دعا در طینت و سرشت امام حسین(ع) وجود داشته است. جد آن حضرت لحظهای از دعا غافل نبوده است. این دعاها پس از آغاز نهضت امام حسین علیهالسلام شدت بیشتری پیدا کرده، کیفیتش تغییر مییابد. امام حسین(ع) بارها و بارها خدا را میخواند تا در مشکلات پناهگاه او باشد و او را تنها نگذارد: «ای قدرت و توان من هنگام شدت مشکلات، و ای فریادرس من هنگام سختی! مرا به چشمت که خواب در آن راه ندارد حفظ فرما و به پناهت که مورد تجاوز قرار نمی گیرد پناهم ده.»1
امام(ع) در ادعیه خود تنها نیازهای روحی و جسمیاش و نیز همه خواستهای مشترک مسلمانان بلکه همه انسانها را مطرح میکرد و خداوند را میخواند تا آنها را اجابت کند. عموم دعاهای امام حسین(ع) را در موارد ذیل میتوان خلاصه کرد:
1-در مواقع سختی و بروز مشکلات. امام در این مواقع از خدا میخواهد تا به او شکیبایی عنایت کند و از لغزش او جلوگیری کند.2
2-دعا برای بارش باران. یکی از موضوعات دعا بارش باران است. باران به قدری برای حیات بشر مهم است که معصومان (اعم از پیامبران وامامان)، هم برای بارش دعا میکردند و هم نماز مخصوص آن را بهجا میآوردند از جمله امام علی(ع) برای خواندن نماز استسقا اهتمام میکرد وخطبهای به نام استسقا ایراد کرده است. امام حسین علیهالسلام نیز چنین دعاهایی داشته است. از جمله در جایی فرمود: «پروردگارا بارانی گسترده و فراگیر، و بدون ضرر بر ما بفرست.»3
3-هدایتخواهی. امام حسین(ع) بهرغم این که مؤمن و فرزند رسول خدا(ص) است همچنان از خدا میخواهد تا بر هدایتش افزوده شود.4 روشن است که هدایت در اینجا، هدایت مناسب امام حسین(ع) است.
4-طلب بخشش گناهان. «خدایا اگر مرا به گناهانم بازخواست کنی من تو را به کرم و بخششت میخوانم، اگر مرا با خطاکاران قرار دهی دوستیام نسبت به تو را به اطلاع آنان خواهم رساند.»5
امام حسین(ع) از بدو حرکت خود از مدینه تا کربلا هر جا فرصت پیدا میکرد و هر زمان اقتضا مینمود دعا میکرد و از ماوقع خود و آنچه در نظر داشت با خدا در میان میگذاشت. دعاهای امام حسین(ع) همانند سایر ادعیه از چند بخش تشکیل شده بود. بخش اول توصیف و بیان جایگاه والای خداوند است. در بخش دوم از وضع خود گزارش میدهد و نابسامانی روزگارش را بیان میکند(مناجات) و در بخش سوم خواستههای خود را طرح میکند. به تعبیر دیگر امام حسین(ع) در صدد بود تا در دعا از وضع موجود حرکت کرده، به وضع مطلوب دست یابد. این روند در تمام دعاهای آن حضرت طی شده است. البته در دعاهای امام حسین(ع) درود بر پیامبر (ص) نیز جایگاه والایی داشته است. ضمن اینکه آن حضرت در لابلای دعاهای خود اهداف و انگیزههای خود را نیز بیان می کرد. از این نظر ادعیه امام یکی از منابع شناخت زوایای مختلف قیام عاشورا شمرده میشود.
از جمله دعاهای حضرت سیدالشهدا دعای معروف عرفه است که بنا بر آنچه مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیحالجنان ذکر نموده، بشر و بشیر، پسران غالب اسدی نقل کردهاند که عصر روز عرفه در عرفات خدمت آن حضرت بودهاند. پس حضرت از خمیه بیرون آمد و با گروهی از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت تذلل و خشوع بر جانب چپ کوه ایستادند و روی خود را مقابل کعبه گردانیدند و دستها را برابر رو، بالا گرفتند؛ مانند مسکینی که طعام طلبد و این دعا را خواندند.6
امام حسین(ع) در دعای عرفه موضوعات مختلفی را مورد توجه قرار داده است. اولین نکته که مورد توجه قرار گرفته مدح و ثنای پروردگار است، زیرا چنین آغازی برای ایجاد رابطه میان او و خدایش بسیار مناسب است. به تعبیر دیگر کلید دعا مدح خدا است. چه، خداوند از این طریق ادب و احترام و تذلل و خداشناسی بندهاش را میستاید. پس از اینکه چنین مرحلهای سپری شد بنده امکان آن را مییابد که از رنجهای خود با خداوند سخن بگوید و سفره دلش را پیش او بگشاید. امام اوج و شدت رغبت خود را به خدا را مطرح کرده است:خدای من! اشتیاق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندی تو شهادت داده و به ربوبیت تو اقرار میکنم و اعتراف به رجوع به سوی تو مینمایم. آنکس که اشتیاق به دیدار تو در نهادش نیست، از هستی خود بهرهای نخواهد برد. آنکس که میل به بارگاه تو ندارد، هیچ حقیقتی نتواند او را به خود جذب نماید.
