عقاید زیر را در مسئله امامت به زید نسبت دادهاند:
1- امامت به فرزندان امام حسین علیهالسلام اختصاص ندارد، بلکه برای هر فرد فاطمی که واجد شرایط امامتباشد- حسنی باشد یا حسینی- جایز و ثابت است.
2- وجود دو امام در یک زمان و در دو منطقه جایز است.
3- امامت مفضول با وجود افضل جایز است.
4- از شرایط امام، قیام مسلحانه بر ضد ظالمان است. (1)
مورد اخیر در منابع شیعه نیز وارد شده است، چنانکه مرحوم کلینی در کافی روایت کرده که روزی زید بر حضرت باقر علیهالسلام وارد شد، در حالی که نامهای از مردم کوفه همراه داشت که او را دعوت کرده و وعده یاری داده بودند. امام باقر علیهالسلام به او گفت: «آیا این نامهها را در پاسخ درخواست تو نوشتهاند، یا خود ابتدائا به نوشتن آنها اقدام کردهاند؟زید گفت: نامهها از طرف خود آنان است، زیرا آنان حق ما را میشناسند، و بر حکم خدا درباره وجوب مودت و اطاعت ما آگاهند.
امام باقر علیهالسلام خطاب به زید فرمود: «حکم خداوند به وجوب اطاعت از ما خاندان نبوی به برخی اختصاص دارد، ولی حکم به وجوب مودت ما همگانی است، و امر خدا درباره اولیایش بنا بر قضا و قدر حتمی در وقت معین جاری میشود. پس مبادا ناآگاهان امر را بر تو مشتبه سازند. آنان تو را از خدا بینیاز نمیکنند. شتاب مکن، زیرا خداوند به واسطه شتاب بندگانش، در اجرای اوامر خود شتاب نمیکند، پس بر امر خدا پیشی مگیر. »
در این هنگام زید به خشم آمد و گفت: «آن کس از ما که در خانه بنشیند و (با دشمنان خدا) جهاد نکند امام نیست، بلکه امام کسی است که در راه خدا جهاد نموده و از حریم خود و حقوق رعیت دفاع کند. »
امام باقر علیهالسلام به او فرمود: «ای برادر، آیا برای اثبات مدعای خود شاهدی از کتاب خدا یا دلیلی از رسول خدا داری، زیرا خداوند اموری را حلال و اموری را حرام کرده و فرائضی را مقرر داشته، و امر را بر امامی که قائم به امر اوست مشتبه نکرده، تا اینکه به انجام کاری که هنوز وقت آن فرا نرسیده قیام نماید، چنان که برای انجام هر فریضهای وقتی را مقرر داشته است، پس اگر تو بر مدعای خود از جانب خدا برهان و یقین داری به تصمیم خود عمل کن، و گرنه در کاری که شک داری وارد مشو، و من به خدا پناه میبرم از امامی که وقت انجام وظیفه خود را نشناسد، و در این صورت، تابع، داناتر از متبوع خواهد بود.
ای برادر، آیا میخواهی قومی را هدایت کنی که به آیات خدا کفر ورزیده و پیرو هوای نفس خود گردیده، و بدون برهان خود را خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله خواندهاند، ای برادر، پناه به خدا از اینکه بدن تو را در کناسه به دار آویزند» .
در این هنگام چشمان امام پر از اشک گردید و گفت: «خدا میان ما و آنان که حرمت ما را حفظ نکردند و حق ما را انکار نمودند داوری خواهد کرد» . (2)
کشی نیز در رجال خود رد ابو بکر حضرمی بر ضد زید در را مورد ادعای او که قیام مسلحانه را از شرایط امامت میدانست- چنین نقل کرده است: «ابو بکر از وی پرسید: آیا آنگاه که علی بن ابی طالب در خانه نشسته بود، امام بود، یا فقط هنگامی که قیام به سیف کرد امام بود؟وی این سؤال را سه مرتبه از زید پرسید، و او پاسخی نگفت» . (3)
بررسی و تحقیق
آنچه از این روایات به دست میآید، این است که زید در مسئله امامت این نظریه را مطرح کرده است که امام باید دستبه قیام مسلحانه با ظالمان بزند، ولی اینکه او تا پایان عمر بر این عقیده باقی مانده استفاده نمیشود، البته سکوت او در مقابل استدلال ابو بکر حضرمی و احتجاج امام باقر علیهالسلام دلیل بر این است که وی از این عقیده روی برتافته است.
