مقدمه
بر پایه آموزههای شیعی، امام(علیه السّلام) باید داناترین فرد جامعه اسلامی باشد تا بتواند از عهده پاسخ گوئی به همه پرسشها و چالشهای مربوط به اسلام و جامعه اسلامی بر آید. از این رو گستره دانائی او، افزون بر قرآن و سنت، حوزههای دیگری از جمله کتابهای مقدسی مانند تورات، انجیل و زبور را نیز در بر میگیرد. مناظرات نغز امام رضا(علیه السّلام) با دو تن از دانشمندان یهودی و مسیحی شاهد گویای این مدعاست. آن حضرت درباره موضوعاتی چون اثبات نبوت پیامبر اسلام(ص)، نقد الوهیت حضرت عیسی(علیه السّلام) و نفی این همانی اناجیل کنونی و انجیل اصلی به کتاب مقدس خود یهود و مسیحیان استناد کرده است. در این نوشتار، مناظرات یاد شده، با متنِ فعلیِ عهد قدیم و جدید(کتاب مقدسِ یهودیان و مسیحیان) تطبیق و مستند سازی شده است. این موضوع که به رغم اهمیت شایان آن، تاکنون به صورت مستقل و تطبیقی بررسی نشده است، میتواند شیوهها و الگوهای مناسب برای پاسخگویی به پرسشها و چالشهای پیش روی اسلام و گفت و گو با پیروان دیگر ادیان و فرق دینی را در اختیار ما قرار دهد. بقیه در ادامه مطلب
پیشینه و جایگاه مناظره در ادیان آسمانی
گفتوگو، مناظره و احتجاج از همان آغاز آفرینش، از اساسی ترین ابزارهای ارتباط جمعی انسانها برای تفهیم و تفاهم بوده است. تاریخ ادیان توحیدی نشان میدهد که پیامبران بزرگ الهی نیز همواره در موقعیتهای گوناگون تبلیغی از این ویژگی عمومی و فطری بشر بهرههای فراوان بردهاند. احتجاج حضرت نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، شعیب، موسی و عیسی (علیهم السلام) با کافران قوم و مخالفان فکری خود، در قرآن،گزارش شده است. چنان که احتجاجهای پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مشرکان عرب، مسیحیان نجران، یهودیان، ماده پرستان و منکران معاد در بسیاری از آیات و منابع حدیثی انعکاس یافته است. پس از پیامبر، اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السّلام) نیز تداومگر این سیره بودهاند. مناظره امام علی(علیه السّلام) با دانشمندان یهود درباره خدا و صفات او،گفتوگوی امام حسن و امام حسین(علیه السّلام) با معاویه و دیگر شامیان، گفتوگوی امام باقر(علیه السّلام)با خوارج، و مناظرههای امام صادق(علیه السّلام)و شاگردان ایشان با زندیقان از این قبیل است. اما در این میان، گفتوگوی نغز و ژرف امام رضا(علیه السّلام) با مخالفان، به ویژه عالمان یهود و نصارا، زرتشتی، صابئی، متکلّمان نامدار و دیگران، که با پیشنهاد مأمون عبّاسی برگزار گردید، بسیار شنیدنی و مثال زدنی است. ایشان از راه گفتوگو و مناظره، به مقابله با مخالفان پرداختند و سؤالات و چالشهای زندیقان و اشکالات دگراندیشان در حوزه عقاید اسلامی و شیعی را پاسخ گفتند.
