سلیمان الأعمش :
سلیمان الأعمش از روات بخاری و مسلم است و در وثاقت وی تردیدی نیست .
أبی الحجاف :
ذهبی در باره او مینویسد :
داود بن أبی عوف أبو الجحاف البرجمی مولاهم الکوفی عن أبی حازم الأشجعی وشهر وعنه السفیانان وعلی بن عابس وثقه أحمد ویحیى وقال أبو حاتم صالح الحدیث قلیله .
ابو الجحاف اهل کوفه است و احمد ویحیی او را توثیق کردهاند و ابو حاتم گفته است: صلاحیت نقل روایت را دارد.
الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) ، الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب السته ، ج 1 ، ص 381 ، رقم : 1457 ، تحقیق : محمد عوامه ، ناشر : دار القبله للثقافه الإسلامیه ، مؤسسه علو - جده ، الطبعه : الأولى ، 1413 – 1992 م .
عطیه العوفی :
ابن حجر عسقلانی در ترجمه او مینویسد :
وقال بن سعد خرج عطیه مع بن الأشعث فکتب الحجاج إلى محمد بن القاسم أن یعرضه على سب علی فإن لم یفعل فاضربه أربعمائه سوط واحلق لحیته فاستدعاه فأبى أن یسب فأمضى حکم الحجاج فیه ثم خرج إلى خراسان فلم یزل بها حتى ولی عمر بن هبیره العراق فقدمها فلم یزل بها إلى أن توفی سنه 111 وکان ثقه إن شاء الله وله أحادیث صالحه.
عطیه با پسر اشعث در کوفه خروج کرد، حجاج به محمد بن قاسم در نامه ای دستور داد تا او را بر دشنام دادن به علی(علیه السلام) وادار نماید که اگر سرپیچی کرد چهار صد تازیانه بر وی بزند و ریشش را بتراشد، محمد بن قاسم او را احضار کرد و فرمان را گوشزد نمود اما عطیه نپذیرفت و لذا دستور حجاج را اجرا کرد، عطیه از کوفه هجرت کرد و به خراسان رفت و تا زمانی که عمربن هبیره والی بغداد شد در خراسان ماند سپس به عراق بازگشت تا در سال 111 از دنیا رفت، عطیه فردی مورد اعتماد بود و احادیث شایسته ای دارد.
العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) ، تهذیب التهذیب ، ج 7 ، ص 201 ، ناشر : دار الفکر - بیروت ، الطبعه : الأولى ، 1404 - 1984 م .
ترمذی بعد از نقل روایتی که در سند آن عطیه عوفی وجود دارد میگوید :
هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ .
این حدیثی است حسن و صحیح.
الترمذی السلمی ، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای279هـ) ، الجامع الصحیح سنن الترمذی ، ج 4 ، ص 670 ، ح 2522 ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .
و أبو الحسن عجلی در باره عطیه میگوید : عطیه العوفی کوفى تابعی ثقه ولیس بالقوی .
عطیه عوفی کوفی از تابعان وثقه است اگر چه قوی نیست.
معرفه الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم ، ج 2 ، ص 140 ، رقم : 1255 ، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلی الکوفی نزیل طرابلس الغرب (متوفای261هـ ، ناشر : مکتبه الدار - المدینه المنوره - السعودیه - 1405 - 1985 ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : عبد العلیم عبد العظیم البستوی .
و ملا علی قاری در باره او میگوید : عطیه بن سعد العوفی ، وهو من أجلاء التابعین .
عطیه از بزرگان تابعان است.
ملا علی القاری ، علی بن سلطان محمد (متوفای1014هـ) ، شرح مسند أبی حنیفه ، ج 1 ، ص 292 ، ناشر : دار الکتب العلمیه ـ بیروت .
بقیه در ادامه مطلب
نتیجه :
سند روایت صحیح و روات آنهمگی موثق هستند .
جمع بندی بحث سندی ، و قاعده : یقوی بعضها بعضا :
با چشم پوشی از صحت سند روایت ابن عساکر و ... حتی اگر فرض کنیم که سند همه این روایات ضعیف باشد ، بازهم نمیتوانیم از حجیت آن دست برداریم ؛ زیرا بر مبنای قواعد علم رجال اهل سنت ، اگر سند روایت از سه عدد گذشت ، و اگر همه آنها ضعیف باشند ، یکدیگر را تقویت کرده و حجت میشود ؛ چنانچه العینی در عمده القاری به نقل از نووی مینویسد :
وقال النووی فی ( شرح المهذب ) : إن الحدیث إذا روی من طرق ومفرداتها ضعاف یحتج به ، على أنا نقول : قد شهد لمذهبنا عده أحادیث من الصحابه بطرق مختلفه کثیره یقوی بعضها بعضا ، وإن کان کل واحد ضعیفا .