این مطلب از مجموع روایاتی که بر مدح و منقبت زید دلالت میکند به دست میآید. در این روایات از قیام زید به عنوان جهاد در راه خدا، و از مرگ او به عنوان شهادت در راه خدا یاد شده است، و این در حالی است که در احادیث دیگر، دعوی امامت از سوی کسی که چنین حق و مقامی ندارد، گناهی بزرگ و در حد شرک و کفر شناخته شده است. (4)
در برخی از روایات چنین نسبتی به زید و اینکه او به هنگام قیام، مردم را به امامتخود فرا خوانده صریحا انکار شده است، چنانکه وقتی مامون مدح و منقبت زید را از زبان امام رضا علیهالسلام شنید با شگفتی پرسید: «آیا در مذمت کسی که به ناحق دعوی امامت کند روایاتی وارد نشده است؟» امام رضا علیهالسلام پاسخ داد: زید چیزی را که حق وی نبود مدعی نشد، او پرهیزگارتر از این بود که چنین ادعایی کند. وی مردم را به رضایت آل محمد صلی الله علیه و اله فرا خواند، آنگاه افزود: سوگند به خدا که زید از مخاطبان این آیه است که میفرماید: «و جاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم» . (5)
همچنین کشی از فضیل بن رسان روایت کرده که گفت پس از کشته شدن زید بن علی بر امام صادق علیهالسلام وارد شدم، آن حضرت فرمود: ای فضیل، عمویم کشته شد؟ گفتم: آری، فدایت گردم. فرمود: خدا او را رحمت کند، او مؤمنی دانا، و دانایی راستگو بود، اگر پیروز میشد به عهد خود وفا میکرد، اگر قدرت را به دست میآورد میدانست که آن را چگونه به کار ببندد (و به چه کسی بسپارد) . (6)
شیخ مفید در این باره گفته است: «گروهی از شیعه امامیه به امامت زید بن علی گرویدهاند، و علت این اعتقاد این است که زید قیام به سیف کرد و مردم را به رضای آل محمد دعوت میکرد، آنان گمان میکردند که او آنان را به سوی خود میخواند، ولی او چنین هدفی نداشت، زیرا او میدانست که برادرش امام باقر علیهالسلام شایسته امامتبود و به هنگام وفات به امامتحضرت صادق علیهالسلام سفارش کرد» . (7)
مؤلف کتاب کفایه الاثر، (علی بن محمد بن علی خزار قمی، قرن چهارم ه) در پایان کتاب خود نصوصی را از زید بن علی بر امامت ائمه دوازدهگانه شیعه امامیه نقل کرده است، آنگاه در پاسخ این سؤال که با وجود چنین نصوصی چگونه زید مردم را به امامتخود دعوت کرد، گفته است: قیام زید به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر بود و هرگز با حضرت صادق علیهالسلام در امر امامت مخالفت نکرد، لیکن از آنجا که زید قیام کرد و حضرت صادق علیهالسلام قیام نکرد، گروهی گمان کردند که زید در مساله امامتبا امام صادق علیهالسلام مخالفت کرده است، با آنکه اختلاف روش آنان در قیام نوعی تدبیر در رهبری بود، ولی اسلاف زیدیه قیام مسلحانه را از شرایط امامتبه شمار آوردند، که موجب بروز اختلاف میان شیعه شد. ولی در میان حضرت صادق و زید هیچ گونه اختلافی نبود.
وی سپس روایتی را از متوکل بن هارون نقل کرده که او پس از شهادت زید، فرزندش یحیی را ملاقات کرد، یحیی گفت: خدا پدرم را رحمت کند، به خدا سوگند او یکی از عبادت پیشگان بود که در شب قائم و در روز صائم بود و در راه خدا جهاد راستین کرد. متوکل گفت: «ای فرزند رسول خدا، اینها از ویژگیهای امام است. یحیی پاسخ داد: پدرم امام نبود، بلکه از سادات کرام و زهاد و مجاهدان در راه خدا بود، پدرم عاقلتر از آن بود که چیزی را ادعا کند که حق او نبود، او به مردم گفت: من شما را به رضای آل محمد دعوت میکنم، و مقصود او حضرت صادق بود، گفتم: آیا امروز او صاحب الامر است؟گفت: آری، او داناترین بنی هاشم است. (8)
بنابر این هیچ یک از نسبتهایی که در مسئله امامتبه زید شهید داده شده ثابت نیست، بلکه دلایل و براهین خلاف آن را اثبات میکند، و بدیهی است که در بحثهای تاریخی، برخورد گزینشی، شیوه مقبولی نیست، و استناد به یک یا دو روایت که سند معتبری هم ندارد- در مقابل نصوص بسیار که بر خلاف آن دلالت دارند- فاقد ارزش تحقیقی در تحلیل مسائل تاریخی است، چنانکه استناد به اقوال زیدیه نیز در انتساب چنین آرایی به زید واقع بینانه نیست، زیرا آنان مستند تاریخی معتبری در این دعاوی ندارند، و چون دعاوی مزبور، خود، مستند مذهب آنان است فاقد ارزش است. این در حالی است که اقوال علمای امامیه همگی مستند بوده و اثبات یا نفی دعوی امامت از جانب زید در اعتقاد آنان در مسئله امامت تاثیری ندارد، زیرا درباره اعتقاد آنان به امامت امامان دوازدهگانه، نصوص متضافر، بلکه متواتر، وارد شده است، و به فرض اثبات دعوی امامت از طرف زید، چنین ادعایی مایه منقصت زید خواهد بود، نه ضعف عقیده امامیه. ولی همان گونه که تفصیلا بیان شد، نسبت دعوی امامتبه زید بیاساس است.