اهمیت مناظرههای امام رضا(علیه السّلام)
انگیزه مأمون از برگزاری این گونه مناظرهها، هرچند مورد اختلاف پژوهشگران و صاحب نظران است، اما در این نکته نمی توان تردید کرد که غلبه امام بر حریفان و طرفهای مناظره با استناد بر کتابهای خودشان و بر اساس منطقی محکم و استوار، در نهایت به اثبات حقّانیت و احیای اسلام، مجاب شدن مدعیان گوناگون، اثبات برتری و حقّانیت ائمّه اهل بیت(علیه السّلام) و پیروان و شیعیان آنها منجر شد. در پی این مناظرهها بود که یکی از پویاترین کانونهای علوم اسلامی، به ویژه شیعی، در خراسان پا گرفت و در دورههای بعد، به ایفای نقشی حیاتی در پاس داری از اسلام و تشیّع و ترویج آن پرداخت. ارزش هرچه بیشتر این مناظرهها، به ویژه با استناد بر کتب مقدّسی همچون تورات، انجیل و زبور، زمانی به خوبی روشن میشود که شرایط شگفتِ حاکم بر منطقه عمومی خراسان بزرگ از نظر تنوّع فرقهها و نحلههای دینی و مذهبی گوناگون و چالشهایی که از این ناحیه متوجه اسلام و جامعه مسلمانان بود، مورد توجه قرار گیرد.
مناظره با دانشمند یهودی
امام رضا(علیه السّلام) در باره نبوت پیامبر اسلام (ص) و دلایل اثبات آن با عالم یهودی به مناظره پرداختند. آن حضرت در این زمینه، افزون بر پیشگوئی کتاب مقدس یهودیان، به همان دلیلی استناد کردند که عالم یهودی برای اثبات نبوت حضرت موسی(علیه السّلام) به آن استناد جست.
1 ـ پیشگویی تورات در باره پیامبر اسلام(ص): حضرت رضا(علیه السّلام) در پاسخ به درخواست عالم یهودی برای اثبات نبوّت حضرت محمّد(ص) بر اساس کتاب مقدّس آنان به فرازی از تورات استناد کردند که دارای قراین روشنی بود و به خوبی بر مدعای آن حضرت دلالت میکرد؛ از جمله فرمودند: آیا میدانی که حضرت موسی(علیه السّلام) به بنی اسرائیل وصیت کرد: پیامبری از میان برادرانتان به سوی شما خواهد آمد، او را تصدیق کنید و به سخنانش گوش فرا دهید؟ هنگامی که عالم یهودی وجود این بشارت را در تورات تأیید کرد، حضرت فرمودند: آیا بنی اسرائیل برادرانی غیر از بنی اسماعیل دارند؟ و آیا از میان فرزندان اسماعیل(علیه السّلام)پیامبری جز حضرت محمّد(ص) مبعوث شده است؟ دانشمند یهودی به هر دو پرسش، پاسخ منفی داد. این فقره مورد استناد حضرت، که بااندکی تفاوت در چند جای عهدین آمده، در نسخههای کنونی آن نیز موجود است. از جمله در سفر تثنیه: 18:18ـ19 چنین آمده است: نبیای را برای ایشان از میان برادرانشان مثل تو مبعوث خواهم کرد. کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او فرمایم به ایشان خواهد گفت، و هر کسی که سخنان مرا، که او به اسم من گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.( ونیز ر.ک:تثنیه،18:15؛ اعمال رسولان، 3: 22)
بیشک، فرازهای یاد شده، آمدن پیامبری را بشارت میدهد که اولا «همانند موسی» است و ثانیاً، از میان «برادران بنی اسرائیل» خواهد بود. برخی از دانشمندان یهود، پیامبر یاد شده را بر یوشع، مسیحیان پروتستان بر حضرت عیسی(علیه السّلام) و مسلمانان بر پیامبر اکرم(ص) تطبیق کردهاند. مسلمانان با شرح بسیاری از ویژگیهای یکسان حضرت موسی(علیه السّلام) با حضرت محمّد(ص) از یک سو، و تفاوت حضرت عیسی(علیه السّلام) و یوشع با حضرت موسی(علیه السّلام)در ویژگیهای یاد شده، پیامبر اکرم(ص)را مصداق آن پیامبر موعود میخوانند.