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
یعنی انسانی که رغبت به خداوند ندارد مسلماً حرکت و پویایی و نشاط و لذت نیز نخواهد داشت زیرا همه اینها در سایه ذوق و شوقی پدید میآید که در نهاد آدمی وجود دارد و شخص توانسته است آنها را احیا و شکوفا کند.
به هر حال دعای عرفه صحیفهای است که خداشناسی، انسانشناسی و رابطه انسان و خدا را در خود جای داده است. بیشک خواننده این دعا خواهد دانست که امام حسین(ع) به تمام این موضوعات از نقطهنظر عرفانی نگریسته است. برای سهولت فهم این دعا بخشهای آن را مورد توجه قرار دادهایم.
-اشاره به توحید و صفات باری تعالی، این بخش در واقع قسمتی از مناجات است زیرا در مناجات هم وضع مطلوب خدا گزارش میشود و هم وضع ناگوار دعاکننده.
حضرت اباعبدالله(ع) دعای عرفه را با حمد خداوند بدین صورت شروع میکند: «حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که از قضای او برای کسی سرپیچی نیست و مانعی نیست که بتواند او را از عطا منع کند و صنعت هیچ صنعتگری به پای صنعت او نمیرسد و او بخشنده بیپایان است.»
آنچه در این قسم بدان اشاره شود شروع دعای عرفه، با حمد و ثنای الهی است که اباعبدالله الحسین(ع) بدان اشاره کرده و امام صادق(ع) ثنای بر خدای متعال و مدح او و صلوات بر پیامبر اکرم(ص) را از آداب دعا بر میشمارد:
امام صادق(ع) میفرماید: بر شما باد هر گاه یکی از شما اراده دارد چیزی از حوائج دنیا و آخرت را، [پس] به ثنا از خداوند ابتدا کند و حمد خدای متعال و صلوات بر پیامبر اکرم (ص)، سپس از خداوند حوائج خود را بخواهد.»7
امام حسین(ع) به نیکی آداب دعا را میداند و در دعای خویش همه آنها را به کار می برد. از این جهت است که آن حضرت پیش از هر کاری و بیان هر خواستهای به مدح و وصف خدا اهتمام میورزد.
-هدایتخواهی از خداوند: امام حسین (ع) بر این نکته پافشاری می کند که هدایت از آن خداوند است و جز او کس نمیتواند رهگمکردهها را به راه آورد. البته این هدایت پس از طلب تحقق مییابد زیرا تا زمانی که شخص به این معرفت نرسد که او نیازمند هدایت الهی است، هرگز هدایت نخواهد یافت. امام حسین(ع) مهدی به هدایت الهی است. لذا جهت قدردانی از خدا به اظهار نعمت (شکر) میپردازد.
این قسمت از دعا اشاره به الطاف الهی نسبت به خویش و هدایت الهی است که آن حضرت میفرماید:
«خدایا! لطف و احسان تو به من در دولت طاغوت و کفر، آن کسانی که نقص عهد با تو کردهاند و تکذیب پیامبرانت نمودهاند، آن که تو مرا به رأفت خود از آن دسته خارج ساختهای و چشم مرا به سوی هدایت گشودی و راه هدایت را برایم آسان نمودی و مرا در هدایت پرورش دادی.»
امام (ع) در این فراز به آن بخش از الطاف خدا میپردازد که خدا او را از نقضکردن عهد و پیمانش که دیگران مرتکب آن شدهاند نگه داشته است و طی طریق هدایت را بروی آسان کرده است.
-خویشتنشناسی و مراتب رحمت الهی: امام حسین(ع) نیک واقف است که راه هدایت انسان خویشتنشناسی است، زیرا کسی که خود را شناسد به یقین راههای نعمت را نیز نخواهد شناخت. بقیه در ادامه مطلب
بنابراین برای بهرهمندی از نعمت الهی باید خود را شناخت. به دنبال این خودشناسی مشخص میتواند به مراتب رحمت الهی نیز واقف شود.
