شعائر دین حنیف
گفته شد که آئین حنیف ، داراى مناسک و احکام خاص مدونى نبود، اما سننى از ابراهیم در باورها بیادگار مانده بود که در طهارت جسمانى و روحانى خلاصه مى شد. حنفاء از ارتکاب محرمات پرهیز مى کردند. حنفاء دین توده هاى آگاه بود و اشراف و سران جاهلى در زمره حنفاء نبودند. پس از اسلام ، براى برخى از سران جاهلى که در طى یک کودتا، قدرت را بدست گرفتند، بیوگرافى ساخته شد و آنان را در زمره حنفا قرار دادند. حال آن که تاریخ جاهلیت رد پاى این بت پرستان را نشان مى دهد.
حنفاء به ((الله )) اعتقاد داشتند. پرستش الله در تاریخ دین حنفاء به عصر ابراهیم و اسماعیل مى رسد.
ترکیب ((الله )) از ((الف و لام )) تعریف که بر سر ((اله )) آمده ، شکل گرفته است . این حقیقت در کتیبه هاى عربى قدیم ثبت شده و امروز در دست است . الله در تلقى اولیه موحدان به معناى خداى اکبر و اعظم بوده است که در اشعار شعراى آن اعصار نیز دیده مى شود. شاهد دیگر کثرت استعمال و قدمت نام ((عبدالله )) در میان اعراب است که دلیل روشنى بر این مطلب مى باشد. آیات قرآن به پیشینه پرستش ((الله )) در اعصار بسیار قدیم اشاره دارند.
محققان مى گویند: اعتقاد به ((الله )) در بیشتر اعراب مرکزى و شمالى دیده شده است . آنان به وجود خداى مقتدر و مجرد که در آسمانها جاى دارد، بطور نامشخص باور داشتند. در اعتقاد آنان ((الله بوده که آسمانها را آفریده است . قرآن به این سابقه عقیدتى تصریح کرده است .
اعراب شمالى به موازات ایمان به خدایان متعدد و جن ها، اندیشه خداى اعلى یعنى ((الله )) را که شکل اختصاصى کلمه عربى ((الاله )) بود، در ذهن داشتند. ریشه ((الله )) همان ((ایل )) سامى است که به معناى خداوند مى باشد.
در کتیبه هاى بدست آمده از صحراى عربستان و یمن جنوبى ، چنین آمده است که سابقه عبادت ((الله )) بسیار طولانى بوده و در اعصار بسیار دور آن را به صورت ((الاه )) مى خواندند. برخى مى گویند که منشاء آن کلمه ((ال )) بابلى است که در کتب یهود به صورت ((ایل )) یا ((ئیل )) آمده است . نبطیان ((الله )) را ((هلا)) خوانده اند. ((هرودت )) از خداى نبطیان به ((آلیوده )) تعبیر مى کند.
بهر حال سابقه پرستش ((الله )) در میان بابلیان ، عبرانیان ، نبطیان و عربان مناطق گوناگون عربستان ، بسیار قدیمى است . برخى از یهودیان و مسیحیان نیز خداى خود را ((الله )) مى نامیدند. این قرائن تاریخى - باستانى نشان مى دهد که دین حنیف نخستین اندیشه توحیدى در تاریخ عقاید بشر مبتنى بر پرستش ((الله )) جل جلاله بوده است و اقوام موحد دیگر نیز تحت تاءثیر تعالیم و اندیشه این دین بوده اند
عقاید عرب قبل از اسلام
گروهى از اعراب اجرام سماوى را مى پرستیدند. ((خورشید)) خداى مؤ نث و ((ماه )) خداى مذکر همسر خورشید بود. آنان اسامى خورشید و ماه و ستارگان را بر فرزندان خود مى نهادند: عبدالشمس ، عبدالشارق ، عبدالنجم ، عبدالثریا. ستاره زهره نیز پرستیده مى شد. ((زهره )) معادل ((ونوس )) یونانى و ((عنثتروت )) بابلى بود که ((العذى )) نامیده مى شد: عبدالعذى .
معبد ((العذى )) در ((نحله )) بین مکه و طائف قرار داشت . ((قزح )) خداى طوفان بود و ((لات )) خداى آفتاب شمرده مى شد. ((منا)) به معناى مرگ از ریشه ((منیه )) که جمع آن ((منایا)) و ((منوات )) است ، در نزد اقوام کنعانى مورد پرستش بود. ((مناف )) خداى دیگر اعراب بود. ((ود)) خداى اعراب بود. اعراب به روح و جن و غول پرستى معتاد بودند.
