چکیده
موضوع بحث ما راجع به انحرافات جنسی نوجوانان و راههای پیشگیری آن است. این موضوع دارای اهمیّت فراوانی می باشد، زیرا عدم انحراف جنسی یاری گر یک جامع? سالم و اسلامی می باشد. به همین جهت ابتدا علل انحراف جنسی نوجوانان و جوانان را بیان نموده، تا با شناخت علل انحراف، از انحراف جنسی آنان پیشگیری کنیم.امّا چون عدّه ای از نوجوانان و جوانان با عدم شناخت این عوامل به انحراف جنسی کشیده شده اند، در آخر راه هایی برای درمان این معضل اجتماعی مذهبی قرار داده ایم، تا این مقاله بتواند به طور کاربردی، پیشگیری و درمانِ این انحرافات را مورد برّرسی قرار دهد.
مقدمه
از وقتی که انسان خلق شد، غریزه جنسی و شهوت همواره با او همراه بوده و می توانسته به طورصحیح و یا نادرست از آن استفاده کند، پس انبیاء و معصومین(علیهم السلام) برای ما راه و روشِ استفاده صحیح از این غریزه را بیان کرده اند، و از همان ابتدا با انحرافات جنسی مبارزه کرده و احکام خدا را در این مورد بیان کرده اند.غریزه جنسی یک غریز? قوی در انسان شمرده می شود، و اگر انسان با بکارگیری صحیح آن آشنا نشود، مسلّماً به انحراف کشیده می شود، امروزه نیز با توجّه به گسترشِ ارتباطات جهانی و تبدیل شدن دنیا به دهکده جهانی و ابتذال غرب لازم است با فرامین معصومین(ع) آشنا شده و از این نعمت الهی به بهترین شیوه استفاده کرده و راه کمال را در پیش بگیرد.بدین سان ما را بر آن داشت که در این مورد تحقیقی ارائه نموده، و توانسته باشیم اولاً کمکی کرده باشیم به رفع این معضلِ جوانان، ثانیاً موجبات رضایت حق تعالی را فراهم نموده باشیم. سؤالات تحقیق:
علل پیدایش انحراف جنسی چیست؟
انحرافات جنسی کدام اند؟
راه های پیشگیری آنهاچیست؟
درمان آن ها چگونه است؟
فصل اول: چند سوال؟؟؟
چرا نوجوانی مهم است؟
در میان تمام دوره های مربوط به زندگی انسان یعنی از تولد تا مرگ، نوجوانی از همه شاخص تر، مهم تر و قابل توجّه تر است ریشه این اهمیت در مختصات و ویژگی هایی است که از این دوره به اختصار نقل شده است و بعضی از علل شاخص بودن عبارتند از:تحولات جسمی، روحی و روانی فراوانی در این دوره اتفاق می افتد.نوجوانی دوره ای است که فرد باید از دوران کودکی کنده شده، به نوجوانی و بزرگسالی پیوند بخورد در این مورد هم دل کندن از کودکی و هم اتصال به بزرگسالی قابل توجه است، اتصاف این دوره انتقال برزخی نیز از همین نظر است.جالب توجه است که بدانیم تغییرات این دوره فقط در یک جنبه خلاصه نمی شود بلکه ابعاد مختلف عاطفی، جنسی، بدنی و ارزشهای مختلف صورت پذیرفته و تکامل آنها در فرایند زندگی فرد بسیار قابل ملاحظه است.وسایل جدید و متنوعی پیش روی جوان قرار می گیرد که بالضروره باید تصمیماتی پیرامون آنها نماید. توانایی و مهارت او، و نیز محدودیت تجربیات وی در برخورد با موضوعات به وجود آمده به قدر کفایت نیست و شاید به همین دلیل است که به این دوره، دوره مسئله آفرینی هم می گویند.یکی از موضوعات مهمی که برای هر فردی رخ می نماید، موضوع هویت یابی است که عمدتا در این دوره مطرح است. کم توجّهی به این موضوع و عدم رسیدگی به موقع و شایسته پیرامون این امری که می تواند سعادت ساز باشد ضرر آفرین و خطر ساز است او در این دوره می خواهد بداند کیست؟ چه نقشی را باید ایفا کند؟ وظایفش چیست؟ در مقابل چه چیزهایی و چه کسانی مسئول است؟ آیا کسی و یا کسانی او را در انجام مسئولیت ها یاری خواهند داد؟ اگر یاوری نباشد چه باید بکند؟ و ...وقتی مسایل به او هجوم می آورد، هراسان می-شود گرچه الزاماً نباید بترسد ولی مسلّم است که اگر آگاهی، توانایی، مهارت و یا یاری منطقی متولیان به مددش آیند او را به تلاش و فعالیت هدفدار ترغیب و امیدوار خواهند ساخت.نقش و تأثیر دوره نوجوانی در تحصیل علم و افزونی آگاهی ها بسیار ارزنده و متمایز است. ارتباط فردی و ویژگی های شخصیتی این دوره را با تحصیل علم و افزایش مهارتها نباید نادیده گرفت.