در هیجدهم همان سال (352) شیعیان بغداد به فرمان معزالدوله مراسم یادبود غدیر خم را - که به اعتقاد شیعه روز اعلام جانشینى علىعلیه السلام از سوى پیغمبر است (1) - جشن گرفتند چادرها برافراشتند و پارچهها آویختند و با زینتبیرون آمدند و شب در مجلس شرطه (پلیس) جشن آتشافروزى برپا کرده طبل و شیپور نواختند و روز بعد، سحرگاهان شترى قربانى کرده به زیارت مقابر رفتند (2).
همدانى در ضمن وقایع سال 352 گفته است که در شب پنجشنبه هیجدهم ذیحجه که شیعه آن را غدیر خم مىنامند در بازارها آتش افروختند، در آن شب به همانگونه که در شبهاى عید مرسوم است، دکانها تا صبح باز بود و افرادى طبل و شیپور مىزدند و به زیارت کاظمین (مرقد امام کاظم و امام محمد تقىعلیهما السلام) رفتند و نماز عید بجا آوردند (3).
مراسم عید غدیر، سالها به همین ترتیب برپا مىشد. ابن جوزى در ضمن وقایع سال 389 گفته است که شیعه در کرخ و بابالطاق بنابر عادت جارى خود در روز عید غدیر خیمههاى بزرگ برپا داشتند و جامههاى زیبا بر آنها آویختند و اظهار سرور کردند، در شب عید، آتش افروختند و بامداد، شترى نحر کردند (4).
واکنش خشونت آمیز سنیان
سنیان با پى بردن به تاثیر اجتماعى و روانى مراسم شیعیان و بالاخره در واکنش نسبتبه اقدام آنان دو مراسم یادبود بدعت نهادند آنها در مقابل مراسم عاشورا، هیجدهم محرم روز قتل مصعب بن زبیر را عزا گرفتند و به زیارت قبرش در «مسکن» رفتند (5). و در مقابل عید غدیر (هیجدهم ذیحجه) نیز روز بیست و هشتم ذیحجه را که سالگرد روز ورود پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله و ابوبکر در غار بود، به عنوان «یومالغار» عید گرفتند و این نخستین بار در روز جمعه چهار روز به آخر ذیحجه 389 بود (6).
این مراسم (عید یا عزا) خالى از برخوردى بین شیعه و سنى برگزار نمىشد، تا آنجا که حکام قدرتمند گاهى از برپایى آن جلوگیرى مىکردند (7).
ابن کثیر حنبلى در این باره گفته است که در سال 389 شیعه در نظر گرفتند مراسم آذینبندى را که در عید غدیر که روز هیجدهم ذیحجه است، بپا دارند جمعى از نادانان منسوب به تسنن به مقابله و معارضه با شیعه برخاستند و ادعا کردند که در چنین روزى پیغمبرصلى الله علیه وآله و ابوبکر در غار ثور محاصره شدند این نیز نادانى دیگرى از این گروه است زیرا رفتن پیامبرصلى الله علیه وآله و ابوبکر در غار ثور در اوایل ماه ربیعالاول سال اول هجرى بود همچنین به مناسبت این که شیعه در روز عاشورا، ماتم بپا مىدارند و بر حسینعلیه السلام محزون مىشوند، جمعى دیگر از اهل سنتبا ایشان معارضه کردند و گفتند روز دوازدهم محرم روز قتل مصعب بن زبیر است و به همانگونه که شیعه بر حسینعلیه السلام عزادارى مىکنند و به زیارت قبر او مىروند، آنها نیز براى مصعب ماتم بپا داشتند و به زیارت قبر او مىرفتند (8).
این مراسم تحریکآمیز، نشانه قدرت نمائى و کشمکشهاى رقابتآمیز آنان بود.
ابن جوزى در ضمن وقایع سال 449 گفته است که در این سال اهل سنتبه خانه ابوجعفر طوسى (شیخ طوسى از بزرگترین علماى شیعه در قرن پنجم) در کرخ حمله بردند و کتابها و یادداشتهاى او و منبرى که هنگام تدریس بر روى آن مىنشست، همه را سوزانیدند (9).
ابن اثیر در ضمن وقایع سال 363 گوید: فتنه بزرگى میان سنى و شیعه برخاست اهل محله سوقالطعام که سنى مذهب بودند، زنى را سوار شترى کردند و او را عایشه نامیدند، یکى از آنان خود را طلحه و دیگرى خود را زبیر نامید، این گروه با گروه دیگر به جنگ پرداختند و مىگفتند: با اصحاب على بن ابیطالب جنگ مىکنیم (10).
