جلوه هایى از شخصیت امام (ع)
ویژگى هاى امام هادى همانند صفات پدران و اجداد گرامى خویش بود و صفات والایى ، آنان را از همگان متمایز مى ساخت . حضرت تمامى عناصر شرف و کرامت را در خود جمع داشت و از همان خاندانى به شمار مى رفت که خدایشان را از هر گونه رجس و پلیدى پاک و منزّه ساخته بود لیکن ما در این بخش به پاره اى از صفات آن حضرت اشاره اى مى کنیم :
امامت آن حضرت
نیاز به امامت
سرمنشاء تمامى نیکى ها و عامل دوام جوامع انسانى و امّ الفضائل ، ایمان به خداوند است که امام تجسم حقیقى این اعتقاد و مبلّغ آن در تمام حرکات و سکنات خود است . ایمان به خداست که عالم را از مصائب جنگ ، نابودى و دیگر تنش هاى ناخواسته حفظ مى کند و این ائمه بوده اند که تلاش عمده شان مصروف تعمیق آن در میان مردم بوده است ، امامان بودند که پرچم ایمان را در بلنداى آسمان به اهتزاز درآوردند و براى اعلاى کلمه توحید تن به دشوارى هاى جنگ ، زندان ، خانه نشینى و... دادند و آثار درخشانى در این زمینه از خود به یادگار گذاشتند.
این (( نهج البلاغه )) است که عمیق ترین مفاهیم اعتقادى را براى ما شرح مى دهد و ما را دعوت مى کند تا در آفریده هاى خداوندى اندیشمندانه بنگریم و زیبایى هاى فضائل را چنان به رخ ما مى کشد که شیفته اخلاق اولیاء اللّه مى شویم و آرزو مى کنیم که خود، در این سلک درآییم و حقیقت گرایش هاى حیوانى را چنان دقیق به تصویر مى کشد که ما را از مفاسد و رذائل اخلاقى متنفر مى سازد.
صحیفه سجادیه یا انجیل آل محمّد (( - صلوات اللّه علیهم - )) نیز نقش مهمى در لطیف کردن روح ها دارد و مرغزار سرسبز ایمان است و سرچشمه زلال تشنگان معارف و اخلاق ، تمامى ادعیه ماءثوره از ائمه در این نکته مشترک بوده و تزکیه نفس و پالایش روان را مد نظر قرار مى دهند و در صدد نجات آدمیان از وادى جهل و غرور مى باشند. در کتب احتجاجى و کلامى دلایل استوارى از ائمه در دفع شبهات معاندین حق و منکرین خدا روایت شده است .
امام هادى در زیارت خود موسوم به ((جامعه )) به بخش هایى از کوشش و تلاش اجداد خود براى تحکیم ایمان اشاره مى کند در اینجا به فرازهایى از این زیارتنامه اشاره مى کنیم :
(( السلام على الدعاة الى اللّه ، الادلاء على مرضاة اللّه ، و المستقرّین فى امر اللّه ، و التامین فى محبّة اللّه ، و المخلصین فى توحید اللّه ، و المظهرین لا مر اللّه .... ))
((سلام بر دعوت کنندگان به سوى حق و راهنمایان به خشنودى خداوند، درود بر استواران در اجراى امر الهى و مستغرقان در محبت الهى ، سلام بر موحدان مخلص و آشکار کنندگان امر خدایى ...)).
امام سپس خطاب به اجداد خویش مى گوید: ((شما شاءن ، جلال و مجد خداوندى را بزرگ داشتید و نام او را برقرار نمودید و میثاق او را استوار کردید و پیمان اطاعت او را محکم نمودید. براى خدا در نهان و آشکار به نصیحت پرداختید و با حکمت و پند نیکو به راه خدا دعوت کردید و جانهایتان را در راه خشنودى حضرت باریتعالى فدا نموده و دشوارى هاى ناشى از دعوت به سوى خدا را تحمل کردید و صبر نمودید. نماز را بپاى داشتید، زکات دادید و امر به معروف و نهى از منکر نمودید و در راه حق به بهترین وجه به جهاد برخاستید تا آنکه دعوت حق را آشکار کرده واجباتش را بیان نمودید و حدود الهى را برپا کردید. شرایع و احکامش را گستردید و سنت هاى خداى را تعیین کردید و خشنودى حق را به دست آوردید تسلیم قضاى حق بودید و رسولان پیشین را تصدیق کردید...)).