دهرپرستى از عقاید اعراب بود. ((دهر)) معادل ((زروان )) در عقاید ایرانیان باستان است . در تلقى ((دهریون )) زمان ازلى و ابدى بود. قرآن به این عقیده تصریح مى کند. پرستش حیوانات نیز در میان اعراب جاهلى رایج بود. این عقیده نوعى توتم پرستى بود که جزء عقاید بدوى بشر که در سراسر زمین معمول بوده ، مى باشد. قبائل عرب اسامى خود را به اسامى حیوانات مورد پرستش خود، مى نهادند.
احجار نیز پرستیده مى شد و این همان فتیش پرستى بدوى بوده است . بت پرستى در اشکال و مظاهر گوناگون در میان عربها رواج بسیار داشت . گویند نخستین کسى که بت پرستى را در میان فرزندان ((اسماعیل )) رواج داد، ((عمرو بن لحى )) نیاى قبیله ((خزاعه )) بوده است . او یکى از بت هاى شهر ((بلقا))ى شام را به مکه آورد.
عقاید وارداتى : نیز در جزیرة العرب راه داشت ، دین یهود و مسیح و زرتشت از جمله ادیان وارداتى بود که در جزیرة العرب پیروانى داشت . برخى از عقاید گنوسى و صابئى نیز رایج بود.
مورخان و محققان علل گوناگونى را در انتقال آئین یهود به عربستان بیان کرده اند، آنچه مشهور و معروف است این است که در هجرتها و قهر و غلبه هائى که در ادوار گوناگون بر یهودیان متوجه مى شده ، بخشى از یهودیان به جزیرة العرب آمده اند.
این هجرت و انتقال در جریان جنگهاى روم و بابل با یهودیان صورت گرفته است . گروهى از یهودیان بنونظیر، بنوقریظه و بنو بهدل از شام به حجاز گریختند و در مراکزى چون فدک ، تیما، خیبر، وادى القرى ، یثرب و... ساکن شدند. در یثرب و حوالى آن بزرگ ترین طوایف یهود یعنى بنو قریظه و بنو نظیر و بنو قعقاع مستقر بودند و به کار تجارت و صنعت و زرگرى و کشاورزى مشغول شدند. گویند پس از ویرانى اورشلیم گروهى از یهودیان به تدریج به عربستان راه یافتند. قبائل بنو نظیر، بنو قریظه ، بنو قعقاع ، بنو عکرمه ، بنو بهدل و بنو شعله خود را از نسل کاهن بن هارون بن عمران برادر موسى مى دانستند و لذا خود را برتر از اعراب و دیگر اقوام یهود مى شمردند. وقتى قبیله اوس و خزرج به یثرب آمدند، از نفوذ یهودیان کاسته شد. یهودیان براى حفظ ثروت خود به اعراب خراج مى دادند. ولى یهودیان خیبر به دلیل داشتن دژهاى مستحکم مستقل مى زیستند.
دین مسیح نیز به همین شکل وارد جزیرة العرب شد. مسیحیان مهاجر از شام و فلسطین به حجاز راه یافتند. کشیشان مسیحى تبلیغات خود را از شام و عراق تا عربستان و یمن گسترش دادند. آنان دیرهاى خود را در زیر چادر تشکیل مى دادند، لذا به آنان ((اساقفه الخیام )) گفته شده است . این دین از یمن تا حبشه پیروانى یافت .
حبشیان در نجران کلیسائى بنا کردند که ((کعبة النجران )) نامیده شد. در شهرهاى ((صغا))، ((مآرب )) و ((ظفار)) کلیساهائى تاءسیس شد. مردم ((حیره )) در نزدیک ((کوفه )) نسطورى مذهب بودند و از اسقف ایران دستور مى گرفتند.