برای ارزیابی درست این سه دیدگاه و چگونگی انطباق «آن نبی» بر پیامبر اکرم، لازم است دو ویژگی یاد شده برای وی با استناد به خود کتاب مقدّس مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. بر همین اساس باید گفت:
الف. مهمترین ویژگی نبوّت حضرت موسی(علیه السّلام)داشتن کتاب آسمانی و آوردن شریعتی مستقل و خاص است. بنابراین، یک پیامبر فقط در صورتی میتواند همانند او باشد که حتماً این ویژگی را داشته باشد، در حالی که یوشع و هیچ یک از پیامبران بنی اسرائیل ادعا نکردهاند که همانند وی بوده و شریعتی خاص آوردهاند. همه آنان پیرو شریعت حضرت موسی(علیه السّلام) بودند. از سوی دیگر، خود کتاب مقدّس، یوشع را معاصر موسی(علیه السّلام) و جانشین آن حضرت معرفی میکند.( تثنیه، 34:6ـ10) بنابراین، وی نمی تواند همان پیامبر موعود باشد؛ چراکه آمدن وی در «آینده» خواهد بود. گزارش انجیل یوحنّا نیز این معنا را تأیید میکند؛ چراکه نشان میدهد یهودیان دست کم تا زمان حضرت یحیی(علیه السّلام) منتظر ظهور این پیامبر موعود بودند، در حالی که یوشع نبی چند قرن پیش از یحیی بوده است.حتی بر اساس گزارش اناجیل، حضرت عیسی(علیه السّلام) نیز شریعت مستقلی نیاورد. او مأموریت داشت همان شریعت موسی(علیه السّلام) را اجرا و تکمیل نماید.(انجیل متى : 5؛17ـ19)
ب. از سوی دیگر، فرازهایی از عهد جدید نشان میدهند که کاهنان یهود در عصر حضرت عیسی(علیه السّلام) نیز پیامبر یاد شده را غیر از مسیح میدانستند: و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آن گاه از او سؤال کردند: پس چه، آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نه (انجیل یوحنّا، 1:19ـ21.)
حضرت یحیی معاصر حضرت عیسی(علیه السّلام) واندکی پیش از وی مبعوث شد. یهودیان در پی شناخت ماهیت وی، کاهنانی را نزد وی فرستادند، ولی او خود را پیامبری غیر از مسیح، الیاس و «آن نبی» معرفی کرد. مفسّران کتاب مقدّس عبارت «آن نبی» را اشاره به همان پیامبری میدانند که در سفر «تثنیه» (باب 18) حضرت موسی(علیه السّلام) وعده داده بود و آن پیامبر در میان یهود، چنان معروف بود که اشاره کوتاه «آن نبی» برای انتقال آن کافی بود. برخی گفتهاند: آنان منتظر پیامبری بودهاند که سرور انبیا و بزرگ ترین آنان بوده است. از سوی دیگر، بدون شک انتظار یک پیامبر بزرگ، مسئله بسیار مهمی بوده است و اگر کاهنان و برگزیدگان مرکز یهودیت آن زمان (اورشلیم) عقیده نادرستی در این باره داشتند، باید حضرت یحیی آنان را متوجه خطایشان میکرد، نه اینکه خطای آنان را تأیید نماید. بنابراین، اگر مراد از «آن نبی» مسیح باشد، باید حضرت یحیی میگفت: آن دو یکی هستند، نه اینکه بگوید: من آن نیستم.
از گزارشهای دیگر عهد جدید نیز برمی آید: بشارت آمدن «آن نبی» به گونهای در میان یهود روشن و پذیرفته شده بود که آنان هنگام ظهور حضرت یحیی(علیه السّلام) دچار اختلاف شدند. گروهی وی را همان نبی و گروهی دیگر غیر آن خواندند.( انجیل یوحنّا، 6: 14 و 7: 40ـ43 / اعمال رسولان، 3: 22 و 7: 37)
ج. افزون بر آنچه گفته شد، به صورت جدلی میتوان در پاسخ مسیحیان گفت: بر اساس الهیّات رایج آنان، تفاوتهای زیادی بین حضرت موسی و عیسی(علیه السّلام)وجود دارد، و به دیگر سخن، حضرت عیسی(علیه السّلام) نه یک پیامبر، بلکه خدای مُجَسَّد خوانده میشود که هیچ انسانی با وی قابل مقایسه نیست.