امام حسین(ع) در فراز زیر به این دو مقوله پرداخته است. امام در ابتدا به نحوه خلقت خود و به دنبال آن به نعمتهای مختلف خداوند پرداخته است:
«و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی، پس آفرینشم را از آبی جهنده پدید آوردی و مرا در ظلمتهای سهگانه قرار دادی، میان گوشت و خون و پوست. و مرا شاهد آفرینش خود نگردانیدی و هیچ یک از امورم را به خودم واگذار نکردی. از این هنگام بود که برای انتخاب طرق «حیات طیبه» (حیات معقول قابل استناد به مقام ربوبی تو)، با دلیل و جهت روشنگر، الزامم فرمودی تا در کجراهههای هوا و هوس و نادانیهای ظلمانی سردرگم نگردم و معرفت خود را به من الهام و با مشاهده حکمتهای خویش مرا شگفتزده و مدهوشم فرمودی و به احساس مخلوقات باعظمتی که در آسمان و زمین به وجود آوردهای وادارم ساختی. با این آمادگیها و تواناییها که عقل از درکش عاجز و زبان از بیانش قاصر است، به لزوم سپاس و ذکر مقام اقدست، آگاهم فرمودی. ای خدای عزیزم! تویی که برای نایل ساختن من به هدف اعلای زندگانیام، اطاعت و عبادت را برای من مقرر ساختی و آنچه را که پیامبران تو برای تکامل ما آوردهاند، تفهیم نموده و پذیرش عوامل رضایت را تسهیل فرمودی. آیا به راستی، این ذکر و سپاس و اطاعت و عبادت و حتی این دریافت از وجود و صفات اقدس ربوبی، ساخته این خاک بیمقدار و این ماده ناچیز و طبیعت ناتوان ماست؟ نه، سوگند به خدا!8»
مولوی گوید:
دمدمهی این نای از دمهای اوست
های و هوی روح از هیهای اوست
لیک داند هر که او را منظر است
کاین فغان این سری هم زان سر است
یارب این بخشش نه حد کار ماست
لطف تو لطف خفی را خود سزاست
دست گیر از دست ما، ما را بخر
پرده را بردار و پردهی ما مدر
بازخر ما را از این نفس پلید
کاردش تا استخوان ما رسید
از چو ما بیچارگان، این بند سخت
که گشاید جز تو، ای سلطان بخت؟
اینچنین قفل گران را ای ودود
که تواند جز که فضل تو گشود؟
ما ز خود سوی تو گردانیم سر
چون تو از مایی به ما نزدیکتر
با چنین نزدیکیی دوریم دور
در چنین تاریکیی بفرست نور
این دعا هم بخشش و تعلیم توست
ور نه در گلخن گلستان از چه رست؟!
در میان خون و روده فهم و عقل!
جز ز اکرام تو نتوان کرد نقل
از دوپاره پیر، این نور روان
موج نورش میرود بر آسمان
گوشتپاره که زبان آمد ازو
میرود سیلاب حکمت جو به جو
ای دعا از تو اجابت هم ز تو
ایمنی از تو مهابت هم ز تو
-اعتراف به وجوب طاعت. امام حسین(ع) عبودیت را در نهاد انسان جست و جو میکند و تقویت و تکامل آن موجب تعالی انسان میداند. از نظر آن حضرت خداوند آدمی را آفریده است تا به اصالت عبودیت و نقش آن در تکامل خود پی ببرد.
آن حضرت صریحاً اعلام میکند که اطاعت از خداوند هم به لحاظ عقلی و هم به لحاظ شرعی بر او و بر همه انسانها واجب است و آدمیان باید در تحقق فرمانهای خداوند بکوشند.
«طاعت و عبادت خود را بر من واجب ساختی و آنچه پیامبران آوردند به من آموختی.»
فرمایش امام حسین(ع) زیربنای دینداری است. زیرا هیچ دینی وجود ندارد که در آن مساله مهم عبودیت مورد توجه قرار نگیرد. چه، در زبانهای عربی و عبری کلمه دین به معنای گردننهادن و در زبانهای ایران باستان به معنای وجدان آمده است که با عبودیتی که امام مطرح کرده، ارتباط نزدیکی دارد. پس سخن امام حسین(ع) دقیقاً ریشه در نهاد انسان و فلسفه دین دارد.
-واکنش خداوند به اعمال انسان. از نظر امام حسین(ع) خداوند موجودی است که نسبت به حرکات و سکنات بندگانش واکنش نشان میدهد. این واکنش عموماً مثبت است. اگر گاهی جنبه منفی به خود میگیرد برای بیدار کردن بندگان است و الا خداوند همیشه امیدبخش است. البته هشدار خداوند نیز نعمتی است زیرا باعث بیداری میشود. ضمن اینکه خداوند گاه لطف خود را در درون قهر پنهان میکند. از این جهت است که امام(ع) به خداوند عرضه میدارد که هر زمان تو را دعوت کردهام تو اجابت کردهای.
