الحمدالله شکراً لانعمه و ایادیه، و لا اله الا الله شهاده تبلغه و ترضیه و صلى الله على محمد صلوه تزلفه تحطیه، والنکاح مما امر الله عز و جل به و رضیه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فیه و قد زوجنى رسولالله ابنته فاطمه و جعل صداقها درعى هذا، و قد رضیت بذلک فاسئلوه و اشهدوا. (1)
سپاس و شکر خداوندى را سزا است که الطاف و نعمتهایش شامل حال همه بندگان است پروردگارى نیست جز او و شهادت مىدهم بر وحدانیت ذات پاکش، شهادتى رسا و با اعتقادى کامل و درود و سلام حق بر محمد (ص)، درودى همواره و فراگیر و باقى، اما بعد، مجلس ما در مورد یکى از سنتهاى مقدس الهى تأسیس گردیده. موضوع این مجلس، نکاح است که پروردگار بدان امر فرموده و رضا داده است.
و رسول خدا به فرمان خداوند متعال دخترش فاطمه را بر من تزویج فرموده و مهر او را این زره آهنین من قرار داده است من نیز بدان رضا دادم، شما حاضران، این موضوع را از او بپرسید و شهادت دهید که دخترش فاطمه به همسرى من درآمده است.
در این موقع حاضران مجلس از رسول خدا (ص) مراتب را پرسیدند رسول خدا (ص) فرمود که آرى چنین است آنگاه همگى دست به دعا برداشته و براى عروس و داماد از خداوند متعال برکت و خیر طلب نموده و به آنها تبریک گفتند.
و در پایان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالى این جشن شادمانى کنند و بساط سرور بگسترند. ولى برخلاف انتظار، رسول خدا (ص) چون به نزد دخترش فاطمه رسید او را گریان یافت فرمود: ما یبکیک فوالله لو کان فى اهل بیتى خیر منه زوجتک، و ما انا زوجتک ولکن الله زوجک و اصدق عنک الخمس مادامت السموات والارض.(2)
دخترم چه چیزى باعث گریهات شده است؟ به خدا قسم اگر کسى در میان اهلبیت من بهتر از على بود تو را به او تزویج مىکردم، لکن تزویج تو به على تزویج الهى است و به فرمان خدا این ازدواج صورت گرفته و مهر تو را یک پنجم دنیا قرار داده است.