داشتن مهارت های بزرگ و هدف گرای خارج از دسترس و توانایی احتمالا غیرواقعی، از خصوصیات دیگر این دوره است اینجاست که ارائه تصویری درست از آینده و میزان توانایی های فرد و نیز میزان منابع و امکانات جهت حرکت در مسیر می تواند بسیار سودمند باشد.میل به استقلال در این دوره مشهود است.میل به خداشناسی و گرایش به روحیه دینی و نقطه مقابل آن، در این دوره خودنمایی می نماید.نیازهای بدنی و نیازهای روانی در این دوره رفع می نماید.روحیه تعاون، مسئولیت پذیری، ذهن مهیا، حوصله و ... در این دوره بیشتر جلوه می کند.از دقت در مهمترین مسایلی که در دوره نوجوانی مطرح است می توان اهمیت این دوره از زندگی و ضرورت توجه عمیق، همه جانبه و مستمر به آن را دریافت، شاید سخن مبالغه آمیزی نباشد اگر گفته شود که رسیدن به رشد و کمال فردی و اجتماعی جامعه بشری بدون عنایت و توجه ویژه به دوره نوجوانی و عبور منطقی و محققانه از آن ممکن نخواهد بود و این است فلسفه ضرورت باور نوجوانان و جوانان.(جوانی بهار زندگانی،صفحه 133 تا 135) بقیه در ادامه مطلب
سبب های طغیان وسرکشی قوای نفسانی چیست؟
چه چیزهائی سبب طغیان و اضطراب و سرکشی قوای نفسانی میگردد ؟ کوته نظران ، همین قدر که دیدهاند اسلام نفس را به عنوان " فرمانده شرارت " یاد کرده است کافی دانستهاند که اخلاق و تربیت اسلامی را متهم کنند به اینکه به چشم بدبینی به استعدادهای فطری و منابع طبیعی وجود آدمی مینگرد و طبیعت نفسانی را شریر بالذات ، و پروراندن آن را خطا میشمارد. ولی این تصور خطا است ، اسلام اگر در یکجا نفس را با صفت " اماره بالسوء "یاد کرده است در جای دیگر با صفت " النفس اللوامه " یعنی ملامت کننده خود نسبت به ارتکاب شرارت و در جای دیگر با صفت " النفس المطمئنه "یعنی آرام گیرنده و به حد کمال رسیده ، یاد میکند . از مجموع اینها فهمیده میشود که از نظر قرآن کریم طبیعت نفسانی انسان مراحل مختلفی میتواند داشته باشد ، در یک مرحله به شرارت فرمان میدهد ، در مرحله دیگر از شری که مرتکب شده است ناراحت میشود و خود را ملامت میکند ، در مقام و مرحله دیگر آرام میگیرد و گرد شر و بدی نمیگردد . پس اسلام در فلسفه نظری خود طبیعت نفسانی انسان را شریر بالذات نمیداند و قهرا در فلسفه عملی خود نیز مانند سیستمهای فلسفی و تربیت هندی ، یا کلبی یا مانوی یا مسیحی ، از روش نابود کردن قوای نفسانی و یا لااقل حبس با اعمال شاقه آنها پیروی نمیکند،همچنانکه دستورهای عملیاسلام نیز شاهد این مدعا است.این مطلب که نفس انسان در مقامات و مراحل و شرائط خاصی بشر را واقعا به شرارت فرمان میدهد و حالت خطرناکی پیدا میکند مطلبی است که اگر در قدیم اندکی ابهام داشت ، امروز در اثر پیشرفتهای علمی در زمینههای روانی کاملا مسلم شده است ، از همه شگفتتر این است که قرآن کریم در توصیف نفس نمیگوید : داعیه بالسوء ( دعوت کننده بسوی بدی و شر ) میگوید : " اماره بالسوء ( فرمان دهنده به بدی و شر ) قرآن کریم در این تعبیر خود این مطلب را میخواهد بفهماند که احساسات نفسانی بشر آنگاه که سر به طغیان بر میآورد بشر را تنها بسوی جنایت و اعمال انحرافی دعوت نمیکند بلکه مانند یک قدرت جابر مسلط دیکتاتور فرمان میدهد ، قرآن با این تعبیر تسلط و استیلاء جابرانه قوای نفسانی را در حال طغیان بر همه استعدادهای عالی انسانی میفهماند . و این رازی است که در دورانهای اخیر روانشناسی کشف نشده بود . امروز ثابت شده که احساسات منحرف احیانا به طرز مرموزی بر دستگاه ادراکی بشر فرمان میراند و مستبدانه حکومت میکند ، و دستگاه ادراکی ناآگاهانه فرمانهای آنرا اجرا میکند(اخلاق جنسی در اسلام وجهان غرب، صفحه 55 تا 57)
نقش خانواده ها در تربیت جنسی چیست؟
در جریان تربیت جنسی، والدین نقش اساسی و اولیه را در رابطه با فرزندان بر عهده دارند. زیرا آنها هستند که به پرورش شخصیت او همّت گماشته و عادات او را پایه ریزی می کنند. البته به غیر از والدین، دیگران هم، چنین وظایفی را بر عهده دارند ولی نقش پایه گذاردن اولیه در این رابطه فوق العاده تراست.