نووی در شرح مذهب گفته : اگر روایتی با سندهای مختلف نقل شود ؛ ولی بعضی از روات آن ضعیف باشند ؛ بازهم به آن احتجاج میشود ، علاوه بر این که ما میگوییم : تعدادی احادیث از صحابه و از راههای گوناگونی نقل شده است که بعضی از آن بعضی دیگر را تقویت می کنند ؛ اگرچه هریک از آن احادیث ضعیف باشند .
العینی ، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ) ، عمده القاری شرح صحیح البخاری ، ج 3 ، ص 307 ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .
و ابن تیمیه حرّانی در مجموع فتاوی مینویسد :
تعدد الطرق وکثرتها یقوى بعضها بعضا حتى قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا فکیف إذا کانوا علماء عدولا ولکن کثر فی حدیثهم الغلط .
زیادی و تعدد راههای نقل حدیث بعضی بعض دیگر را تقویت میکند که خود زمینه علم به آن را فراهم میکند ؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند ؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی که تمام راویان آن افراد عادلی باشند که خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد .
ابن تیمیه الحرانی ، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای 728 هـ) ، کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیه ، ج 18 ، ص 26 ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی ، ناشر : مکتبه ابن تیمیه ، الطبعه : الثانیه .
و محمد ناصر البانی در ارواء الغلیل بعد از نقل طرق یک روایت میگوید :
وجمله القول : أن الحدیث طرقه کلها لا تخلو من ضعف ولکنه ضعف یسیر إذ لیس فی شئ منها من اتهم بکذب وإنما العله الارسال أو سوء الحفظ ومن المقرر فی " علم المصطلح " أن الطرق یقوی بعضها بعضا إذا لم یکن فیها متهم .
خلاصه آن که : تمام سندهای این حدیث بدون ضعف نیست ؛ اگر چه ضعف مهمی نیست ؛ زیرا کسی که متهم به دروغ باشد ، در طرق حدیث وجود ندارد و علت ضعف یا ارسال آن است و یا کم حافظه بودن راوی . از مسائل ثابت شده در علم رجال این است که سند های متعدد درصورتی که در سلسله سند فرد متهمی نباشد یکدیگر را تقویت می کنند .
البانی ، محمد ناصر ، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل ، ج 1 ، ص 160 ، تحقیق : إشراف : زهیر الشاویش ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت - لبنان ، الطبعه : الثانیه ، 1405 - 1985 م .
در نتیجه ، حتی اگر سند تمامی این روایات ضعیف نیز باشد ، بازهم حجت و قابل استدلال هستند .
شاهد سوم : نزول آیه اکمال ، بعد از قضیه غدیر :
یکی از قرائنی که ثابت میکند مراد رسول خدا صلی الله علیه وآله از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت آن حضرت بوده ، نزول آیه إکمال است که خداوند میفرماید :
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا . المائده / 3 .
امروز ، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم .
نزول این آیه کریمه بعد از خطبه غدیر ، دلیل واضحی است بر این که مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله اثبات ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام بعد از خودش بوده است ؛ زیرا چیزی در خطبه غدیر دیده نمیشود که صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را داشته باشد ؛ جز ولایت امیر مؤمنان علیه السلام .
بنابراین آیا اعلام محبت و دوستی امیر مؤمنان علیه السلام میتواند إکمال دین و إتمام نعمت پروردگار لقب بگیرد ؟ مگر دوست داشتن مؤمنان نخستین بار بود که اعلام میشد ؟
روایات صحیح السندی در کتابهای اهل سنت وجود دارد که ثابت میکند ، این آیه بعد از إتمام خطبه غدیر ، نازل شده است که ما فقط به یک روایت اشاره میکنیم :
خطیب بغدادی در ترجمه حبشون بن موسی مینویسد :
أنبأنا عبد الله بن علی بن محمد بن بشران أنبأنا علی بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال حدثنا علی بن سعید الرملی حدثنا ضمره بن ربیعه القرشی عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبی هریره قال :
من صام یوم ثمان عشره من ذی الحجه کتب له صیام ستین شهرا وهو یوم غدیر خم لما أخذ النبی صلى الله علیه وسلم بید علی بن أبی طالب فقال ألست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه .
فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى کل مسلم فأنزل الله الیوم أکملت لکم دینکم .
اشتهر هذا الحدیث من روایه حبشون وکان یقال إنه تفرد به وقد تابعه علیه أحمد بن عبد الله بن النیری فرواه عن علی بن سعید أخبرنیه الأزهری حدثنا محمد بن عبد الله بن أخی میمی حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النیری إملاء حدثنا علی بن سعید الشامی حدثنا ضمره بن ربیعه عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبی هریره قال من صام یوم ثمانیه عشر من ذی الحجه وذکر مثل ما تقدم أو نحوه .