در فرازهاى بالا نقش پیکارگرانه ائمه را براى به اهتزاز درآوردن پرچم توحید و دفاع از ارزش هاى دینى و اسلامى به خوبى مشاهده مى کنیم . آنان مخلصانه جان و مال خود را فداى حق و راه حق کردند و در این راه چشمداشتى جز از ذات مقدس خداوندى نداشتند.
عصمت امامان (ع )
عصمت ائمه - علیهم السلام - از عناصر مهم اندیشه شیعى بشمار مى رود گروهى به گمان محال بودن عصمت ، آن را منکر شده اند! لیکن ما در مباحث مربوط به ائمه آن را اثبات کرده و نادرستى دلایل مخالفین را نشان داده ایم و نه تنها امکان بلکه وقوع آن را نیز ثابت نموده ایم .
اگر کسى سرگذشت ائمه را بخواند کمترین شکى نسبت به عصمت آنان برایش باقى نخواهد ماند و یقین خواهد کرد که آنان نه عمدا و نه سهوا مرتکب هیچ صغیره اى هم نشده اند. زندگى امامان ، ثبات قدم ، وحدت قول و عمل و بر صراط مستقیم بودن آنها را به خوبى نشان مى دهد تمام ائمه با شدت و برندگى کامل وظیفه دفاع از معتقدات دینى را به عهده گرفته و کمترین انحرافى از خود نشان ندادند. طاغوت زمان ، متوکل عباسى با تمام وسایل ممکنه در صدد برآمد تا امام هادى - علیه السلام - را بفریبد و او را از راه راست منحرف کند و به محافل لهو و لعب و فسق و فجور بکشاند لیکن امام با تمام وجود امتناع کرده مقاومت ورزید و با مواضع خود دلیلى روشن بر عصمت خود و اجداد بزرگوار خویش ارائه کرد و حقانیت شیعه را درباره عصمت ایشان به وضوح بیان نمود. بقیه در ادامه مطلب
علم امامان (ع )
علم ائمه همانند علم پیامبران و مرسلین ، علمى است الهامى و خداداد و فرقى با هم ندارد. خداوند به پیامبران و ائمه ، علمى لدنّى عطا فرمود تا حجّت را بر مردم تمام کنند. امام صادق - علیه السلام - از کیفیت علم ائمه و دامنه حیرت انگیز آن - که وصف ناپذیر است - چنین یاد مى کند:
((علم ما عبارت است از: (( غابر، مزبور، نکت فى القلوب )) (الهامات قلبى )، (( نقر فى الاسماع )) (به گوش خوردن صدا) (( جفر احمر، جفر ابیض )) و همچنین مصحف فاطمه - علیهاالسلام - و ((جامعه )) که تمامى مایحتاج مردم در آن است نزد ماست )).
و چون از حضرت معانى این تعابیر را پرسیدند ایشان فرمود: (((( غابر؛ )) دانش آینده است )) و (((( مزبور؛ )) دانش گذشته مى باشد)) و (((( نکت فى القلوب ؛ )) الهام است )) و (((( نقر فى الاسماع ؛ )) سخنان ملائکه است زیرا ما گفتار آنان را مى شنویم لیکن خود آنها را نمى بینیم )) و (((( جفر احمر؛ )) ظرفى است که سلاح پیامبر اکرم در آن قرار دارد و از آن خارج نمى شود تا آنکه قائم آل محمّد قیام نماید. امّا (((( جفر ابیض ؛ )) ظرفى است که در آن تورات موسى ، انجیل عیسى ، زبور داوود و کتب آسمانى پیشین قرار دارد)) و ((مصحف فاطمه - علیهاالسلام - کتابى است که در آن تمام حوادث و نام هاى کسانى که تا روز قیامت به حکومت مى رسند منظور است )). و امّا ((جامعه ؛ کتابى است داراى هفتاد ذراع طول که حضرت رسول اکرم (( - صلى اللّه علیه و آله - )) با دهان مبارکشان آن را املا مى فرمودند و حضرت على - علیه السلام - با دست خویش مى نگاشتند. به خدا قسم هر چه مردم تا روز قیامت بدان نیاز پیدا کنند در این کتاب آمده است حتّى دیه یک خراش و یک تازیانه یا نصف تازیانه ...)).(36)
ابوالعلاء معرى در شعر خود به همین جفرى که نزد اهل بیت موجود است اشاره مى کند و مى گوید:
((همگان از دیدن جفر و جام جهان نماى کوچکى که همه آبادى ها و ویرانى ها را نشان مى داد و نزد ائمه موجود بود شگفت زده شدند)).(37)
دلیل روشن این مدعا روایات و پیشگوئى هاى متعددى است که از ائمه در زمینه هاى گوناگون علوم نقل شده است . امام على مولاى متقیان و باب شهر علم پیامبر پایه حدود سى و دو علم را - به قول عقّاد - بنیان نهاد و از پیشرفت هاى تکنولوژیک و تحولات علمى که در عرصه گیتى به ظهور مى رسد خبر داد. حضرت در یکى از مغیبات خود چنین مى فرماید:
(( ((یاتى زمان على الناس یرى من فى المشرق من فى المغرب ، و من فى المغرب یرى من فى المشرق )). ))
((زمانى خواهد آمد که ساکنین مشرق ، افراد مستقرّ در مغرب را خواهند دید و ساکنان مغرب مشرقیان را)).