2. دلیل نبوت موسی(علیه السّلام) و دلالت آن بر نبوت پیامبر اسلام(ص): دانشمند یهودی در پاسخ امام رضا(علیه السّلام) درباره چگونگی اثبات نبوّت حضرت موسی(علیه السّلام) به معجزاتی از قبیل شکافتن دریا، اژدها شدن عصا در دست وی، بیرون آوردن ید بیضا و جاری ساختن چشمه آب از سنگ با زدن عصای خود، استناد کرد. امام رضا(علیه السّلام)با پذیرش این معجزاتِ حضرت موسی(علیه السّلام) پرسید: آیا هر کس در تأیید ادعای نبوّت خویش معجزه بیاورد، او را تصدیق میکنید؟ عالم یهودی گفت: خیر، فقط در صورتی میپذیریم که معجزاتی همانند معجزات حضرت موسی(علیه السّلام) بیاورد. امام فرمودند: پس چگونه به نبوّت پیامبران پیش از موسی(علیه السّلام) ایمان دارید، در حالی که هیچ کدام از آنها معجزات یاد شده برای حضرت موسی(علیه السّلام) را نیاوردند. دانشمند یهودی که در پاسخ حضرت رضا(علیه السّلام) درمانده بود، با تغییر حرف خود، گفت: اگر کسی معجزاتی بیاورد که فراتر از قدرت افراد عادی باشد، تصدیق نبوّت او لازم است.
در این هنگام، حضرت رضا(علیه السّلام) با اشاره به زنده شدن مردگان، شفای کور مادر زاد و بیماران مبتلا به پیسی به دست حضرت عیسی(علیه السّلام)و زنده شدن پرنده گلین با دم مسیحایی آن حضرت پرسیدند: پس چرا نبوّت او را تصدیق نمی کنید؟ وقتی عالم یهودی گفت: میگویند که وی چنین کارهایی میکرده است، ولی ما که آن را ندیده ایم، امام پرسیدند: مگر معجزات حضرت موسی(علیه السّلام) را به چشم خود دیده اید؟ آیا جز این است که افراد مورد اطمینانی آنها را دیده و نقل کردهاند و با اخبار متواتر به شما رسیده است؟ معجزات حضرت عیسی(علیه السّلام)هم توسط افراد مورد وثوقی دیده شده و در قالب اخبار متواتر گزارش شده است، پس چرا نبوّت او را تصدیق نمی کنید؟ درباره حضرت محمّد(ص)نیز این مسئله صادق است. بر اساس اخبار متواتر، آن حضرت نزد هیچ آموزگاری درس نخواندند و چیزی نیاموختند، ولی به رغم امّی و درس ناخوانده و مکتب نرفته بودن، کتابی آوردند که درباره سرگذشت پیامبران و اقوام گذشته و نیز درباره آینده سخن گفته است. پس چرا نبوّت او را نمی پذیرید؟ عالم یهودی، که جوابی نداشت، محکوم شد و سکوت اختیار کرد.