معلوم است که آنها جنگ جمل را نمایش مىدادند و بدین وسیله با شیعه معارضه مىکردند شاید، شیعیان کرخ شبیه واقعه کربلا را ساخته بودند و اهل سوقالطعام در مقام معارضه جنگ جمل را به نمایش گذاشته بودند.
از سال 352 مراسم سوگوارى بر امام حسینعلیه السلام در روز عاشورا آشکارا انجام مىیافت و این مراسم تا انقراض آل بویه مخصوصا در محله کرخ بغداد در اغلب سالها برقرار مىشد و نوعا واکنش خشونتآمیز سنیان به ویژه حنابله را برمىانگیختبدین ترتیب که شیعیان، دستهجمعى بیرون مىآمدند و مشغول عزادارى مىشدند، اهل سنت هم براى معارضه با شیعه، در کوچه و بازار به راه مىافتادند دو دسته به یکدیگر مىرسیدند و به زد و خود مىپرداختند و جمعى از طرفین کشته و زخمى مىشدند.
این اختلاف و نزاع اختصاص به عاشورا نداشت، بلکه گاهى به هنگام بپا شدن مراسم عید غدیر از طرف شیعه، نیز زد و خورد میان دو طرف رخ مىداد از جمله در سال 371 در نزاعى که در عید غدیر میان سنى و شیعه رخ داد، گروه کثیرى از طرفین کشته شدند (11).
اختلاف و نزاع میان سنى و شیعه در مواقع دیگر نیز بروز مىکرد در سال 443 اختلاف شدیدى در میان فریقین پیدا شد در آن سال، شیعه عقاید خود را آشکارا ابراز داشتند و قسمتى از عقاید خود را بر در و دیوار نوشتند، اهل سنتساکت ننشسته به مبارزه برخاستند، خلیفه القائم، نقیب آل عباس و آل على را براى کشف حقیقت فرستاد آن دو پس از بررسى به سود شیعه راى دادند، لیکن زد و خورد، ادامه یافت. اهل سنتبه حرم کاظمین و همچنین به قبور آل بویه که در آنجا بود، حمله بردند و خانههاى فقهاى شیعه را آتش زدند و جنایاتى کردند که چون به گوش امیر موصل، که خود و یارانش شیعه بودند، رسید، نام خلیفه را از خطبه انداخت در سال 445 نیز دوباره اختلاف شدت پیدا کرد و زد و خورد شدید میان طرفین اتفاق افتاد (12).
البته ناگفته نماند که اختلافات مذهبى به سنى و شیعه اختصاص نداشت، بلکه در میان فرق اهل تسنن نیز زد و خوردهاى خونینى، جریان مىیافت در بغداد میان شافعیان و حنبلیان و اشاعره زد و خورد برپا مىشده است (13).
غرض، مهمترین توفیق شیعیان در عهد آل بویه اجازه تظاهر علنى به عقایدشان، بدون نیاز به «تقیه» بود در این دوره تشیع امامى، بىآنکه مذهب رسمى حکومت اسلامى شود، مرسوم شد و اشخاص با فرهنگى از جمله بازرگانان و دولتمندان ساکن در محله کرخ و دارالحکومه و حتى در داخل محدوده دارالخلافة را به خود جذب کرد، تشیع امامى، یاور سایر مذاهب شیعى نیز بود، از جمله فرقه اسماعیلیه که در این دوران شخصیتهاى ممتازى را شیفته خود کرده بود» (14).
بقیه در ادامه مطلب
آل بویه و سیاست آشتى اعتقادى
آل بویه با این که خود شیعه بودند، و ترویج رسوم شیعه را وظیفه خود مىدانستند، ولى طرفدار وحدت و اتحاد مسلمین بودند و از خصومتهاى مذهبى به شدت جلوگیرى مىکردند به خصوص عضدالدوله که با اقتدار بیشترى حکومت مىکرد، بغداد کمتر دچار آشوب بود. وى مانع وعظ و خطابه واعظان (قصاص) هر دو فرقه شد و حتى علویان صاحب نفوذ را که اختلافات مذهبى را تشدید مىکردند، به فارس تبعید کرد. کوششهاى عضدالدوله براى آشتى مذهبى در کوششى شکل گرفت که او براى یکى کردن خاندان هاشمى و آل بویه از راه مزاوجت اختیار کرد (15).