و باز فرمود: (( ((یاتى زمان على الناس یسمع من فى المشرق من فى المغرب و من فى المغرب یسمع من فى المشرق )). ))
((زمانى فرا خواهد رسید که : آنکه در مغرب است آواى مشرقیان را خواهد شنید و بر عکس )).
و هر دوى این پیشگویى با اختراع تلویزیون و رادیو تحقق یافت .
همچنین حضرت سجاد - علیه السلام - فرمود: (( ((یاتى زمان على الناس یسیر فیه الحدید؛ )) زمانى خواهد آمد که در آن ، آهن به حرکت در خواهد آمد)).
که با اختراع انواع ماشین ها و قطارها محقق شد. البته حضرت موارد متعددى را پیش بینى کرده اند که تماما صادق بوده است . (38) خود حضرت با صراحت تمام موقعیت علمى خویش را چنین بیان مى کند: ((معانى کتاب خدا را از من بپرسید به خدا قسم آیه اى نازل نشده است جز آنکه مى دانم در شب بوده یا روز، در کوه بوده یا دشت )).(39)
امام صادق نیز یکى از همین پیشوایان حق و حقیقت است که از زلال علم و دانش آنها بشریت همچنان سیراب مى شود ایشان در گفته هایشان از آلودگى دریا و فضا و زیان هاى ناشى از آن براى انسان پرده برداشته است و در کتاب موسوم به ((توحید مفضل )) قواعد تشریح و عجایب مربوط به اعضاى انسان را بیان نموده است . همچنانکه بنیانگذار علوم فیزیک و شیمى بشمار مى رود و اصول این دو دانش را توسط شاگرد برجسته و ممتاز خود پیشاهنگ تحولات علمى جابر بن حیان چهره افتخارانگیز شرق وضع کرده است .
امام هادى نیز پس از وفات پدر و هنگام تصدى مقام امامت بیش از هفت سال نداشت ، لیکن به وسیله علماى بزرگ زمان مورد پرسش قرار گرفت و دشوارترین مسایل فقهى ، فلسفى و کلامى را آنچنان دقیق و روشن پاسخ گفت که پرسندگان را متحیّر ساخت و در نتیجه آنان به امامت حضرت اعتراف کردند. در این نمونه و نمونه هاى دیگر دلیل آشکارى است بر علم خدادادى آنان و اینکه خداوند فضل و دانشى به آنان عطا فرموده است که به هیچ کس دیگر چنین عنایتى نکرده است .
نصّ بر امامت حضرت
بزرگان و معتمدین شیعه براى امامت اهمیت خاصى قائل بودند و آن را اصلى از اصول اسلام مى دانستند لذا همواره از امام زمان خود درباره امام بعدى پرسش مى کردند تا به او مراجعه نمایند و در چنبره طاعت او درآیند. در مورد امام هادى نیز این دقت نظر به عمل آمد و برخى از بزرگان شیعه روایات متعددى از امام جواد - علیه السلام - مبنى بر امامت على هادى نقل کرده اند و ما در اینجا به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم :
1 - ((اسماعیل بن مهران )):
هنگامى که امام جواد - علیه السلام - عازم سفر بغداد شد اسماعیل بن مهران خود را به سرعت نزد امام رسانده عرض کرد: قربانت گردم از این سفر بر شما بیمناکم پس از شما منصب امامت به چه کسى خواهد رسید؟ امام با لبخندى شیرین پاسخ داد: ((امسال اتفاقى براى من نخواهد افتاد...)). و بدینسان هراس وى از قدرت عباسیان و شهادت خود را بر طرف ساخت .
چندى بعد که معتصم عباسى امام را به سامرّا فرا خواند دوباره اسماعیل شتابان نزد حضرت آمد تا امام بعدى را بشناسد و در سلک موالیان وى درآید. پس گفت : ((یابن رسول اللّه ! شما در حال رفتن هستید پس از شما امر امامت به عهده کیست ؟)).