«اگر به درگاهت دست به دعا برداشتم اجابتم کردی و اگر از تو چیزی خواستم عطا فرمودی و اگر تو را اطاعت کردم از من تقدیر کردی.»
نکته جالب در این فراز این است که امام به شکرگزاری بنده از سوی خداوند اشاره کرده است و این سخن روشن میکند که تشکر، امری دو طرفه است. البته شکرگزاری انسان هیچوقت معنای حقیقی به خود نمیگیرد زیرا خداوند با نعمتهای خود، او را ستایش و سپاسگزاری میکند.
امام وقتی این سپاسگزاری از جانب خداوند را مشاهده میکند، به سپاسگزاری خود شدت بیشتر میدهد و مکرر در مکرر به سپاس از خداوند میپردازد و با عالیترین عبارات به تسیح، تقدیس و ستایش او میپردازد.
«....منزه پروردگارا! تویی به وجود آورنده کائنات و برگرداننده آنها پس از برچیدهشدن از عرصه هستی. ذات و صفاتت شایسته حمد و ثنا و مجد و عظمتت فوق تصورها. نامهایت مقدس و نعمتهایت بزرگ. حال، بارالها! کدامین نعمتهایت را به شمارش و بیان درآورم، یا به سپاسگویی کدامین عطاهای تو قیام کنم، با اینکه آن نعمتها و عطاها بیش از آن است که شمارندگان از عهده محاسبه آنها برآیند و حافظان، توانایی علم به آنها را داشته باشند.»
امام در این عبارت عجز خود از شمارهکردن نعمتهای خداوند اعلام میدارد و شکر خدا را نیز مصادیق دیگر نعمات خداوندی میشمارد. عارفان مسلمان نیز به چنین نیایشها و ستایشهایی پرداختهاند. البته این سپاسگزاری یا تکوینی است یا تشریعی. و تکوینی آن است که ذات انسان ستایشگوی خداوند است. از این نظر چه بسا افراد به جاهای مختلف مسافرت کرده باشند اما هیچ نعمت الهی را درک نکرده باشند. اما ذات آنان چون بر اساس قوانین خداوند حرکت میکنند ذاتاً ستایشگر خداوند است.
ای بسا کس رفته تا شام و عراق
او ندیده هیچ جز کفر و نفاق
وی بسا کس رفته تا هند و هری (هرات)
او ندیده جز مگر بیع و شری
وی بسا کس رفته ترکستان و چین
او ندیده هیچ جز مکر و کمین
طالب هر چیز ای یار رشید
جز همان چیزی که میجوید ندید
چون ندارد مدرکی جز رنگ و بو
جمله اقلیمها راگو بجو
گاو در بغداد آید ناگهان
بگذرد از این سران تا آن سران
از همه عیش و خوشیها و مزه
او نبیند غیر پوست خربزه
که بود افتاده در ره یا حشیش
لایق سیران گاوی یا خریش
خشک بر میخ طبیعت چون قدید
بستهی اسباب و جانش لایزید
وان فضای خرق اسباب و علل
هست ارض الله ای صدر اجل
هر زمان مبدل شود چون نقش جان
نو به نو بیند جهانی در عیان
گر بود فردوس و انهار بهشت
چون فسرده یک صفت شد، گشت زشت
امام در این فراز از دعا به بیان خواستههای خود میپردازد. نکته جالب در خواستههای امام آن است که عمدهترین آنها خواستههای معنوی است و این نشان میدهد که نزد امام معنویت در زندگی اصل است.
«(پروردگارا! بارالها! بینیازی را در نفسم قرار بده و یقین را در قلبم، اخلاص را در عمل، نور را در دیدگانم و بینایی را در دینم تثبیت فرما. معبودا! مرا از اعضایی که لطف فرمودهای بهرهمند فرما. چشم و گوشم را وارث من قرار بده (تا از دوران زندگیام امتیازهای قابلذخیره برای سعادت ابدیام، تهیه نمایند.) مرا بر آن کسی که بر من ستم کرده است یاری فرما و گرفتن خونم را و انتقام آن امتیازهایی که اگر زنده میماندم کسب میکردم، بر آن ستمکار ارائه فرما و با این لطف چشمم را روشن بساز. در آن روز نهایی که قیامت نامیدهای و پایان آن آغاز ابدیت است، ما را از عهده مسئولیت درباره چشم و گوش و دیگر اعضا و قوا که به ما عنایت فرمودهای، برآور؛9 همان روزی که از مسئولیت انسان سئوال میشود و از اینکه این نعمتها را کجا به کار بردهای.