و براى جلب توجه اهل سنت ابوبکر باقلانى متکلم سنى و اشعرى مذهب معروف را براى تعلیم دادن به پسرش به شیراز دعوت نمود (16). و بعضى خبرها حاکى از این است که عضدالدوله براى جلب توجه سنیها، بعضى از اعمال و عقاید اهل سنت را به شیعه تحمیل مىکرد و به همین لحاظ، شیعیان قم و کوفه را تهدید کرد اگر «صلاةالتراویح» (17) را بجا نیاورند با آنان چون کفار رفتار خواهد شد.
و از طرف دیگر عضدالدوله با مرمت و نوسازى مرقد مطهر امیرالمؤمنین علىعلیه السلام در نجف و امام حسینعلیه السلام در کربلا تمایلات شیعى خود را ابراز کرد (18).
سلاطین آل بویه، اهل سنت را به هیچگونه از اعمال مذهبى جلوگیرى نمىکرد و بلکه در پارهاى از موارد، در انجام آن اعمال، آنها را یارى مىکردند.
بنا به نوشته ابن جوزى چون معزالدوله وارد بغداد شد سه تن از قاریان قرآن را که در آن زمان از لحاظ حسن قرائتبىنظیر بودند، به نامهاى: ابوالحسن بن الرفاء و ابو عبدالله بن الدجاجى و ابو عبدالله بن البهلول معین نمود تا براى اهل نتبه نوبت نماز تراویح بخوانند (19). درحالى که نماز تراویح از آداب اهل سنت و در شبهاى ماه مبارک رمضان و احیانا شبهاى دیگر است.
به طور کلى روابط آل بویه با اهل سنتخوب بود و در نزاعها و زد و خوردهایى که در روزهاى عاشورا و عید غدیر و یامواقع دیگر میان سنى و شیعه رخ مىداد، مداخلهاى نداشتند و خود را بىطرف نشان مىدادند و پیوسته براى برطرف شدن اختلافات کوشش مىکردند. با همت عضدالدوله، دشمنیها از میان رفت و دو فرقه به اتفاق یکدیگر در زیارتگاهها و مساجد حاضر مىشدند.
از جمله در سال 442 در اول ماه ذیحجه مردم در نظر گرفتند به زیارت قبر امام حسینعلیه السلام در کربلا و مرقد امیرالمؤمنینعلیه السلام در نجف بروند. مردم محله «نهر الدجاج» در بغداد و محله کرخ، با پرچمهاى رنگارنگ بیرون آمدند، سنى و شیعه در کنار یکدیگر به طرف مسجد جامع حرکت کردند در آنجا اهالى محله بابالشام و کوچه دارالرقیق با پرچمهاى خود به ایشان رسیدند، آنگاه همه باهم درحالى که علمها در جلو ایشان حرکت داده مىشد، برگشتند عبور همه از محله کرخ بود، مردم آن ناحیه در جلو ایشان، پول نثار کردند اهل سنت و ترکان باهم به زیارت رفتند و چنین امرى تا آن زمان سابقه نداشت. در همین سال سنى و شیعه باهم آشتى و توافق کرده بودند در نتیجه این توافق، شیعه در حرم کاظمین در اذان، «حى على خیرالعمل» و مؤذنان اهل تسنن در مسجد عتیق و مسجد بزازان (در اذان صبح) جمله «الصلاة خیر من النوم» گفتند. هر دو فرقه با یکدیگر آمیزش و رفت و آمد کردند و به اتفاق به زیارت قبر امام حسین و حضرت علىعلیهما السلام رفتند (20).
اما متاسفانه عمر این وحدت و آشتى بسیار کوتاه بود زیرا کینههایى که طرفین از یکدیگر به دل داشتند، از بین نرفته بود و مثل آتشى که زیر خاکستر پنهان شده باشد، و با وزیدن باد مختصر مىتوانست آتش را شعلهور سازد در اول صفر سال 443 درست دو ماه بعد از آشتى، دوباره اختلاف و نزاع شروع شد.