مردم غسان که تابع قدرت روم بودند، مذهب یعقوبى داشتند. گروهى از رهبانان مسیحى در حجاز مى زیستند، پیامبر اسلام با آنان معاصره بوده و قرآن به وجود آنان در جزیرة العرب اشاره کرده است . باید دانست که عقاید یهودیان و مسیحیان حجاز با یکدیگر یهودیان و مسیحیان مراکز دیگر اختلاف اساسى داشت . تصریحات قرآن به عقاید آنان مبین این واقعیت است . گویا کهن ترین شاخه مسیحیت یعنى ((مونوفیزیت ))ها در حجاز ساکن بوده اند که اعتقاد به طبیعت واحد عیسى داشتند. این گروه از مسیحیان ((ابیونیان )) خوانده شده اند. کلمه عبرى ((ابیونى ))، فقیر معنا مى دهد. ((ابیونیان )) بر خلاف دیگر فرقه هاى مسیحى رابطه خود را از یهود نبریدند.
گویا مسیحیان مکه و.. . که با پیامبر اسلام معاصر بوده اند، از همین ابیونیان بوده اند. دین زرتشت از ایران به عربستان راه یافت و پیروان آن بیشتر ایرانیانى بودند که غالبا در یمن و عمان نو بحرین سکونت داشتند. در میان قبیله تمیم افرادى بودند که آئین زرتشتى داشتند.
گفته مى شود که عقاید مزدکى و مانوى نیز در جهان عرب راه یافته بود و در میان قبیله قریش پیروانى داشت .
خالد بن سنان العبسى که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم میلادى مى زیست ، مردم را به دین عیسى دعوت مى کرد. او آتشى را که در عربستان بر روى یکى از چاههاى نفت روشن شده بود و طرفداران آن آتش مردم را به آئین زرتشت دعوت مى کردند، خاموش کرد.
گروهى از صابئین در حجاز زندگى مى کرده اند. قرآن از آنان یاد مى کند.
در اسلام ، یهود و نصارى و مجوس ، در حکم اهل کتاب شمرده شده اند
تاریخچه بت پرستى ، جاهلیت و عقاید عرب جاهلى
آغاز بت پرستى در جهان
صاحب ((الاصنام )) مى گوید: منشاء بت پرستى از فرزندان آدم آغاز گردید. در اساطیر آمده است که پس از مرگ آدم به پرستش جسم او پرداختند و این منشاء بت پرستى گردید.
محققان معتقدند که بت پرستى شکل نخستین عقاید دینى انسان اولیه بوده و ادیان امروز ابعاد تکامل یافته و اصلاح شده عقاید اولیه انسان است . آنان مراحل تکامل ادیان را در چهار مرحله خلاصه مى کنند:
1- مرحله دیانت ابتدائى ، مانند: آنى میسم ، سحر و جادوگرى ، و توتمیسم یعنى مذهب پرستش حیوانات و گیاهان مقدس .
2- ادیان مبتنى بر شرک و چند خدائى .
3- ادیان مبتنى بر یگانه پرستى و تک خدائى یا توحید، مانند: زرتشت ، یهود، مسیحیت و اسلام .
4- ادیان و مکاتب فلسفى مبتنى بر وحدت وجود.
گروهى از جامعه شناسان از میان ادیان بدوى مذهب آنى میسم را منشاء بت پرستى دانسته اند. و گروه دیگرى توتم پرستى را منشاء بت پرستى دانسته اند.
همان طور که گفته شد، بت پرستى از خارج جزیرة العرب در میان اعراب راه یافت .
صاحب ((الاصنام )) مى گوید:... چون اسماعیل در مکه سکنى یافت و بر کثرت جمعیت افزوده شد، فرزندان اسماعیل ، عمالقه را از مکه بیرون کردند. بنو اسماعیل همچنان به ستیز با اهالى مکه پرداختند و گروهى دیگر را بیرون راندند. رانده شدگان پاره هاى سنگ اطراف کعبه را با خود بردند. آنان از آن پس این سنگها را تقدیس و تکریم مى کردند.
به روایت دیگر نخستین ((بت )) از بلقاى شام به حجاز آورده شد. اعراب بتان را ((اصنام و صنم )) خوانند. ((وثن و اوثان )) نیز گفته مى شود.
بت هاى معروف عرب عبارت بودند از:
1- شواع ؛ نام بتى است که مربوط به ((هذیل بن مدرکه )) بوده که در محل ((رهاطه )) قرار داشته است .
این بت پس از اسلام به دستور پیامبر و توسط ((عمرو بن عاص )) درهم شکسته شد.
2- ود؛ این بتى بود که ((عمرو بن لحى )) آن را از کنار رودخانه جد به مکه آورد و به یکى از قبائل عرب داد.