در این گفتوگو، هرچند امام رضا(علیه السّلام) به صورت صریح و آشکار به هیچ کتاب مقدّسی استناد نجستند، ولی اشاره نکردن ایشان به گزارش این معجزات در کتاب مقدّس، به دلیل آن است که این مسئله به عنوان یک واقعیت و حقیقت مسلّم تاریخی و دینی، برای هر یک از پیروان ادیان ابراهیمی پذیرفته شده بود و یا دست کم از آن آگاهی داشتند و باید بر اساس منطق و استدلال خود، آن را میپذیرفتند؛ زیرا معجزات یاد شده برای حضرت موسی و عیسی(علیه السّلام) به ترتیب در عهد قدیم (خروج، 4: 1ـ9؛ 7:8ـ12 و 14ـ15؛ 14:1ـ31؛ 17: 1ـ7 / اعداد، 20: 7ـ11 ) و جدید (انجیل متّى، 9:18ـ22؛ 9: 27ـ34 و ب 14 و 15 / مرقس، باب پنجم و ششم و هفتم / لوقا، باب هشتم و نهم /یوحنّا، باب ششم.) و به شکلی مبسوط گزارش شده است. قرآن نیز اصل آن معجزات را بدون اشاره به جزئیات پرداخته شده در عهدین، گزارش و تأیید میکند. (براى نمونه، ر.ک. شعراء: 32ـ45 و 63 / بقره: 60 / اعراف: 160 / آل عمران: 49 / مائده: 110.)
مناظره با دانشمند مسیحی
امام رضا(علیه السّلام) در مناظره خود با دانشمند مسیحی، با استناد به فرازهایی از اناجیل چهارگانه موجود، برخی از عقاید بنیادین مسیحیت را به چالش کشیده است. نفی الوهیت حضرت عیسی(علیه السّلام) و اثبات بشر بودن وی و نیز اثبات تفاوت اناجیل چهارگانه رسمی با انجیل اصلی از این قبیل است.
1. نفی الوهیت حضرت عیسی(علیه السّلام)
«تثلیث» یکی از آموزههای بنیادین در الهیّات مسیحی است که بر اساس آن، پدر، پسر (مسیح) و روح القدس الوهیت دارند. امام رضا(علیه السّلام) در مناظره با یکی از دانشمندان مسیحی با اشاره به انجام معجزاتی همانند معجزات حضرت عیسی(علیه السّلام) به دست پیامبرانی دیگر، عبودیت و بندگی آن حضرت برای خداوند و ارائه یک شخصیت کاملا انسانی برای ایشان در سه انجیل متی، مرقس و لوقا و اعتقاد به خدایی و الوهیت او را به نقد و چالشی بنیادین کشیدند.
الف. معجزات حضرت عیسی(علیه السّلام):
همان گونه که بسیاری از پژوهشگران واندیشمندان مسیحی و دیگران گفتهاند، یکی از زمینههای پیدایش اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی(علیه السّلام) معجزات ایشان است. بر اساس گزارش صریح اناجیل، آن حضرت مرده زنده میکرد، کور مادرزاد، افراد فلج و انواع بیماران را شفا میداد.(انجیل متّى، 4:ـ23ـ24؛ 8:2ـ3؛ 14: 17؛ 9:2ـ7،18ـ35؛ 20:30ـ34؛ 14:28ـ34 / انجیل مرقس، 1:33ـ35 و 40ـ42.)