الف) دادن اطلاعات
این مسئله مهمّی است که فرزندان ما بدانند در چه وضع و موقعیتی هستند، در رابطه با حیات شخصی خود چگونه موضع بگیرند؟ به چه صورت و شیوه ای از خود و شرافت خود دفاع کنند؟ وصول به این مقاصد میسر نیست مگر با توجه به وظایفی که در این زمینه برای پدران و مادران معین شده است.
1ـ در رابطه با پسران: در نظام تربیتی اسلام ضروری است، پسران هرچه زودتر از دامان مادران و مراقبت های نظافتی و بهداشتی مادران دور شده و وارد دنیای مردان شوند. این خطاست که پسری ممیز به همراه مادر به حمام برود و بدن مادر خود و یا دیگران را عریان ببیند.
پدران محرم راز پسران خویشند و باید رابطه تنگاتنگ در این زمینه با فرزندان پدید آورند و گفتنی های لازم را در جنبه حفظ خود از خطر و رعایت عفت و پاکدامنی به پسران بگویند. پسران ممیز باید از طریق القائات مستقیم و غیر مستقیم بفهمند با چه کسانی معاشرت کنند، از چه شوخی ها و روابطی بپرهیزند.پدر همچنین در سنین نوجوانی باید شیوه غسل جنابت را به پسر بیاموزد و در اوان بلوغ و احتلام او را به گوشه ای برده، و حالات و و قایعی که برای او حادث می شود به او تفهیم نماید. حتی باید به او یاد بدهد که شیوه غسل جنابت پس از احتلام مثل غسل روز جمعه، ولی نیتش متفاوت است.ضروری است مادر از طریق پدر درباره دگرگونی حالات پسر و غسل و احتلامش باخبر شود و از قبل لباس و جامه زیرین او را جدا، حتی محل خواب او را تفکیک کند. ضمناً امکانات لازم جهت استحمام او در هر زمان را فراهم نماید.
2ـ در رابطه با دختران: در اینجا مادرانند که باید محرم راز دختر خویش باشند و دختران در جریان رشد، مسائل مورد نیاز خود را از آنان بیاموزند. مادران باید راه و روش بهداشت و سلامت و عفت را به دختران خود یاددهند تا طریقه حفظ شرف و عزت خود را بدانند. دریابند که نمی توانند با هرکس در معاشرت و ارتباط باشند.اغلب در طول مدت رشد باید دریابند که سعادتشان در چیست و چگونه باید گوهر عفت خود را از دستبردها حفظ کنند و در برابر توقعات افراد هرزه چگونه باید موضع بگیرند. خطر روابط ممنوع و معاشرت های آلوده باید از دوران کودکی به دختران القا شود. مادران باید رفیق دختران خود باشند تا مسائل مورد نظر و اتفاقاتی که در جریان روز برایشان پیش می آید به آنها تفهیم نمایند. مادران باید دختران خود را از حدود 9 ـ 10 سالگی به مسائلی چون غسل و کیفیت آن آشنا نمایند و از جنبه های قاعدگی آگاه شان سازند تا آنها بدانند در این رابطه چگونه باید موضع بگیرند؟ برخی از دختران به علت نادانی نسبت به عادت ماهانه این مسئله را نشانه صدمه بدنی می دانند و دچار اضطراب می شوند و مادران باید این مشکل را از قبل حل کنند تا ترس و خطری پدید نیاید. تجارب روزمره نشان داده اند که برخی از دختران به علت جهل و بی خبری از نخستین قاعدگی خود ترسیده اند حتی به گونه ای که به فکر خودکشی افتاده یا دچار روانی بسیار پریشان شده که گناه این امر به عهده مادران است که پیش از بلوغ جنبه طبیعی بودن آن را به فرزندان گوشزد نکرده اند.