این بت در وادى القرى قرار داشت . ((عبدود)) به همین مناسبت است . پس از اسلام این بت به دستور پیامبر توسط ((خالد بن ولید)) درهم شکسته شد.
3- یغوث ؛ بر وزن ((یهود)) نام بتى بود که قبیله مذحج و متحدانش آن را مى پرستیدند. گویند یغوث یکى از پنج بت قوم نوح بوده است .
یغوث به معناى فریاد رس است . مردم شمال و جنوب یمن این بت را مى پرستیده اند.
4- یعوق ؛ این بت در قریه خیوان در شمال ((صنعا)) قرار داشت . قبیله ((همدان )) این بت را مى پرستیدند.
5- نسر؛ بر وزن عصر، به شکل کرکس ساخته شده بود و از پنج بتى بود که قوم نوح مى پرستیدند. متولى این بت ، ((معدى کرب )) بود. نسر در میان حمیرى ها مقام والائى داشت . نسر از جمله پنج بتى بود که قوم نوح مى پرستیدند.
جان ناس ، محقق در تاریخ ادیان و عقاید، در این رابطه مى گوید: اعراب شهرنشین و صحراگرد به خدایان مذکر و مونث معتقد بودند. هر یک از این خدایان مخصوص یک قبیله یا چند قبیله بود، مانند بت هبل که خاص مردم مکه و اطراف آن بود.
در شهر مکه سه خداى مونث وجود داشت :
1- لاتى ، خداى یو ، خداى مادینه .
2- منات ، خداى سرنوشت .
3- عزم .
این سه خدا را ((بنات الله )) مى نامیدند که در مکه پرستش مى شد.
6- لات ؛ که در قرآن به آن اشاره شده ، مورد پرستش قریش بود و در طائف قرار داشت . لات سنگ چهارگوشى بود که در محل آن اکنون مناره مسجد طائف قرار دارد. کلمه ((لات )) از ((لت )) گرفته شده و به معناى ((خلط و مزج )) است و ((لات )) با تشدید تاء، اسم فاعل است که بعدا ((تاء)) تخفیف یافته است .
محققان معتقدند که ((لات )) منقول از زبان نبطى است ، و آن نام یکى از خدایان ماده بابلى بوده است که در بابل رب الارباب دختران بوده و خواهرانش ((مامناتو)) و ((غشتار)) بوده اند. ((لات )) نیز مانند دیگر خدایان بابلى تحول یافته است : در سوریه همسر یکى از خدایان نر که ((حداد)) نام داشت ، شناخته شد. ((حداد)) خداى باران بود. بت لات در میان نبطیان ربة البیت نام داشت و بعد الهه آفتاب شد.
بت ((لات )) وقتى به ((حجاز)) انتقال یافت ، مورد پرستش ((ثقیف )) و ((قریش )) قرار گرفت و مورد احترام بسیار بود. پس از اسلام ، این بت در میان قبیله ((ثقیف )) همچنان از اعتبار بسیار برخوردار بود. وقتى قبیله ثقیف اسلام آورد، به دستور پیامبر اسلام این بت توسط خالد بن ولید درهم شکسته شد.
7- عزى ؛ از بزرگ ترین بتهاى عرب جاهلى مخصوصا قبیله قریش بوده است . بت عزى در وادى القرى قرار داشت . قریش ((لات و عزى و منات )) را دختران خدا مى دانستند. قرآن به این پندار جاهلانه اشاره کرده است . در الواح بابلى ((عزو سارى )) آمده است .
در زبان عبرى ((عزى )) از ((عزرا)) یعنى ((شدت قوت )) گرفته شده است و عزى به معناى : اقوى و اشد است . عزى قدیمى تر از منات و لات است .
8- ایت بت از قبیله هذیل و خزاعه بوده است . گویا قدیمى ترین بت عرب مى باشد و لذا مورد احترام بسیار بوده است . ((منات )) از ((منى )) به معناى ((ریختن ))؟ است چون خون قربانیهاى بسیارى به پاى آن ریخته مى شده است . بت منات پس از اسلام توسط امام على بن ابیطالب در هم شکسته شد. محققان گویند که این بت نیز وارداتى است و از بت هاى بابل بوده است .
اعراب به این بت هدایائى مى کرده اند، از جمله دو شمشیر بود که پادشاهى به منات هدیه کرده بود.
9- هبل ؛ با ارزش ترین بت عرب جاهلى بوده است .
هبل بت مردم مکه بوده و در کعبه نگهدارى مى شده است .
