خبرنامه دانشجویان ایران: از یاد رفته؛ نام این سریالی که شب گذشته به پایان رسید با توجه به مشابهتی که با "بر باد رفته" معروف دارد، کمی نوستالژیک است اما نوستالژیک تر بازی کردن فروتن در این سریال است که در سال 84 با نیکی کریمی همبازی شد و "بر باد رفته" ایرانی را به سینما برد .اگرچه داستان این دو فیلم کاملا متفاوت از هم است، اما بازی فروتن در سریالهایی بانام های این چنینی و داستانهایی پیچیده اما شیرین از قابل توجه هاست.
مرتضی (محمد رضا فروتن) که در یکی از روستاهای شمال متولد شده و زندگی سادهای دارد عاشق دختری به نام گلرخ میشود که سطح زندگی خانوادهاش با او متفاوت است. با وجود مخالفتهای خانواده گلرخ، او (گلرخ) خانوادهاش را مجاب میکند که به این ازدواج رضایت دهند.
بعد از کشمکشهای بسیار این اتفاق میافتد و آن دو زندگی جدیدشان را آغاز میکنند. با تشویقهای گلرخ، مرتضی مصمم میشود که تحصیلاتش را ادامه دهد. او با جدیت و ممارست به تحصیل میپردازد و موفق میشود در رشته پزشکی قبول شود. او به دانشگاه و کمی بعد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میرود. اما زندگی این دو که تاکنون آرام و عاشقانه بوده کمکم دستخوش حوادثی میشود که تصورش برای گلرخ ممکن نیست. با پیشرفت علمی و تحصیلی مرتضی، جایگاه اجتماعی او هم تغییر میکند و این موضوع تاثیری مستقیم بررفتار و اخلاق همسرش دارد. اما این پایان کار این زوج نیست، چرا که رفته رفته پای آدمهای دیگری هم به میان کشیده میشود.مرتضی از گلرخ طلاق می گیرد و گلرخ می ماند و دوفرزندش ،سالها می گذرد مرتضی آنچه را که کاشته درو می کند در اوان میانسالی فلج می شود و بعد از سالها به ده محل زندگیش باز می گرددو میبیند ،پسرش ازدواج کرده و وقت ازدواج دخترش است و... چنین ماجرایی ممکن است برای افراد دیگری هم اتفاق افتاده باشد. از آن گذشته، از یاد رفته یک سریال بومی است، یعنی با فرهنگ اصیل ما ارتباط دارد.
«از یاد رفته» تلاش میکند به واقعیت نزدیک باشد.استفاده از لوکیشن های زیبا و متفاوت در طول پخش سریال چشم نوازی سریال را بیشتر کرده است و مخاطب دوست دارد بیشتر آنها را ببیند.از یاد رفته را می توان از معدود کارهای موفق تلویزیون دانست که علاوه بر میخ کوب کردن بیننده مفهومی همیشگی و مستمر را به بیننده القا می کند وآن ضرب المثل معروف"با هر دستی بدهی با همان دست می گیری"،است.
فیلمهایی مثل از یاد رفته مقدمه خوبیست تا رسانه ملی که این روزها به به شدت مورد انتقاد اهالی نظر است،از تهرانیزاسیون به سمت سیمای ملی حرکت کند و به واقع رسانه ملی باشد . تمرکز دوربین روی نقاط روستایی ،جنگل ،توجه به آداب و رسوم و نوع زندگی ،رعایت لهجه ها و استفاده از بازیگران بومی ،نکته سنجی و ریزبینی فیلمنامه همه وهمه از نقاط مثبت این اثر است.
نکته قابل اهمیت دیگر استفاده از ظرفیت سیمای استانها و بازیگران استانی است ،بازیگرانی که با حقوق هایی به مراتب کمتر از بازیگران سینمای تهران ،مشغول هنر نمایی اند و این گونه کارها بی شک به کشف استعدادهای نهفته در دل نقاطی به جز تهران منجر خواهد شد.
بینندگان تلویزیون خوشحال تر خواهند شد اگر روند چنین سریالهایی جایگزین فیلمهای موهوم و گزارش پرکن سیما شود.