روزنامه شرق نوشت: حبس و دیه، مجازات مردی است که دو سال قبل، به خاطر اختلافاتی که با همسرش داشت او را به قتل رساند و سر از تنش جدا کرد. متهم که مهدی نام دارد مدعی است وقتی متوجه شد همسرش با مردی رابطه دارد به خانه زنش رفت و با ضربات چاقو او را به قتل رساند.متهم در دادگاه گفت: اتهامم را قبول دارم، من مینا را کشتم اما این قتل برای دفاع از ناموسم بود. او حیثیت من و فرزندانم را به باد داد و به همین خاطر کشتمش. او لیاقت زندگی نداشت. متهم گفت: من و مینا مدتها بود که با هم درگیر بودیم. دو بچه داشتیم و من به خاطر بچهها اصرار داشتم با هم زندگی کنیم. تا اینکه زنم رفتارش بدتر شد. او از من خواست دیگر به خانه نیایم، فقط خرجی بچهها را میگرفت و بعضی وقتها هم من بچهها را به خانهای که برای خودم گرفته بودم میبردم و با هم بودیم. چند بار به مینا گفتم بچهها به مادر احتیاج دارند، ما باید کنار هم باشیم اما او جواب داد امکان ندارد با من زندگی کند. متوجه شدم زنم به فردی دیگر دل بسته است اما نمیتوانستم بفهمم او کیست. مینا دیگر من را فراموش کرده بود و میگفت مرا شوهر خودش نمیداند. یک روز در یکی از این درگیریها تلفن همراه زنم زنگ زد و از لحنش فهمیدم با مردی حرف میزند. به مینا گفتم این کارها را تمام کن و به زندگی برگرد. به او هشدار هم دادم اما او جواب داد اگر ناراحتی طلاقم بده، من با کسی رابطه دارم و آن مرد را هم دوست دارم و دلم نمیخواهد با تو باشم. من آن مرد را شوهر خودم میدانم. برای اینکه از واقعیت مطلع شوم با حامد پسر 12 سالهام صحبت کردم. حامد خیلی نگران بود. مدتی بود که من متوجه این نگرانی شده بودم اما به من چیزی نمیگفت وقتی به او اطمینان دادم که با مادرش کاری ندارم گفت مینا با مردی رابطه دارد و آن مرد گاهی هم به خانه میآید. حامد اول به من نمیگفت آن مرد کیست، وقتی خیلی اصرار کردم گفت معلم موسیقی خواهرش است.مهدی ادامه داد: مینا برای دخترمان معلم موسیقی گرفته بود من فکر میکردم به فکر بچههاست اما وقتی فهمیدم با معلم موسیقی بچهها رابطه دارد، متوجه شدم در واقع برای رسیدن به اهداف خودش این کار را کرده است. خیلی عصبی بودم. به خانه زنم رفتم و یکبار دیگر از مینا خواستم به روابطش پایان بدهد و با من زندگی کند. او توجه نکرد و گفت نمیخواهد مرا ببیند. او برای خودش زندگی درست کرده بود، آزادی داشت و نمیخواست این آزادی را از دست بدهد، دیگر کنترل خودم را از دست دادم آنقدر بیغیرت نشده بودم که زنم با اطلاع من با مرد دیگری رابطه برقرار کند و چیزی نگویم. به آشپزخانه رفتم چاقویی برداشتم و گفتم اگر به این کارهایت ادامه دهی میکشمت. خدا میداند چه حالی داشتم بیاراده چاقو را به سمتش بردم و به سینهاش کوبیدم، بلند شد که فرار کند یک ضربه هم به کمرش زدم. بیحال روی زمین افتاد. به پشت افتاده بود موهایش را دور دستم پیچیدم و سرش را بالا گرفتم و با چاقو سر از تنش جدا کردم. بعد هم با ماموران تماس گرفتم و موضوع را گفتم.متهم ادامه داد: من به خاطر حیثیت از دست رفتهام این کار را کردم و چارهای به جز قتل نداشتم. اگر او با معلم موسیقی بچهها رابطه برقرار نمیکرد، نمیکشتمش. بعد از متهم به قتل، معلم موسیقی که به اتهام زنای محصنه به دادگاه آمده بود در جایگاه حاضر شد او گفت: فکر میکردم مینا قصد جدایی از شوهرش را دارد و مراحل طلاق را پشت سر میگذارند، چون هیچوقت شوهر مینا در خانه نبود خودش هم همین را به من گفته بود. من به خانهاش میرفتم و فقط رابطه کلامی با او داشتم بعضی وقتها هم برایش خرید میکردم. مینا من را برادر خودش معرفی کرده بود و میگفت صاحبخانه نباید به او شک کند. من اگر فکر میکردم مینا ممکن است با شوهرش آشتی کند هرگز وارد زندگی او نمیشدم، به من گفته بود امکان ندارد با شوهرش آشتی کند و از همان ابتدایی که با هم ازدواج کردند او را دوست نداشته است.بعد از پایان جلسه محاکمه هیات قضات وارد شور شدند و مهدی را به جرم قتل به لحاظ جنبه عمومی جرم به 10 سال حبس با احتساب ایام بازداشت و معلم موسیقی را به 99 ضربه شلاق محکوم کردند.