هبل نیز بت وارداتى بود که از شام و فلسطین به حجاز راه یافته بود. این بت از عقیق سرخ و به شکل انسان تراشیده شده بود که دست راستش شکسته بود و قریش دستى از طلا براى آن ساخته بودند. این بت به ((هبل خزیمه )) نیز معروف بود؛ زیرا متولى اولیه آن ((قوم خزیمه )) بوده اند.
جلو روى هبل هفت تیره بود که براى تفاءل بکار مى رفت . بر روى یک تیره نوشته شده بود ((صریح )) و بر روى دیگرى ((ملعق )) آمده بود. اعراب جاهلى وقتى در مورد نوزادى شک داشتند، هدیه اى به هبل تقدیم مى داشتند. آنگاه با تیره ها فال مى گرفتند و بر اساس آن فال کودک را تعیین هویت و ملکیت مى کردند.
همین بت در جنگ احد مورد شعار ((ابوسفیان )) بود که مى گفت : ((اعل هبل اعل هبل ))، و پیامبر اسلام در جواب فرمود: ((الله اعلى و اجل )). هبل در پى فتح مکه بدست على بن ابى طالب درهم شکسته شد.
10- اساف ؛ بر وزن ((کتاب )) بتى بود به شکل انسان بر فراز کوه ((صفا)) که در هنگام سعى بین ((صفا)) و ((مروه )) به عنوان تبرک و تیمن دست کشیده مى شد.
11- نائله ؛ بت مؤ نثى بود که مانند اساف مورد احترام بود.
در اساطیر آمده است که اساف و نائله مرد و زنى بوده اند از قبیله جرحم که با هم معاشقه داشته اند. چون به مکه آمدند و حرمت آن نداشتند، مسخ شدند و به صورت دو قطعه سنگ در آمدند.
سعى بین صفا و مروه یک سنت دیرینه در مناسک حج بوده است . در ادوار جاهلیت این مراسم مکروه دانسته شد و اسلام با اصلاح و محتوى دادن به آن ، کراهت آن را برداشت .
12- بعل ؛ نام این بت نیز در قرآن آمده است . این بت نیز از بت هاى وارداتى است که ابتدا در میان قوم الیاس در بعلبک بوده است .
محققان مى گویند: یکى از بت هاى عرب شمال همین بعل بوده است که هنوز مکان آن بین شام و مدینه به نام شرف البعل مشهور است .
((بعل )) خداى آبها و چشمه سارها بوده است .
برخى گویند که بعل معبود قوم ((یونس )) بوده است . ((بعل )) از طلا ساخته شده بود و گویند که معبود قوم ((الیاس )) بوده است .
جامعه شناسان این بت را نیز از جمله بتان بابلى دانسته اند: ((انو)) خداى آسمان ، ((بعل )) خداى زمین و انسان و ((هیا)) خداى آب و گیاه . این سه خدا، ((تثلیث )) اول را تشکیل مى داده اند. هر کدام براى خود الهه اى داشته اند و در خلقت ازآنان کمک مى گرفته اند. ((بعل )) با ((بعلیتو)) ازدواج کرد. ((بعل )) ادوار تحول داشته است : ابتدا خداى فعل بوده و بعد خداى آفتاب و باران و انسان . خدایان دیگر بعدها تابع او شدند. سرانجام تمام صفات خدایان در بعل گرد آمد.
((بعل )) در لغت عرب به معناى ((شوهر)) است .
13- فلس ؛ معبود قبیله طى ، بر وزن ((ترس )).
این بت احترام بسیارى داشت و هدایا و قربانیهاى بسیارى دریافت مى کرد. گویند روزى به فلس آسیبى رسید. حاتم طائى چهره افسانه اى عرب در انتظار معجزه بود، اما چون خبرى نشد، از پرستش فلس دست برداشت . پس از اسلام ، این بت توسط امام على بن ابیطالب در هم شکسته شد. این بت به شکل انسان ساخته شده بود و رنگى سیاه داشت و در میان کوه اجاء مکان داشت . جایگاه این بت دار الامن و پناهگاه مجرمان بود. باید دانست که پیرامون بت جاهلى افسانه هاى بسیارى وجود دارد.