حق همیگوید: چه آوردی مرا
اندر آن مهلت که دارم مر تو را؟
عمر خود را در چه پایان بردهای؟
قوت و قوت در چه زمانی کردهای؟
گوهر دیده کجا فرسودهای؟
پنج حس را در کجا پالودهای؟
گوش و چشم و هوش و گوهرهای عرش
خرج کردی، چه خریدی تو ز فرش؟
دست و پا دادهست چون بیل و کلند (کلنگ)
من نبخشیدم ز خود آن کی شدند؟
بنابراین بهترین دعای انسان باید آن باشد که از خدا، خدا را بخواهد. اما پیش از ابراز چنین درخواستی باید مقدمات آن را از خداوند بخواهد که عبارتند از:
-بی نیازی روحانی؛
-یقین قلبی؛
-اخلاص در عمل؛
-بصیرت در دین.
پس از تحصیل اینها برای بنده عاشق این امکان فراهم میشود که از خدا خود را بخواهد. البته چنین نعمتی وقتی به طور حقیقی درک خواهد شد که موانع آن نیز از بین برود از این جهت امام(ع) در فراز بعدی از خداوند میخواهد تا آن موانع را نیز از بین برد.
«...خداوندا! رحیما! اندوهم را برطرف گردان و پنهان گردان و پنهانکردنیهای مرا بپوشان و گناهم را ببخشا، و شیطانم را از من دور فرما و ذمهام را از همه ی تکالیف و حقوقی که بر عهده دارم آزاد بساز. خدای من! درجات عالیهای را در آخرت و دنیا نصیبم فرما.
مهمترین این موانع وسوسههای شیطان است که اگر خداوند لطف نکند انسان بهتنهایی نمیتواند از دام آن رها شود.
دام سخت است، مگر یار شود لطف خدا
ور نه انسان نبرد صرفه زشیطان رجیم10
اینجاست که امام اعتراف میکند که بدون مدد گرفتن از لطف خدا نمیتواند خود را نجات دهد زیرا دام و دانهای که برای انسان گذاشته شده بهغایت زیاد است.
ای همیشه حاجت ما را پناه!
بار دیگر ما غلط کردیم راه
دم به دم ما بستهی دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغان حریص و بینوا11
اما در فراز بعدی از ضعف و ناتوانی و قوت نیروهای اهریمنی به خداوند شکایت میکند و از خداوند میخواهد که هرگز او را به حال خود رها نکند؛ بلکه به غیر خود به هیچکس دیگر احالهاش نکند، زیرا تنها پناهدهنده حقیقی خداوند است.
«خدایا! مرا به که وامیگذاری؟ آیا به خویشاوندان که پیوند خویشاوندی را خواهند گسست؟ یا به بیگانه که بر من برآشفتند؟
-طلب مرگ آسان: بیشک یکی از معضلات انسان مرگ است. مرگ بینظیرترین راز زندگی انسان است. زیرا تنها تجربهای است که هرگز تکرار نمیپذیرد و حقیقتاً انسان نسبت به کیفیت و ذات آن جهل مطلق دارد و طبیعتاً دست انسان صد در صد از حل آن کوتاه است. از این جهت یکی از مهمترین مصادیق دعای انسان، دعا برای حل آن است. امام حسین(ع) از این مسأله غفلت نکرده از خداوند میخواهد آن را برایش حل کند. گذشت زمان نشان داد که دعای امام به بهترین وجهی اجابت شد و امام شاهد شهادت را در آغوش گرفت.
«از تو درخواست میکنم به نورت که با آن آسمان و زمین را روشن ساختی و پرده از تاریکیها برداشتی و با آن کار اولین و آخرین را اصلاح میگرداند که مرا به حال خشم و غضبت و نمیرانی و غضب خود را بر من فرود میاور!»
-تنها پناه و پناهگاه انسان: امام حسین(ع) دقیقاً به عجز انسان پی برده است و بر این نکته پافشاری میکند که تنها پناهگاه انسان خداوند است و هیچ موجود دیگری نمیتواند جای او را پر کند. در دشواریها وقتی که انسان از همهجا قطع امید میکند تنها موجودی که انسان را حفظ می کند خداوند است. از این نظر امام(ع) از خداوند به عنوان پناهگاه ستبر یاد میکند.
«تو پناهگاه منی وقتی که راهها بر من با همه وسعت صعب و دشوار شوند و وسعت زمین بر من تنگ شود.»