ومن صام یوم سبعه وعشرین من رجب کتب له صیام ستین شهرا وهو أول یوم نزل جبریل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وسلم بالرساله .
از ابوهریره نقل شده است که گفت : کسی که روز هجدهم ذی حجه را روزه بگیرد ثواب روزه شصت ماه برای وی نوشته میشود ، این روز ، روز غدیر خم است ، روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود : آیا من رهبر مؤمنان نیستم ؟ گفتند : چرا ای رسول خدا. فرمود : هر کس من مولای او هستم علی مولای او است .
عمر گفت : تبریک ، تبریک ای پسر ابوطالب ، تو اکنون مولای من و مولای هر مسلمانی ، سپس این آیه نازل شد : امروز دین شما را کامل کردم .
این روایت را حبشون بن موسی نقل کرده است که گفته میشود تنها راوی او است سپس دیگران از او تبعیت نموده و با سند آن را نقل کردهاند .
الخطیب البغدادی ، أحمد بن علی أبو بکر (متوفای 463هـ) ، تاریخ بغداد ، ج 8 ، ص 289 ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت .
همین روایت را الشجری الجرجانی (متوفای499 هـ) در کتاب الأمالی با همین سند در سه جای از کتابش نقل کرده است :
الشجری الجرجانی ، المرشد بالله یحیى بن الحسین بن إسماعیل الحسنی ، کتاب الأمالی وهی المعروفه بالأمالی الخمیسیه ، ج 1 ، ص 192 ، و ج1 ، ص 343 ، و ج2 ، ص102 ، تحقیق : محمد حسن اسماعیل ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، 1422 هـ - 2001م .
بررسی سند روایت :
عبد الله بن علی بن محمد بن بشران :
وی استاد خطیب بغدادی و ثقه است ؛ چنانچه در باره او گفته است : کتبت عنه وکان سماعه صحیحاً .
از عبد الله بن علی بن محمد بن بشران روایاتی را نوشته ام و شنیده های او صحیح بود.
تاریخ بغداد ، ج 10 ، ص 14 ، رقم : 5130 .
علی بن عمر الحافظ :
علی بن عمر ، همان دار قطنی معروف و صاحب سنن است که در وثاقت او تردیدی نیست ؛ چنانچه ذهبی در باره او میگوید :
قال أبو بکر الخطیب کان الدارقطنی فرید عصره وقریع دهره ونسیج وحده وامام وقته انتهى الیه علو الاثر والمعرفه بعلل الحدیث واسماء الرجال مع الصدق والثقه و صحه الإعتقاد و الاضطلاع من علوم سوى الحدیث منها القراءات .
دار قطنی یگانه روزگار و پهلوان میدان بود و مانندی نداشت اوپیشوای زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائی حدیث و شناخت نامهای راویان به او ختم می شد، راستگو و مورد اعتماد و دارای اعتقادی صحیح بود و در دیگر علوم غیر از حدیث مانند دانش قراآت نیز قوی بود.
الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج 16 ، ص 452 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسه الرساله - بیروت ، الطبعه : التاسعه ، 1413هـ .
أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال :
خطیب بغدادی در باره او میگوید : وکان ثقه یسکن باب البصره .
حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سکونت داشت. تاریخ بغداد ، ج 8 ، ص 289.
و بعد از نقل روایت إکمال نیز روایت دیگری را نقل کرده و میگوید :
الأزهری أنبأنا علی بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أیوب الخلال صدوق ... .
علی بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسی راستگو است. تاریخ بغداد ، ج 8 ، ص 4391 .
علی بن سعید الرملی :
5839 [ 5857 ] علی بن أبی حمله شیخ ضمره بن ربیعه ما علمت به بأسا ولا رأیت أحدا الآن تکلم فیه وهو صالح الأمر ولم یخرج له أحد من أصحاب الکتب السته مع ثقته .
علی بن ابی حمله بزرگ قبیله ضمره است، من در او ایرادی نمی بینم وکسی را هم ندیده ام که در باره او سخنی گفته باشد، او کارهایش خوب بود ولی با این که ثقه است صاحبان کتب سته از وی روایت نقل نکردهاند.
الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، ج 5 ، ص 153 ـ 154 ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، 1995م .
وإذا کان ثقه ولم یتکلم فیه أحد فکیف نذکره فی الضعفاء
علی بن سعید رملی ثقه است و کسی در باره وی سخنی نگفته است ، پس چرا باید نام وی را در ردیف افراد ضعیف بیاوریم؟.
العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) لسان المیزان ، ج 4 ، ص 227 ، تحقیق : دائره المعرف النظامیه - الهند ، ناشر : مؤسسه الأعلمی للمطبوعات - بیروت ، الطبعه : الثالثه ، 1406هـ – 1986م .