امام گریست و از سفر خود احساس خطر کرده با علم به اینکه دیگر بازگشتى نخواهد بود، فرزند خود امام على هادى را به عنوان امام بعدى چنین معرفى نمود: ((این سفرى است که از آن بر من باید بیمناک بود امام پس از من فرزندم على خواهد بود...))(40) .
پیش بینى امام تحقق یافت و ایشان در اوج شکوفایى زندگى و بالندگى به وسیله معتصم عباسى به شهادت رسید.
2 - ((الخیرانى )):
یکى دیگر از راویان امامت على هادى ((خیرانى )) است که حدیث را از پدرش نقل کرده است و ما در بحث هاى آینده متن حدیث را نقل خواهیم کرد.
3 - ((الصغر بن ابى دلف )):
صغر بن ابى دلف نص بر امامت امام هادى را از پدر حضرت امام جواد چنین نقل مى کند: ((امام پس از من فرزندم على است . فرمانش فرمان من است و سخن او سخن من . اطاعت از او اطاعت از من بشمار مى رود و پس از او امامت از آن فرزندش حسن خواهد بود...)).(41)
4 - ((بعضى از شیعیان )):
امام جواد هنگام عزیمت به بغداد با تصریح به امامت فرزندش امام هادى - علیه السلام - به بعضى از شیعیان چنین گفت : ((من در حال رفتنم و امر امامت به عهده فرزندم ((على )) است و پس از من بر شما همان حقى را خواهد داشت که من پس از پدرم بر شما داشتم ...)).(42)
امام جواد در سخنان خود بر لزوم اطاعت از فرزندش تاءکید کرد و فرمود امام همان موقعیتى را در میان شیعیان خواهد یافت که خود امام جواد پس از وفات پدرشان داشتند.
5 - ((احمد بن ابى خالد)):
احمد بن ابى خالد نصّ صریحى را از امام جواد - علیه السلام - بر امامت فرزندش على هادى با این سرآغاز نقل مى کند: ((ابوجعفر به فرزندش هادى - علیه السلام - وصیت کرد...)) که ما بندهاى این وصیت را در بحث هاى آینده بیان خواهیم کرد.(43)
قابل ذکر است که شیعیان معتقدند تعیین امام متاءثر از عواطف و هواهاى نفسانى نیست بلکه به دست خداوند متعال است . اوست که امام را معین مى کند و پیامبر اکرم انتصاب الهى را به سمع همگان مى رساند و آنچه را بدو دستور داده شده ابلاغ مى کند. پیامبر گرامى به صراحت ، جانشینان خود را دوازده تن اعلام کرده است و روایات این باب به حد تواتر رسیده است (44) که امام هادى - علیه السلام - یکى از همین جانشینان مى باشد.
بخشش و کرم حضرت
یکى دیگر از خصوصیات بارز حضرت ، بخشش و عطاى ایشان است که همانند اجداد خود در این میدان گوى سبقت را از همگان ربوده است . حضرت مثل پدران خود تنها براى جلب رضاى پروردگار مسکین ، یتیم و اسیر را بر خانواده خود مقدم داشته و اطعام آنان را در درجه اول اهمیت قرار مى دادند تا جایى که غذایى براى خانواده شان باقى نمى ماند و در مورد لباس نیز بدین گونه عمل مى کردند. امام صادق - علیه السلام - نیز آنقدر به مستحقّین انفاق مى کرد و لباس مى داد که دیگر براى افراد خانواده اش چیزى یافت نمى شد.(45)
مورخان موارد بى شمارى از بخشش هاى کلان حضرت امام هادى - علیه السلام - نسبت به فقرا و درماندگان را نقل کرده اند که ما به نمونه هاى زیر اکتفا مى کنیم :
1 - هیاءتى از شیعیان بلند پایه مرکّب از ابوعمرو عثمان بن سعید، احمد بن اسحاق اشعرى و على بن جعفر حمدانى به دیدار امام هادى - علیه السلام - رفتند، احمد بن اسحاق از وامى که در گردن داشت به حضرت شکایت برد ایشان به وکیل خود عمرو رو کرده فرمودند: به احمد سى هزار دینار و به على بن جعفر نیز همان مقدار بپرداز. سپس حضرت به خود عمرو - وکیل حضرت - نیز سى هزار دینار بخشیدند. ابن شهر آشوب پس از نقل این عطا و بزرگمنشى علوى مى گوید: ((این عمل معجز گونه است و جز پادشاهان را نرسد که چنین بخشش کنند و ما هرگز این گونه عطایى نشنیده ایم )).(46)
حضرت براى این بزرگان زندگانى مرفهى فراهم آورده بود و غبار فقر را از خانه شان رفته بود. و طبیعى است که بهترین بخشش ، آن است که اثرى نیکو و ماندگار از خود بجا گذارد.