-اعتراف به گناه: امام(ع) برای رساندن عظمت گناه خود، عظمت خداوند را یادآور میشود تا زمینه تحقق بخشایشگری خداوند بیشتر فراهم شود. آن حضرت با عبارت «ای کسی که بزرگی و رفعت را ویژه خود قرار داده است و دوستانش نیز در سایه عزت او عزیزند...!» رفعت خداوند را بیان کرده و پس از چند فراز به اوج ذلت و خواری خود اشاره کرده است که از تقابل این دو، چیز سومی به نام غفران الهی زاده میشود.
«این من هستم که با اعتراف بر گناه خویش پوزش میطلبم. بر من ببخش! من هستم که بد کردم، من هستم که خطا کردم، من هستم که در گناه اصرار ورزیدم، من هستم که جهالت کردم، من هستم که غفلت کردم، من هستم که سهو کردم.»
امام در ادامه به نافرمانیهای خود اشاره کرده، طلب بخشش میکند.
«خدایا مرا به نیکی امر کردی پس نافرمانی کردم و از بدیها نهی کردی و من مرتکب شدم، اکنون بهانهای ندارم تا از آنچه از دست رفته معذرت بخواهم.»
-طلب رستگاری: هدف اصلی همه ادیان الهی نجات و رستگاری انسان است. از این جهت امام(ع) نیز همین هدف را موضوع اساسی دعای خود قرار داده است. از نظر آن حضرت تمام اذکار، اعمال و دعاهای انسان برای رسیدن به این نکته است. پس رستگاری اهم خواستههای انسان در وی است. این تعلیمی نیکو به همه انسانها است که هرگز از آن غفلت نورزند.
«خدایا ما را در این وقت پیروز و رستگار فرما..!»
البته باید توجه داشت که بدون معرفت و عبودیت رستگاری فراهم نخواهد شد. زیرا اگر رستگاری عزت میآورد عبودیت فروتنانه علت و موجد اصلی آن است.
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد12
از این جهت است که امام که در دعاهای پیش از خداوند خواست تا او را نعمت عبادت محروم نسازد زیرا چنین محرومیتی، محرومیت از رستگاری را نیز به دنبال خواهد آورد به عکس تحقق عبودیت تحقق رستگاری را به بار خواهد آورد.
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند.13
-بازگشت به وصف خداوند: امام هر چند که خواستهای خود را مطرح میکند عظمت خداوند را یادآور میشود تا بدینوسیله اعلام کند که اگر گناهان بزرگاند و مشکلات زیاد، در عوض خدا از همه بزرگتر و غفران او بیشتر است.
«خداوندا! ای کسی که مالک جهان هستی و توانا بر آن! و ای توانایی که غلبهی مطلق از آن توست! ای ستار مهربان که معصیت میشود و تو آن را با آن محبت الهی می پوشانی ای مقصود نهایی مشتاقان بارگاهش و ای غایت آروزی امید وار رانش، ای خداوندی که علمش بر همه چیز احاطه دارد و رأفت و رحمت و حلم او فراگیر همه خطاکارانی است که به امید بخشش به درگاهش روی میآورند.»
پس قصد امام آن است که ضمن ستودن خداوند به رحمت وسیع خداوند اشاره کرده، موانع آن را یادآوری نماید تا انسانها بیواسطه از الطاف خداوند برخوردار شوند.
سنگ بر آهن زنی آتش جهد
هم به امر حق قدم بیرون نهد
آهن و سنگ ستم بر هم زن
کاین دو میزایند همچون مرد و زن
سنگ و آهن خود سبب آمد و لیک
تو به بالاتر نگر ای مرد نیک
کاین سبب را آن سبب آورد پیش
بیسبب هرگز سبب کی شد ز خویش
این سبب را آن سبب عامل کند
باز گاهی بیبر و عاطل کند
آن سببها کانبیا را رهبر است
آن سببها زین سببها برتر است
این سبب را محرم آمد عقلها
و آن سببها راست محرم انبیا
این سبب چهبود به تازی، گو: رسن
کاندرین چه این رسن آمد به تن
گردش چرخ این رسن را علت است
چرخگردان را ندیدن ذلت است
امام در فراز زیر صراحتاً اعلام میکند وجود چنین خدایی هرگز اجازه نومیدی را به انسان نمیدهد بلکه لحظه لحظه بودن با امید بخشی خداوند همراه است.
«ای خدای من! اختلاف تدبیر و سرعت در هم پیچیدن سرنوشتها با مشیت پیروز تو، بندگان عارفت را از تکیه به عطای موجودات و از نومیدی در ناگواریها باز میدارد.»