امام رضا(علیه السّلام)در گفتوگو با دانشمند مسیحی، از وی درباره دلیل اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی(علیه السّلام)پرسید و او با اشاره به معجزات آن حضرت، گفت: کسی که چنین کارهایی انجام دهد، خداوند و درخور پرستش است. حضرت رضا(علیه السّلام) با استناد به گزارشهای تورات گفت: یَسَع (اَلْیَشَعْ) نیز مرده زنده میکرد، روی آب راه میرفت و بیماران را شفا میداد. حزقیل و برخی دیگر از پیامبران بنی اسرائیل هم شمار بسیاری از مردگان را زنده کردند، اما پیروان آنان هرگز به الوهیت آنان معتقد نشدند و آنان را پرستش نکردند. همه این موارد در تورات آمده است و شما نمی توانید منکر آن باشید. اگر انجام چنین کارهایی دلیل بر الوهیت و خدا بودن باشد، باید درباره آنان نیز چنین اعتقادی داشته باشید، در حالی که چنین نیست. حال با اینکه آنان پیش از حضرت عیسی(علیه السّلام) دست به چنین معجزاتی زدند، چرا شما به الوهیت آنان معتقد نیستید؟
عالم مسیحی، که در برابر استدلال حضرت ناتوان مانده بود، بر اساس گزارش منابع اسلامی، به توحید و وحدانیت خداوند اقرار کرد.( براى اطلاع بیشتر از معجزات یاد شده برای الیشع وحزقیل در کتاب مقدّس، ر. ک. دوم پادشاهان، 2:1ـ25؛ 45:32ـ38؛ 13:20ـ21 / حزقیال، 37:1ـ14 / قاموس کتاب مقدّس، ص 320ـ323. بر اساس گزارش کتاب مقدّس، افزون بر پیامبرانى همچون عیسى، حزقیل و الیسع، حتى حواریان حضرت عیسى(علیه السّلام) نیز بیماران را شفا مى دادند و پطرس حوارى مرده زنده مى کرد. ر.ک. انجیل متّى، 10:1 / اعمال رسولان،)
ب. شخصیت بشری حضرت عیسی(علیه السّلام) در اناجیل همنوا:
معرفی حضرت عیسی(علیه السّلام) به عنوان یک شخصیت انسانی و نفی الوهیت او با استناد به اناجیل مَتّی، لُوقا و مَرقُس موضوع دیگری است که مورد استناد امام قرار گرفته است. آن حضرت ابتدا نظر عالم مسیحی را درباره نویسندگان اناجیل چهارگانه و میزان ارزش و اعتبار سخنان آنها نزد وی جویا شد. دانشمند مسیحی آنان را عالم به انجیل خواند و بر درستی و پذیرش سخنانشان تأکید کرد. امام پس از آنکه حاضران را بر این گفتههای او گواه گرفت، به سخنان متی، مرقس و لوقا در انجیل هر یک ازآنان استناد کرد؛ سخنانی که در آن شخصیتی کاملا انسانی و نه الوهی از حضرت عیسی(علیه السّلام) به تصویر کشیده و بدان تصریح کردهاند.
آن گاه نظر عالم مسیحی را در این باره پرسید. او در مقام دفاع از شخصیت الوهی و خدا بودن حضرت عیسی(علیه السّلام)، متی، مرقس و لوقا را به دروغ گویی در این باره متهم ساخت. هنگامی که امام رضا(علیه السّلام) سخنان پیشین او مبنی بر عالم به انجیل بودن و درستی و بر حق بودن گفتههای آنان را یادآوری کرد، عالم مسیحی در اوج درماندگی، از امام خواست او را از گفت وگو درباره آنها معاف دارد. حضرت با پذیرش درخواست وی، فرمودند: اگر سؤالی دارد، بپرسد. ولی او با اجتناب از هرگونه پرسشی، گفت: دیگری سؤال نماید. آن گاه به خدا سوگند یاد نمود که هرگز گمان نمی کردم در میان دانشمندانِ مسلمان، کسی همانند شما باشد.
