سطح درگیری اش را با این خیزش و موج اسلامی افزایش می دهد و قصد دارد این سیاستها را هرچه قدرتمندانه تر برای سرکوب حرکتهای اسلامی و تقابل با اسلام سیاسی و ترویج نظام فرهنگی سکولار بکار گیرد.
نتیجه:
انقلاب اسلامی ایران یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیتهای مؤثر اسلامی در جوامع مسلمانان بوده است.
انقلاب اسلامی موجب تغییر و دگرگونی معادلات سیاسی و موازنه قوا در مقیاس جهانی به سود ملت های اسلامی شده و اکنون با گذشت سه دهه از عمر پر برکت آن، راهبرد تفکر اسلامی به مثابه الگویی نجات بخش برای تمام ملت های اسلامی و بشریت محسوب می شود.
بدون تردید موارد مشترک فراوانی بین انقلاب اسلامی ایران و آرمان های جهان اسلام وجود دارد که اهم آنها عبارتند از: ایده واحد، آرمان مشترک، دشمن یکسان، وحدتگرایی، مردم مداری و...
بدون تردید انقلاب اسلامی تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) با برشمردن نقاط اشتراک مسلمانان سراسر جهان و با زنده کردن روح بیداری و خیزش اسلامی توانست اعتماد به نفس را در بین توده های مسلمانان بازگرداند و می رود تا بیدار نمودن مسلمانان از خواب غفلت، آنها را از زیر یوغ استعمار و استبداد خارج نماید.
ملت های مسلمان سراسر جهان با تأسی از آرمان های والای انقلاب اسلامی و با تکیه بر قرآن و شعائر اسلامی، سرنوشت خود را از دست حاکمان وابسته به امریکای سلطه گر جدا کرده و زیر پرچم انقلاب اسلامی در مسیر استقلال و آزادی گام برمی دارند.
امام خمینی(ره) همواره بر این نکته اساسی تاکید داشتند که معنای صدور انقلاب ما، این است که همه ملتها بیدار شوند و همه دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاریهایی که دارندنجات بدهند.امید می رود به برکت انقلاب اسلامی و گسترش روح بیداری و خیزش اسلامی در سراسر جهان اسلام و حتی سایر ملتهای آزادیخواه، بارقه های استکبار ستیزی و ضد استعماری بیش از پیش نمود یابد و سردمداران نظامهای سلطه ضمن گردن نهادن به خواسته های به حق مستضعفان و مسلمانان جهان به خاک مذلت کشیده شوند و ندای الله اکبر در سراسر گیتی طنین انداز شود.