همینکه لحظهها نو میشود بر امید انسان افزوده میشود، زیرا تنوع انگیزه به وجود میآورند و انگیزه امید ماندن را پدید میآورند.
هر نفس نو میشود دنیا و ما
بیخبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نونو میرسد
مستمری مینماید در جدا
از نظر امام حسین(ع) بیدلیل نیست که باید انسان امیدوار بماند، زیرا خداوند پیش از آن که بر ضعف انسان تأکید کند بر قدرت و لطف و رأفت خود پافشاری میکند تا انسان بداند که با بودن خداوند، برای نومیدی توجیهی باقی نمیماند.
«بار پروردگارا! پیش از آنکه وجود ضعیفم در جهان هستی نمودار گردد، تو خود را با لطف و محبت توصیف فرمودهای. آیا پس از آنکه وجود ضعیف و ناچیزم ایجاد گشت، لطف و محبت خود را از من دریغ خواهی داشت؟»
به تعبیر دیگر امام حسین(ع) از خداوند میخواهد که نگرش خود را عوض نکند و او را بندگیاش بیرون نبرد؛ به ضعف بنده ننگرد، بلکه به لطف خود بنگرد تا از چنین نفی و اثباتی، غفران و امید برای بنده فراهم آید.
گر بگیری، کیت جست و جو کند
نقش با نقاش کی نیرو کند
منگر اندر ما، مکن در ما نظر
اندر اکرام و سخای خود نگر
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ما می شنود14
-تحقق عشق: تمام تلاش حضرت امام حسین(ع) این بود که در صحرای کربلا شاهد تحقق عشقورزی او با خداوند باشد. عشق عصاره هستی و هدف تمایی حرکت امام حسین(ع) و دعای عرفه اوست.
عشق نه تنها در عرفان بلکه در حکمت و فلسفه نیز مورد توجه خاص قرار گرفته و حکمای بزرگی چون بوعلی15 و صدرالمتألهین16 و... درباره آن به تفضیل سخن گفتهاند که از آن میان، حکیم بزرگ شیخ اشراق [شهابالدین سهروردی] در تعریف عشق میگوید:
محبت چون به غایت رسید آن را عشق خوانند. العشق محبه مفرط. و عشق از محبت خاصتر، و محبت خاصتر از معرفت است. پس اولپایه معرفت است و دومپایه محبت و سومپایه عشق، و به عالم عشق که بالای همه است نتوان رسید تا از معرفت و محبت، دوپایهی نردبان نسازد. عشق را از عشقه گرفتهاند و عشقه گیاهی است که در باغ پدید آید در بن درخت. اول بیخ در زمین سخت کند، پس سر برآورد و خود را در درخت بپیچد و هر غذا که با آب و هوا به درخت میرسد به تاراج برد تا آنگاه که درخت خشک شود.
همچنان در عالم انسانیت که خلاصه موجودات است... چون این شجره طیبه بالیدن آغاز کند و نزدیک کمال رسد عشق از گوشهای سر برآورد، خود را در او پیچد،تا به جایی رسد که هیچ نم بشریت در او نگذارد... پس عشق اگر چه جان را به عالم بقا میرساند، تن را به عالم فنا باز آرد، زیرا که در عالم کون و فساد هیچ چیزی نیست که طاقت بار عشق تواند داشت.
حکیم دیگری درباره واژه عشق گفته است:
کلمه مقدس عشق را امامان به ما آموختند که ما از این کلمه حسن استفاده کنیم، بیگانه از این کلمه سوء استفاده کرد و گر نه آنچه که در روایات است تشویق به عشق صحیح است که عشق به ذات اقدس اله و عبادت الهی است که همان عشق عرفانی و عشق حماسه است.
در تحلیل نهایی سخنان امام حسین(ع) باید توجه کرد که سالار شهیدان و امام عاشقان، در روز عاشورا به محبوب خود عرض کرد: «الهی و سیدی وددت أن اقتل و أحیا سبعین ألف فی طاعتک و محبتک، سیما أذا کان فی قتلی نصره دینک واحیاء امرک و حفظ ناموس شرعک.»