همچنان که دانشمندان و پژوهشگران کتاب مقدّس و مسیحیت نیز معتقدند، مجموعه عهد جدید بر اساس دو نگرش کاملا متفاوت به شخصیت حضرت عیسی(علیه السّلام)، دو نظام الهیّاتی کاملا جدا از هم ارائه میکند. رسالههای پولس، انجیل و نامههای یوحَنّا، اساس الهیّات مبتنی بر الوهیت و خدا بودن حضرت عیسی(علیه السّلام) را تشکیل میدهد( براى نمونه، ر.ک. انجیل یوحنّا، 1:1ـ3و14؛ 10:30 / رساله پولس به فیلیبا، 2:5ـ7 / رساله پولس به رومیان، 5: 10ـ15 / 8: 14ـ17 / رساله پولس به غلاطیان، 4:4ـ 7 ) و اناجیل سه گانه متی، مرقس و لوقا و بخشهای دیگر عهد جدید مبنای الهیّات مبتنی بر انسان، بنده و پیامبر بودن اوست.( براى نمونه، ر.ک. انجیل متّى، 5: 17ـ19؛ 10:17ـ18؛ 12:18 / انجیل لوقان، 3: 23ـ28 / اعمال رسولان، 3: 13)
نظام اعتقادی نخست را پولس بنیان نهاد و آن دیگری را حواریان مسیح به سرکردگی پطرس نمایندگی میکردند. اناجیل سه گانه یاد شده از جمله، به سبب این اشتراک به اناجیل همنوا معروفند و فرازهای مورد استناد امام رضا(علیه السّلام) را به روشنی میتوان در آنها یافت. براى نمونه، متّى در انجیل خود، همه اجداد پدرى حضرت عیسى(علیه السّلام)را تا ابراهیم نام مى برد: داود و ابراهیم پیغمبر، هر دو جدّ حضرت عیسى(علیه السّلام)مسیح بودند. ابراهیم پدر اسحاق، اسحاق پدر یعقوب ... ایل آذر پدر متان و متان پدر یعقوب بود. یعقوب پدر یوسف و یوسف شوهر مریم و مریم مادر عیسى مسیح بود. (متى، 1:1ـ16 و نیز ر.ک. انجیل لوقا، 3:23ـ28 / مرقس، 8:27ـ30.)
ج. عبادت حضرت عیسی(علیه السّلام):
امام رضا(علیه السّلام) در فراز دیگری از مناظره با عالم مسیحی، با استناد به یکی دیگر از عقاید مسلّم مسیحیت، که در اناجیل نیز بازتاب یافته است، اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی(علیه السّلام) را از زاویهای دیگر به چالشی بنیادین کشیدند. توضیح اینکه آن حضرت خطاب به عالم مسیحیگفتند: ما به عیسایی که به حضرت محمّد(ص) و آل او ایمان دارد، اعتقاد داریم. آن حضرت هیچ ایراد و اشکالی نداشت، جز اینکه نماز کم میخواند و روزهاندک میگرفت. دانشمند مسیحی با توجه به شناختی که در جریان مناظره از میزان دانش و آگاهی امام پیدا کرده بود، با ابراز شگفتی بسیار گفت: من گمان نمی کردم در میان مسلمانان کسی داناتر از شما وجود داشته باشد، اما با این سخنی که گفتید، از اعتبار علمی شما در نزد من کاسته شد. وقتی حضرت دلیل آن را پرسیدند، وی گفت: شما چگونه این سخن را میگویید، در حالی که حضرت عیسی(علیه السّلام)همه روزها روزه بود، حتی یک روز را هم بدون روزه سپری نکرد و همواره شبها را به شب زنده داری و عبادت میپرداخت.
در این هنگام، امام رضا(علیه السّلام)پرسیدند: او برای چه کسی روزه میگرفت و نماز میخواند؟ معنای سخن امام این است که اگر او خداست و الوهیت دارد، چگونه برای خدای دیگری عبادت و بندگی میکرد؟ نماز خواندن و روزه گرفتن دلیل بندگی و عبد خدا بودن اوست و عبودیت هرگز با الوهیت جمع نمی شود. در این استدلال نیز امام رضا(علیه السّلام) با توجه به گزارش کتاب مقدّس، درباره روزه داری و نماز خواندن حضرت مسیح(علیه السّلام) و آگاهی عالم مسیحی از آن، اقامه دلیل کردهاند. برای مثال،درانجیل«متی»(4:1ـ2) آمده است: آن گاه عیسی به دست روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را تجربه کند و چون چهل شبانه روز روزه داشت، آخر گرسنه گردید.
یا در انجیل «مرقس» (1:35) آمده است: بامدادان قبل از صبح برخاسته، بیرون رفت و به ویرانهای رسیده در آنجا به دعا مشغول شد.