از سیاق سخن ابن جوزى معلوم مىشود این بار اختلاف از آنجا ناشى شد که شیعیان کرخ به دیوارها نوشتند: «على خیر البشر» اهل تسنن این جمله را انکار کردند و مدعى شدند که آنچه شیعهها به دیوارها نوشتهاند، چنین بوده است: «محمد و على خیرالبشر فمن رضى فقد شکر و من ابى فقد کفر» . شیعهها سخن آنان را نپذیرفتند و بدین جهت فتنه و زد و خورد آغاز گشت و اهل محله بابالشعیر از بردن آب به محله کرخ مانع شدند و نهر عیسى را به روى آنها بستند. مردم کرخ به شدت به مضیقه افتادند دکانها بسته شد و زندگى مردم متوقف گردید، جمعى از جوانان کرخ شبانه به دجله رفتند و تعدادى مشک از آب پر کردند و به محله خود آوردند و در ظرفهاى بزرگ ریختند و آن ظرفها را در بازارها نصب کردند و آب را با کلاب آمیختند، سپس فریاد برآوردند که آب سبیل یعنى در راه خدا مجانى.
سرانجام در اثر فشار اهل سنت، شیعهها مجبور شدند آن نوشته را پاک کنند و اهل تسنن به آن هم قانع نشدند گفتند آجر و سنگى که آن جمله بر آن نوشته شده باید کنده شود و شیعه از گفتن جمله حى على خیرالعمل خوددارى نمایند.
ابن جوزى پس از شرح سختگیریها و کشتارهایى که در این جریان نسبتبه شیعه اعمال و حملات وحشیانهاى که به ضریح کاظمین شد، مىگوید: در روز جمعه ده روز از ماه ربیعالآخر مانده در مسجد جامع براثا، خطبه خوانده شد و جمله حى على خیرالعمل از اذان حذف گردید و خطیب موقع خطبه خواندن، مانند اهل سنت (با شمشیر) به منبر کوبید و نام عباس را در خطبه ذکر کرد (21).
در سال 444 باز زد و خورد میان اهل محله کرخ و محله قلایین (قلبه فروشان) شروع گردید و مغازهها به آتش کشیده شد و شیعهها در مساجد خود جمله «محمد و على خیرالبشر» رانوشتند و در اذان، حى على خیرالعمل گفتند (22).
این حوادث و جریانات، سالها تکرار شد و بارها محله کرخ بغداد غارت و طعمه حریق گردید ظاهرا فقط عضدالدوله بود که با دست زدن به اقداماتى جدى موقتا از این سیر نزولى جلوگیرى کرد او فتنهگران را تبعید و مجرمان را تنبیه کرد، حکومتى مقتدر برقرار ساخت.
خلاصه این که آل بویه، هرگز در پى آن نبودند که شیعیان را به جان سنیها بیندازند زیرا از هر دو فرقه کسانى در لشکریان خود داشتند، بلکه قصد آنان بیشتر این بود که نوعى حکومت مشترک شیعى و عباسى برپا کنند که شیعیان را از الزام «تقیه» برهانند و براى آنان نیز مانند سنیها سازمانى رسمى فراهم کنند. اساسا آل بویه دنباله همان امرى را گرفتند که از زمان مامون آرزوى بسیارى از خلفاى عباسى بود.
آل بویه گمان مىکردند که بدینسان پشتیبانى استوار براى خود فراهم مىکنند بىآنکه باقى مردم را از خود برنجانند (23).
پى نوشت ها:
1) تکمله همدانى: ص 187- 183.
2) همان مدرک.
3) تکمله همدانى: ص 187- 183.
4) المنتظم: ج7، ص 206.
5) کتاب الوزراء: ص 371.
6) ابن جوزى: ج7، ص 206
7) کتاب الوزراء: ص 482- ابن اثیر: ج9، ص 184.
8) البدایة والنهایة: ج11، ص 326- 325.
9) المنتظم: ج8، ص 179.
10) ابن اثیر، الکامل: ج7، ص 51.
11) ابن کثیر: ج11، ص 309.
12) ابن خلدون: ج4، ص 490.
13) المنتظم: ج8، ص 163.
14) احیاى فرهنگى در عهد آل بویه: ص 82.
15) احیاى فرهنگى در عهد آل بویه: ص 81.
16) همان: ص 82.
17) نمازى که سنیها در شبهاى ماه رمضان مىخوانند و این نماز در نظر شیعه بدعت است (وسائل: ج5، ص 191) .
18) همان.
19) المنتظم: ج7، ص 228.
20) ابن جوزى: ج8، ص 146- 145.
21) المنتظم: ج8، ص 150- 149.
22) همان: ص 154.
23) دانشنامه ایران و اسلام: ج1، ص 156.