در این فراز کوتاه، محور اصلی و اساسی تمام اهداف و انگیزههای قیام حسینی، مشخص گردیده و آن هم عشق و محبت به خداوند سبحان است، زیرا حضرت میگوید: دوست دارم در راه فرمانبرداری و عشق به خدا، هفتاد هزار بار (کنایه از کثرت بیشمار است) کشته و زنده شوم؛ خصوصاً اگر در کشته شدن من دین تو یاری شود و حکم شرع تو احیا گردد.17
با توجه به اینکه در کلام انسان معصومه شائبه مبالغه و اغراق راه ندارد، معلوم میشود که تنها هدف و انگیزهای که میتواند شایسته و سزاوار این تعبیر سالار عاشقان باشد چیزی جز محبت و عشق به خدا نیست. زیرا کدام هدف لیاقت آن را دارد که انسان کامل بگوید من دوست دارم هفتاد هزار بار برای آن قربانی شوم؟! اینجاست که میتوان فهمید پیام آن کلام قدسی امیرالمومنان چیست که فرمود: محبت و عشق به خداوند آتش است که به هر چه برسد میسوزاند، انوار فراوانی است که بر هر چه بتابد روشن و منور میگرداند، ابر پرباری است که بر هر چه بوزد به حرکت و نشاط در میآورد، آب حیات و چشمه بقایی است که همه چیز را زنده میکند، زمین حاصلخیزی است که زمینه رویش هر خیر و برکتی را فراهم مینماید. آنکه خدای خویش را از صمیم جان دوست میدارد خدایش همه چیز به او عطا میکند.18
همین عشق بود که سالار عاشقان را وادار نمود تا در عرفات بگوید: «ماذا وجد من فقدک و ما الذی فقد من وجدک. لقد خاب من رضی دونک بدلا»19 و در نینوا گفتار را به کردار، و عشق نیایشی و عرفانی را به عشق حماسی و عینی پیوند دهد.
در نامهای که امام حسین(ع) به معاویه درباره رد بیعت با یزید نوشته است: «و انی والله ما اعرف افضل من جهادک فان افعله، فانه قربه الی ربی و ان لم افعله فاستغفرالله لدینی و اساله التوفیق مما یحب و یرضی.»20
در این کلام حضرت نیز تقرب و عشق به خدا و جلب رضایت حق به عنوان یگانهمحور و انگیزه قیام او معرفی شده است.
پی نوشت :
1- فرهنگ سخنان امام حسین (ع) به کوشش محمد دشتی، قم، انتشارات مشهد، ص 311.
2-همان ونیز همان ص 313.
3-نهج البلاغه.
4-فرهنگ سخنان امام حسین(ع)ص 314-315.
5-همان،ص319.
6-رهبران یزدی، ماشاءالله، «نیایش امام حسین(ع) در روز عرفه » ، در مجموعه مقالات همایش امام حسین(ع) ،ج 10 ، تهران مرکز چاپ ونشر مجمع جهانی اهل بیت(ع) ، 1381 ، ص 61 .
7-رهبران یزدی، ماشاءالله، « نیایش امام حسین (ع) در روز عرفه»، در مجموع مقالات همایش امام حسین (ع)، ص 65
8-علامه جعفری، نیایش امام حسین (ع) در روز عرفات، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1380، ص 420
9-علامه جعفری، نیایش امام حسین (ع) در صحرای عرفات، ص 54.
10-حافظ
11-مولوی
12-حافظ
13-حافظ
14-مثنوی معنوی
15-صادقی ارزگانی، محمد امین، جلوه های عرفانی نهضت حسینی، ص 72
16-رسائل، رساله عشق، ص 374.
17-صادقی ارزگانی، محمد امین، جلوه های عرفانی نهضت حسینی، ص 94
18-بحارالانوار، ج 70، باب 43 ص 23.
19-شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای عرفه، ص 340، چه دارد آن کسی که تو را ندارد و چه ندارد آن کسی که تو را دارد. ضرر کرده [است] کسی که به غیر دوست راضی شده و غیر تو را دوست دارد.
20-رجال کشی، ص 50، به خدا سوگند من هیچ کاری را برتر از پیکار با تو نمیشناسم. اگر آن را انجام دهم تنها برای تقرب به خداست و اگر انجام ندادم برای دین خدا از خدا آمرزش میطلبم و از او میخواهم که مرا به آنچه دوست دارد و مورد پسند اوست توفیق دهد.
منابع و مآخذ:
- قرآن کریم
- فرهنگ سخنان امام حسین(ع) به کوشش محمد دشتی، قم انتشارات مشهور،
- نیایش امام حسین(ع) در روز عرفه در مجموعه همایش امام حسین(ع)، ج. ا، تهران، مرکز چاپ و نشر مجمع جهانی اهل بیت (ع)، 1381
-دیوان حافظ
-مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی
-نیایش امام حسین (ع) در روز عرفات، محمدتقی جعفری مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1380
-مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش رینولد نیکلسن، امیرکبیر، 1363.
-جلوههای عرفانی نهضت حسینی، محمد امین صادقی ارزگانی، قم، بوستان کتاب 1384.