درست مثل ستاره در یک شب مهتابی! چه درخشش زلالی!
زلال میآید و شفاف میرود. رد میشود؛ مثل گذر باد بهار در گیسوان شاخهها!
ولی این نسیم آسمانی قصد توقف دارد؛ توقفی در لایههای باور زمین. این عزیزترین و گرانبهاترین هدیه خدا به جواد الائمه علیهالسلام است.فرشتگان از عالم بالا، به خاکبوسی قدوم نوزادی می آیند که بیکرانگیاش در اتصال به خانواده عصمت آشکار است. فوج فوج ملائکه؛ دسته دسته گل؛ باران باران، طراوت؛... اما مردم چه میدانند چه اتفاقی در خانه جواد الائمه علیهالسلام در حال وقوع است؟!مردم همین قدر میبینند و میدانند که امشب کودکی از آل علی علیهالسلام به جهان پا میگذارد. همین قدر میفهمند که پدر در گوشش اذان و اقامه خوانده است. همین اندازه درک میکنند که نامش علی علیهالسلام است و لقبش هادی.اما چه کسی شعف آسمانیان را لمس میکند؟ چه کسی اشتیاقی را که در سینه امام نهم علیهالسلام موج میزند، درک میکند؟!چه کسی میفهمد که خدا بر زمین منّت نهاده و ارزشمندترین هدیههای عالم امکان را به خاک ارزانی داشته است.شب صبح میشود؛ در حالی که موازنه هستی دگرگون شده است، در حالی که تعدیل جهان تغییر کرده است. چگونه تغییر نکند، وقتی امامی به عرصه زمین پا گذاشته است؟ چهطور ثابت بماند، وقتی میزان حلول کبریا در زمین دو چندان شده است.پدر لبخند میزند؛ امّا در پس این تبسّم روشن، عالمی از دلواپسی و اندوه نهفته است. صدای خاموش پدر در تار و پود زمان رسوخ کرده است. میپرسد از آفرینش که آیا مردم دنیا، قدردان این موهبت قدسی خواهند بود؟ آیا خلیفههای وقت، مجال انتشار فضیلتهایش را در اهل زمین خواهند داد؟ آیا مردم، مجال بهرهگیری از وجود لایزالش را دارا خواهند بود؟!شب بزرگی است؛ اگر زمین آن را دریابد. مهم این است که نگاه عرش، بر خاک گستردهتر شده است. مهم این است که رحمت پروردگار، در شب رویش امام دهم، فراگیری فیض آسمان را مژده میدهد.و او آنقدر برکت و نور است که در انتظار درک مردم نخواهد نشست. او میآید تا «هدایت» را بر نفوس اهل زمین به ارمغان آورده باشد. میآید تا آمدن خود را به عالم تبریک گفته باشد.