2. تاریخ انجیل
تاریخ انجیل و تدوین آن، نویسندگان و منابع نخستین آن از مباحث مورد اختلافی است که از دیرباز توجه و اهتمام بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران مسیحی و مسلمان را به خود معطوف ساخته است. حضرت رضا(علیه السّلام) در مناظره خویش به این موضوع نیز پرداختند و درباره انجیل نخست و اصلی، سرنوشت آن و نویسندگان اناجیل موجود سؤال کردند. دانشمند مسیحی پاسخ داد: انجیل اصلی تنها یک روز گم و سپس نزد یوحنّا و متی یافت شد. امام فرمودند: چقدر دانش و آگاهی تو درباره انجیل و علمای آناندک است. اگر همان گونه که تو میگویی و اناجیل موجود همان انجیل نخست و اصلی است، پس چرا آموزههای آنها با یکدیگر اختلاف دارند؟ تعالیم انجیل اول، که با یکدیگر اختلاف نداشتند. انجیل اصلی از بین رفته است و اناجیل چهارگانه موجود را چهار نفر به نامهای لوقا، مرقس، یوحنّا و متی گردآوری و تدوین کردهاند. و این چهار نفر از دانشمندان نخست و نسل اول مسیحیت نبودند، بلکه شاگردِ شاگردِ آنان بودند.
پژوهشهای انجام شده درباره تاریخ کتاب مقدّس با دیدگاه امام رضا(علیه السّلام) همخوانی زیادی دارند؛ چراکه دو سه دهه نخست تاریخ مسیحیت و وجود کتابی به نام انجیل و منسوب به حضرت عیسی(علیه السّلام)از نظر منابع تاریخی مستقل از متون مسیحی و اسلامی، درهالهای از ابهام قرار دارد، به گونهای که برخی حتی در وجود خود حضرت عیسی(علیه السّلام) نیز تردید کردهاند. البته فقدان گزارشهای تاریخی نمی تواند دلیلی بر فقدان وجود خارجی و تاریخی انجیل باشد و چه بسا جزئیات مربوط به ظهور آن حضرت و وحی نازل شده بر وی به علل نامعلومی در تاریخ ثبت نشده و یا از بین رفته باشد؛ زیرا در برخی اناجیل چهارگانه، از انجیل مسیح سخن به میان آمده است.
پژوهشهای انجام گرفته نشان میدهند که در 30 تا 40 سال نخست میلادی، تعلیم مسیحیت، تقریباً فقط به صورت شفاهی و گاه با نامه نگاری انجام میگرفت. اما کاستیها و کافی نبودن تعالیم رسالهها و روایتهای شفاهی، زمینه انجیل نگاری را فراهم ساخت. بنابراین، تاریخ نگارش عهد جدید و آنچه امروزه به نام «کتاب مقدّس» مسیحیان خوانده میشود، بیشتر به پس از نیمه نخست قرن اول میلادی و در حدود 20 تا 30 سال پس از صعود حضرت عیسی(علیه السّلام) (30 میلادی) بازمی گردد. که به وسیله رسولان وی و شاگردان آنها صورت پذیرفت. این نوشتهها در چهار دسته «نامههای رسولان»، «اعمال رسولان»، «اناجیل چهارگانه» و «مکاشفات»، طبقه بندی شده است. اناجیل چهارگانه با توجه به نام مؤلفان آنها، به انجیل مَتّا، انجیل مَرقُس، انجیل لُوقا و انجیل یوحنّا شهرت یافتهاند. به رغم پژوهشهای وسیع انجام گرفته درباره تاریخ نگارش، هویّت نویسندگان و درستی و پیوستگی سند آنها، وحدت نظر قاطعی در این باره وجود ندارد. البته در کنار چالشها و تردیدهای جدّی و بر اساس برخی قراین و شواهد، حدس و گمانهای نیرومندی نیز مطرح است.