14- انصاب ؛ بت هاى بى نوایان عرب را انصاب گویند. این بت ها در اختیار فقیران قرار داشت . آنان در خانه هاى خود به پرستش این بتان مى پرداختند. فقرا که توان ساختن بت هاى گران قیمت و.. نداشتند، به همین بت هاى ارزان و بى اعتبار قانع بودند. این بت ها شکل خاصى نداشتند و به پاره سنگهائى شبیه بودند. لذا به آنها انصاب گفته مى شود. در قرآن از انصاب یاد شده است .
محققان انصاب را بت هاى خانگى اعراب مى دانند.
گویا دو نوع بت در کار بوده ، بت بتخانه و معبد و بت در خانه . انصاب بت هاى خانگى بوده اند.
برخى گویند اعراب به هنگام مسافرت از فرط علاقه به کعبه پاره سنگهائى از اطراف کعبه را با خود حمل مى کردند تا ارادت خود را به کعبه و بتان نشان دهند.
در مقابل ((انصاب ))، اصنام و اوثان که بت هاى شکل دار بودند، قرار دارند. ((اصنام )) را از زر و سیم و چوب مى ساختند و ((اوثان )) را از سنگ مى تراشیدند.
مفسران اسلامى ((انصاب )) را وجه مستعار ((حجر الاسواد)) دانسته اند که اعراب به جاى حجرالاسود، ((انصاب )) را با خود حمل مى کردند و بر گرد آن طواف مى نمودند و قربانى مى کردند.
15- الدوار؛ دور زدن و طواف کردن بر گرد بتى خاص بوده است . این بت مورد پرستش بوده است و اعراب هفت بار برگرد آن مى چرخیده اند. این بت به شکل کعبه تراشیده شده بود. مفسران چرخیدن دور کعبه را طواف گفته اند تا با دور زدن بر گرد ((الدوار)) تداعى نکند. ((الدوار)) بر وزن جبار و کفار و سوار نیز آمده است .
16- زور؛ بر وزن ((گور)). نام هر چیزى که بجاى خداوند عبادت شود. گفته مى شود: این کلمه نام بتى معین بوده است که به جواهر آراسته بوده و در منطقه ((دوار)) قرار داشته است . گویا که این بت از طلا ساخته شده بود و دو چشم از یاقوت داشت و بر بالاى سر آن گوهرى نصب کرده بودند. این بت تا روزگار ((عثمان به عفان )) پایدار بود. ((عبدالرحمن بن سمرة بن حبیب ))، پس از فتح ((سجستان )) به سرزمین ((دوار)) رفت و بت پرستان را محاصره نمود. او دو دست بت زور را قطع کرد و یاقوتها را برداشت و پیش ((مرزبان )) انداخت و گفت : این جواهر از آن تو باشد، مى خواستم ثابت کنم که این بت براى تو نفع و ضررى ندرد.
17- ذوالخلقه ؛ این بت به شکل تخته سنگ سفید رنگى بود که نقش تاجى در روى آن حک شده بود.
این بت در سرزمین ((تباله ))، میان مکه و یمن قرار داشت . پاسداران این بت قوم ((امامه )) از قبیله ((باهله )) بودند. چند قبیله دیگر این بت را مى پرستیدند و هدایائى تقدیم مى کردند. پس از اسلام ، این بت در هم شکسته شد و پرستندگان در دفاع از آن دویست کشته دادند.
18- آذر؛ یعنى آتش . ایرانیان باستان و کلدانیان و آشوریان ستاره ((مریخ )) را آذر مى گفتند و بر این باور بودند که آن سیاره از آتش پدید آمده است . آنان سنگى را تراشیده و رمز مریخ قرار دادند و بزرگان خود را به احترام ، ((آذر)) مى نامیدند.
این کلمه در الواح بابلى نیز آمده است .
مفسران اسلامى مى گویند: ((آذر)) نام معبودى بوده است که مردم عرب آن را مى پرستیده اند.
19- سعد؛ این بت که به نام ((سعد)) شهرت داشت ، از سنگى دراز ساخته شده بود و در ساحل ((جده )) قرار داشت و مورد پرستش فرزندان ((کنانه )) بود. گویند عربى با شترش نزد این بت آمد، شترش از بت بترسید و فرار کرد. عرب سنگى بر بت نواخت و گفت : خداوند تو را نامبارک گرداند که شتر مرا ترساندى . او از پرستش بت سعد منصرف شد.
20- ذوالکفین ؛ معبود قبیله ((اوس )) بود که پس از اسلام در هم شکسته شد.