امامت از دیدگاه زیدیه
زید در مساله امامت عقیدهای بر خلاف شیعه اثنا عشریه نداشت، ولی فرقه زیدیه در مساله امامت عقیده ویژهای دارند، آنان برای امامتشرایط زیر را لازم دانستهاند:
1- از اولاد فاطمه زهرا علیها السلام باشد- خواه حسنی و خواه حسینی- زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرموده است: «المهدی من ولد فاطمه» .
2- عالم به شریعتباشد تا بتواند مردم را به احکام دینی هدایت نماید و موجب گمراهی آنان نشود.
3- زاهد باشد تا به اموال مسلمانان چشم طمع ندوزد.
4- شجاع باشد تا از جهاد با دشمنان نگریزد و سبب پیروزی آنان بر حق نگردد.
5- آشکارا به دین خدا دعوت کند و برای یاری دین خدا قیام مسلحانه کند.
به عقیده آنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه بعد از او تصریح کردهاند که هر کسی دارای صفات یاد شده باشد، امام خواهد بود و اطاعت او بر مسلمانان واجب است، و آن را «نص خفی» نامیدهاند.
با این حال درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام قیام مسلحانه را لازم نمیدانند، زیرا پیامبر صلی الله علیه و اله درباره آنان فرموده است: «هما امامان قاما او قعدا» .
از نظر آنان خالی بودن زمان از امام، و وجود دو امام در یک زمان، در دو منطقه دور از هم، جایز است.
با توجه به شرایط یاد شده، به امامت امام زین العابدین عقیده ندارند، زیرا او قیام مسلحانه نکرد، ولی فرزندش زید را امام میدانند، چون از دیدگاه آنان شرایط امام را دارا بوده است. (9)
نص آشکار و پنهان (جلی و خفی)
گفته شده است زیدیه در مسئله امامتبه نص آشکار و پنهان معتقد بودند، یعنی درباره امامت علی و حسن و حسین علیهم السلام قائل به نص آشکار بودند، زیرا در باره امامت آنان از پیامبر صلی الله علیه و آله نص وارد شده است، یا به وصف یا به اسم، ولی درباره دیگر امامان نص خاص وارد نشده است، بلکه نص عام وارد شده، و آن اینکه هر کس از اولاد فاطمه علیها السلام باشد و عالم و شجاع و زاهد باشد، و در راه خدا قیام نماید، امام خواهد بود، و این نص پنهان است. (10)
بنابر این تفسیر، نص آشکار به معنای نص خاص، و نص پنهان به معنای نص عام است. ولی برخی نص آشکار را به نص به اسم، و نص پنهان را به نص به وصف تفسیر کردهاند. در این صورت، نص، فقط به سه امام نخست اختصاص دارد، که درباره علی علیهالسلام نص پنهان، و درباره (حسن و حسین علیهما السلام) نص آشکار خواهد بود، چنانکه آقای صبحی فرق میان شیعه امامیه و زیدیه را در اعتقاد به نص آشکار و پنهان درباره امامت علی علیهالسلام دانسته است. (11)
گاهی نیز نص آشکار به آنچه قابل تاویل نیست تفسیر شده است، مانند این حدیث که پیامبر صلی الله علیه و اله به علی علیهالسلام فرمود: «انت اخی و وزیری و وصیی و خلیفتی من بعدی» . (12)
در نتیجه نص پنهان آن است که قابل تاویل است، اگر چه با ملاحظه قرائن دلالت آن بر امامتحضرت علی علیهالسلام روشن میگردد، مانند حدیث غدیر و مانند آن. (13)
____________________________
1- ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 155.
2- اصول کافی، ج 1، ص 290، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل فی امر الامامه، روایت 16.
3- رجال کشی، ترجمه ابی بکر حضرمی، شماره 788.
4- ر. ک: اصول کافی، ج 1، باب من ادعی الامامه و لیس لها باهل.
5- عیون اخبار الرضا، ج 1، باب 25، ص 249.
6- رجال کشی، ترجمه سید حمیری، شماره 505.
7- الارشاد، ص 172.
8- کفایه الاثر، ص 304- 300.
9- قواعد العقائد، ص 126- 125، ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 155- 154.
10- قواعد العقائد، ص 126.
11- الزیدیه، ص 104، القول بالنص الخفی او النص بالوصف لا بالتسمیه یوافق علیه معظم الزیدیه.
12- مصادر حدیث را مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر، ج 2، ص 279- 281 نقل کرده است.
13- المنقذ من التقلید، ج 2، ص 310 و 334 درباره نص جلی و خفی در درس ششم توضیحاتی داده شده رجوع شود.