3ـ آگاهی از خطرات و امراض: در طول جریان تربیت و رشد، پدران و مادران باید به فرزندان خود تفهیم کنند چه خطراتی در انتظار آنهاست. در سر راه خانه تا مدرسه و برعکس چه آلودگی هایی ممکن است برایشان پدید آید، چه افرادی در سر راهشان ممکن است سبز شوند و چه رسوایی هایی برایشان پدید آورند. بخشی از این آگاهی ها که باید به فرزندان داده شود آگاهی های مستقیم و غیرمستقیم درباره بیماری های مقاربتی است که اصولا باید این گونه مسائل برایشان به گونه ای تفهیم شود که احساس نفرتی از آن دردل ها پدید آید و از فرجام آن بیمناک و نگران باشند و ضرورت حفظ خود را از آلودگی ها نیکو دریابند و البته این آموزش ها باید در لابه لای داستان ها و افسانه های گوناگون صورت گیرد.
آگاهی از وظایف شرعی: گفتیم که پدران و مادران باید غسل های لازم را به پسران و دختران بیاموزند و در این رابطه پدر مسئولیت بیشتری دارد اهل خانه باید مسائل شرعی را از او بیاموزند و او ناگزیر است این مسائل را فرا بگیرد و به دیگران هم یاد بدهد. در سنین نزدیک بلوغ با این که حجابی بین والدین و فرززندان است و آنان باید بتوانند سؤالات شرعی خود را از پدران و مادران بپرسند و پاسخ صحیح بشنوند. پرسش های جنسی آنها بسی بی خطرتر است تا خواندن رمان ها و نشریات جنسی که موجبات آلودگی و انحراف را در فرزندان پدید می آورند.
ب) تقویت ایمان و اخلاق
بخشی از وظایفی که مخصوصا در تربیت جنسی باید مورد نظر باشد آموزش هایی است در رابطه با تقویت ایمان و اخلاق. پرورش ایمانی و اخلاقی می تواند در حفظ فرزندان از خطرات و تأمین سعادت آنها فوق العاده مؤثر باشد. خوشبختانه زمینه پرورش در نوجوانان وجود دارد و آنها در این سن این زمینه را دارند که نیکو تربیت شوند زیرا آغاز بلوغ، هم زمان با آغاز بیداری مذهبی در آنهاست و سرزمین دلشان آماده پذیرایی بذرهایی است که در این ضمیر پاک کاشته می شود. بخشی از آموزش های ما در این سنین باید در رابطه با حجب و حیای متعادل و موزون و عاقلانه فرزندان باشد از آن جهت می تواند زمینه ساز حفظ و رشد آنها باشد. از علل انحراف در کودکان گاهی حجب و حیای فوق العاده و زمانی هم جرأت، جسارت و پررویی فوق العاده است.
ج)اشباع از محبت
مسائل مهم در امر تربیت اشباع نوجوان از محبت است. عدم اشباع آن موجب پیدایش نارسایی ها و کمبودهای عاطفی است که آن خود موجب هر نوع اختلال است و اثرات آن تا پایان عمر در افراد باقی می ماند. کودکانی که از محبت سیر نشده اند در معرض خطرند و نیز آنها که فوق العاده وابسته بار آمده اند در معرض خطری از نوع دیگرند. از این نظر توصیه مهم این است که بگوییم فرزندان را به گونه ای متعادل از محبت اشباع کنید تا دچار لغزش و خطری نشوند.در ابراز این محبت و نوازش ها باید هوشیار بود از آن جهت که این امر خود موجبات وابستگی ها و تعلقات را در فرد فراهم خواهد ساخت. نوع نوازش ها و تماس های شوخ طبعانه والدین با فرزندانشان نیز زمینه را برای پاره ای از انحرافات در کودکان فراهم خواهد اورد.