2 - یک نمونه دیگر از کرم حضرت را اسحاق جلاّب چنین نقل مى کند:
((در (( یوم الترویه )) (هشتم ذى الحجّه ) براى ابوالحسن هادى - علیه السلام - تعداد زیادى گوسفند خریدم و ایشان تمام گوسفندان را در میان خویشان خود تقسیم کردند)).(47)
3 - مورد دیگر که اعجاب مورّخان را برانگیخته است چنین مى باشد که :
((حضرت به قصد روستایى متعلّق به خودشان از سامرّا خارج شدند چندى بعد یکى از بادیه نشینان به در خانه حضرت آمد خانواده حضرت به آن مرد گفتند که ایشان به زمینى خارج از شهر رفته اند و آن مرد هم متوجه محل حضرت شده و پس از دیدن ایشان با صدایى ضعیف گفت : یابن رسول اللّه من مردى از اعراب کوفه و از موالیان و محبّان جدّت على بن ابى طالب هستم ، سنگینى قرض مرا از پا درآورده است و جز تو گره گشایى نمى شناسم ...
حضرت متاءثر شدند و دیدند وى متمسّک به ولایت على - علیه السلام - است لیکن خود حضرت در آن هنگام در تنگنا بودند و کمکى از دستش ساخته نبود لذا به دست خودشان ورقه اى نوشتند مبنى بر آنکه : اعرابى از حضرت مبلغ معینى طلبکار است ، سپس کاغذ را به او داده گفتند: این کاغذ را نزد خودت داشته باش و به سامرّا برو، هر وقت دیدى عده اى نزد من جمع شده اند برخیز و طلبى را که در این کاغذ است از من بخواه و بر من سخت بگیر که چرا بدهى ام را نپرداخته ام و تمامى دستورات مرا انجام بده . اعرابى ورقه را گرفت و هنگامى که حصرت به سامرّا بازگشت عده اى به دیدن او آمدند که در میان آنان جاسوسان و ماءموران حکومت عباسى هم حضور داشتند، چندى نگذشت که اعرابى از راه رسید و کاغذ را نشان داده خواستار پرداخت مبلغ مذکور در آن شد، امام - علیه السلام - به عذرخواهى پرداخت لیکن اعرابى با اصرار خواستار پول خود بود و همچنان تاءکید مى کرد.
حاضرین در مجلس متفرق شدند و جاسوسان متوکل شتابان ماجرا را به گوش خلیفه رساندند او نیز دستور داد تا سى هزار درهم نزد حضرت ببرند، وقتى که اعرابى آمد حضرت پول ها را به او داده فرمودند: ((این پول ها را بگیر و بدهى خود را بپرداز و باقى مانده را خرج خانواده ات کن ...)).
اعرابى مبلغ را بسیار دیده گفت : یابن رسول اللّه بدهى من کمتر از یک سوم این مبلغ است ... لیکن خداوند بهتر مى داند که رسالت خود را میان چه کسانى قرار دهد. (48) و پول ها را برداشته با خشنودى تمام و با خیال راحت به سوى خانواده اش رفت و همچنان براى ناجى خود امام هادى که او را از فقر و سختى نجات داده بود دعا مى کرد)).
4 - راویان ذکر کرده اند که ابوهاشم جعفرى دچار سختى معیشت شده بود لذا به زیارت امام شتافت ، هنگامى که حضرت موقعیت دشوار وى را دریافت براى تسکین و سبک کردن رنج هایش چنین فرمود:
((اى ابوهاشم ! اداى شکر کدامیک از نعمت هاى الهى را مى خواهى بجا آورى ؟ خداوند به تو نعمت ایمان را عطا فرموده و بدینسان بدنت را بر آتش جهنم حرام ساخته است و تنى سالم به تو داده است تا بتوانى به طاعات الهى بپردازى و با دادن صفت قناعت تو را از ذلت سؤ ال و مرحمت خواهى نجات داده است ...)).
نعمت هایى را که امام بر مى شمارد از مهمترین عطایاى الهى براى کسى که از آنها استفاده کند بشمار مى رود. سپس حضرت دستور دادند تا به ابوهاشم یکصد دینار بپردازند.(49)