یکى از سنتهاى اسلامى «ولیمه» دادن در مراسم عروسى است، یعنى مستحب است در این مراسم غذایى تهیه شود و جمعى را اطعام کنند که البته در کیفیت و مقدار تابع شئون و مقدورات افراد است که به هر نحوى ممکن است این سنت اسلامى را انجام دهند، و رسول خدا (ص) نیز که خود این سنت را تشریع فرموده بود در مراسم عروسى فاطمه دختر عزیزش این کار را انجام داد، و در اینکه آیا خود پیغمبر ترتیب این «ولیمه» را داد یا به على (ع) دستور تهیهى آن را داد و یا هر دو در تهیهى آن شرکت داشتند، اختلاف است.
مطابق نقل امالى شیخ صدوق (ره) رسول خدا (ص) به على فرمود: تهیه گوشت و نان با ما، و خرما و روغن با تو باشد (1)
و بر طبق نقل مرحوم راوندى در خرایج، پیغمبر اسلام مقدارى غذا و حلوا درست کرد و به على فرمود: مردم را دعوت کن (2)
و در روایتى که مرحوم اربلى در کشفالغمه روایت کرده چنین است که على (ع) گوید: رسول خدا از همان پول زره خودم که قبلاً فروخته بودم مقدارى را به امسلمه سپرده بود و هنگام عروسى ده درهم از آن پول را از امسلمه گرفت و به من داد و فرمود: با این پول مقدارى روغن و قدرى خرما و کشک خریدارى کن و من چنان کردم و خود آن حضرت آستین را بالا زد و سفرهاى چرمى طلبید و آن خرما و روغن و کشک را مخلوط کرده و غذایى تهیه نمود و از مردم با همان غذا پذیرایى شد. (3)
و در نقل دیگرى از آن حضرت حدیث کرده که به على فرمود:
«یا على لابد للعرس من ولیمه»
«على جان! در عروسى باید ولیمه داد.»
و به دنبال آن روایت کرده که سعد گفت: من گوسفندى براى این ولیمه مىدهم و گروه دیگرى از انصار نیز هر کدام در حدود توانایى خود چیزى تهیه کردند و مراسم ولیمه انجام گردید، که این روایت را بیشتر اهل سنت نیز مانند طبرى و ابنحجر و سیوطى و دیگران نقل کردهاند. (4)
به هر صورت ولیمه تهیه شد و پیغمبر خدا به على فرمود: اکنون برخیز و هر که را مىخواهى براى صرف غذا دعوت کن، على (ع) گوید: من به مسجد آمدم و دیدم گروه بسیارى از اصحاب در مسجد حضور دارند خواستم برخى را دعوت کنم و برخى را نکنم حیا مانع من شد و از این رو بر بلندى بالا رفتم و با این جمله که با صداى بلند گفتم:
«اجیبوا الى ولیمه فاطمه»!
(شما را به صرف ولیمهى (عروسى) فاطمه دعوت مىکنم!)
همه را دعوت نمودم، و مردم دسته دسته به راه افتادند ولى من از زیادى مردم و کمى غذا به خجلت فرورفتم و رسول خدا این مطلب را دانست و مرا دلدارى داده فرمود: على جان (غصه مخور) من به درگاه خداى تعالى دعا مىکنم تا در غذا برکت دهد.
و همین طور هم شد که همگى آن جمعیت بسیار از غذاى اندک خوردند و سیر شدند و همه را کفایت کرد.
و در نقل دیگرى است که پیغمبر فرمود: بگو مردم ده نفر ده نفر بیایند و غذا بخورند و هر دستهى ده نفرى که مىآمدند رسول خدا (ص) خود براى آنها غذا مىکشید و بدانها مىداد و مىخوردند و چون سیر مىشدند از اتاق خارج شده و ده نفر دیگر مىآمدند و بدین ترتیب همگى را غذا داد. چون مدعوین غذا خوردند رسول خدا ظرفى هم براى زنان فرستاد و ظرفى هم جداگانه براى داماد و عروس کشید و فرمود:
«هذا لفاطمه و بعلها»
(این هم مال فاطمه و شوهرش!)
و بر طبق حدیثى که ابن شهرآشوب روایت کرده دو روز این کار تکرار شد و روز سوم نیز ابوایوب انصارى ولیمه داد و مردم مهمان او بودند.
1 ـ بحارالانوار، ج 43، صص 95 و 106.
2 ـ بحارالانوار، ج 43، صص 95 و 106.
3 ـ کش الغمه، ج 1، ص 361.
4 ـ احقاقالحق، ج 10، ص 424.