21- ذوالشرى ؛ معبود قبیله ((ازد)) بوده است .
22- بهیم ؛ معبود قبیله ((مزینه )) بوده است .
23- عمیانس ؛ معبود قبیله ((خولان )) بوده است .
دو قوام از این قبیله به نامهاى ((ادوم )) و ((اسوم )) سهمى از چهارپایان و حاصل زراعت خود را میان پروردگار و آن بت تقسیم مى کردند. اگر چیزى از سهم خدا داخل سهم بت مى شد، آن را به خدا بر نمى گردانند؛ ولى اگر از سهم بت داخل سهم خدا مى شد، به بت بر مى گرداندند. قرآن به این موضوع اشاره کرده است .
24- ذوالرحل ؛ معبود مردم حجاز بوده که احترام ویژه اى داشته است .
25- سعیر؛ بر وزن ((زبیر))، معبود قبیله ((عزه )) بوده است .
26- شارق ؛ بر وزن ((فارغ ))، معبود مردم عرب جاهلى بوده است . آنان فرزندان خود را به این نام مى خواندند.
27- شمس ؛ بت معروف عرب جاهلى است که اسامى بسیارى را به خود اختصاص داده اصت : عبدالشمس .
28- رئام ؛ بر وزن ((لجام ))، معبود قبیله ((حمیر)) بوده است .
29- ربه ؛ نام دیگر لات است . ثقیف بتکده اى به همین نام داشتند که آن را برابر کعبه مى دانستند.
30- رضاء؛ بر وزن ((کلاه ))، خانه مقدس قبیله ((بنو ربیعه )) بوده است .
31- سجه ؛ بر وزن ((بچه )) از بت هاى عصر جاهلیت بوده است .
32- زون ؛ نام بت و هر چیزى که پرستیده شود.
33- صدا؛ نام بت قوم عاد بوده است .
34- حمودا؛ بتى از بت هاى قوم عاد بوده است .
35- ضیزن ؛ بت عصر جاهلیت . گویند نام دو بت بوده است که در بیرون دروازه حیره نصب شده بود تا واردان بر آن دو تعظیم کنند.
36- طاغوت ؛ نام لات و عزى و دیگر بتها و هر چیزى که بجاى خداوند پرستیده شود. شیطان و کاهن و روساء خلال را نیز طاغوت گویند. طواغیت نام بتکده ها است .
37- عائم ؛ بر وزن ظالم ، بت قبیله عزه بوده است .
38- عبعب ؛ بت قبیله قضاعه و بستگان این قبیله بوده است .
40- عتر؛ نام بت و بتکده و مذبحى بوده است .
41- عوض ؛ بت قبیله بکربن وائل بوده است .
42- عوف ؛ یکى از بت هاى جاهلیت بوده است .
43- قلیس ؛ نام خانه مقدسى که ابرهه حاکم حبشه در صنعاء یمن از سنگ مرمر و چوبهاى نفیس بنا کرد و با زر و زیور آراست تا اعراب را از کعبه منصرف کند. او در پى شکست این نیرنگ ، تصمیم به ویران کردن کعبه گرفت که داستان آن مشهور است و در قرآن آمده است .
44- کثرى ؛ بت قبیله جدیس و طسم بوده است .
45- کسعه ؛ بت دوران جاهلیت بوده است .
46- سنداد؛ خانه مقدس در بین راه کوفه و بصره بوده است .
47- کعبه نجران ؛ خانه مقدس قبیله حارث بن کعب در نجران بوده است .
48- محرق ؛ بتى از بکر بن وائل بوده است .
49- مدان ؛ بت قبیله بنوالحرث بوده است .
50- مرحب ؛ نام بتى در حضر موت در یمن بوده است .
51- مناف ؛ ذکر آن گذشت .
52- هبا؛ بت قوم عاد بوده است .
53- یالیل ؛ بت عصر جاهلیت بوده است .
54- یعبوب ، بت قبیله جدیله وطى بوده است .
این تعداد از بتان ، نمونه اى از هزاران بت عصر جاهلیت مى باشد که فقط در میان اعراب پرستیده مى شدند. بدیهى است که در بسیارى از دیگر جاها پرستش بت همزمان بوده است . ناگفته نماند که بت هاى کم طرفدارى در قبائل عرب بودند که ما از ذکر نام آنان خوددارى کرده ایم و به همین ((54)) بت بسنده نموده ایم .