د)آمادگی برای زندگی
به تدریج که پسران و دختران رشد می کنند و بزرگ می شوند باید به دنیایی متفاوت حیات زن و مرد و به وظایفی که این دو در مسیر زندگی دارند آشنا شوند. پسران باید دریابند که در آیندهای نزدیک متحمل چه وظایف و مسئولیت هایی هستند و دختران نیز باید دریابند که چگونه باید باشند و زندگی کنند. در این راه نباید خفته را بیدار بلکه اصل بر این است که آن خود به خود و به تدریج و در سایه رشد بیدار شود. نکته ای که از نظر ما قابل ذکر است، این است که پیش از این که فرزندان ما به فکر مسئله ای بیفتند و یا چیزی را از زبان دیگران بشنوند باید برایشان به گونه ای سالم و بدون خطر مطرح کرد و حتی مصلحت است از زمانی که کودک خردسال و با مادر تنهاست این مسائل را از او بشنود و گوشش آشنا باشد که پسران بعدها پدر می شوند و دختران مادر. ولی سعی بر این است که به صورت قصه و داستان برای آنها مطرح شود نه به صورت واضح. بررسی ها نشان می دهند که اگر گوش طفل خردسالی به این مسائل آشنا باشد دچار لغزش های بعدی نخواهد شد.(نوجوان و خانواده، صفحه 105 تا 110)
فصل دوم : علل انحراف جنسی
علل پیدایش انحراف جنسى:
معمولا پیدایش روابط نامشروع و انحراف جنسى در نوجوان در اثر علّتهاى زیر به وجود مى آید:
1 ـ مساعد نبودن شرایط خانوادگى و محیط زندگى.
2 ـ رعایت نکردن حریم بین زن و مرد.
3 ـ عدم توجه والدین به احکام دینى زناشویى درباره یکدیگر.
4 ـ بى توجهى در مجالستها و همنشینى با افراد بى بندوبار و لاابالى و خانواده هاى منحرف فامیل.
5 ـ برنامه نداشتن در اوقات فراغت و بیکار بودن.
6 ـ رفت و آمد در محیطهاى آلوده و چشم چرانى.
7 ـ گـوش دادن بـه گـفـتـگـوهـاى افراد منحرف و آلوده درباره مسائل جنسى و کسب اطلاع نادرست و نامناسب و نداشتن آگاهى صحیح به مسائل بلوغ.
8 ـ نارساییهاى ذهنى و عدم کسب موفقیتهاى تحصیلى و درسى.
9 ـ خیال پردازیهاى انحراف آمیز در هنگام تنهایى و خلوت گزینى.
10 ـ تحریکهاى جنسى از طریق عکسها و تصویرها.
11 ـ ضعف ایمان و نداشتن تربیت صحیح دینى.
12 ـ همنشینى با دوست و رفیق منحرف.
همه اینها مى تواند زمینه هاى بروز انحرافات جنسى در نوجوان را فراهم سازد.اگـر بـخـواهیم همه این عوامل را در یک کلام، خلاصه کنیم، باید بگوییم که رعایت نکردن راه و روش زنـدگـى و سـنـتـهـاى اسلامى در محیط خانوادگى و اجتماعى، چه در زمان کار و یا در ایـام فـراغـت، مـوجـبـات پـدید آمدن این انحرافات را فراهم خواهدساخت و همین طور اگر در ریشه هاى پیدایش انحرافات جنسى از قبیل روابط نامشروع بین دختر و پسر، همجنس گرایى تحقیق نماییم، مى بینیم که هر خانواده اى که دستورهاى اسلامى، بخصوص حریم بین زن و مرد و دختر و پسر، را رعایت نکرده باشد، به نوعى از انواع انحراف جنسى مبتلا گردیده است.
هشدار !
اگر جوان در هنگام پیدایش حالت انحراف جنسى و روابط نامشروع به انحرافى بودن و خطرناک بودن عمل خود توجه نکند و آن را ترک ننماید، به زودى این رفتار، شکل عادت به خود مى گیرد، عـادتـى ریـشـه دار و کـشـنـده کـه جوان پاک را آلوده ساخته و نیروى شاداب جوانى و خلاقیت واسـتـعـدادهـاى او را بـه نابودى مى کشاند، بطورى که ادامه آن، موجب عواقب شوم و ناگوارى خواهد شد. بـایـد دانـسـت کـه خـطرناکتر از این براى جوان کپس از آگاهى به پى آمدهاى شوم آن یأس و نـاامـیدى است که در راه مبارزه با این عادت به خود راه مى دهد، زیرا نومیدى بزرگترین سد راه نجات مبتلایان به این بیمارى خواهد بود. پـس جوان به محض آگاهى به زیانها و خطرات این کار، بجاى هرگونه سستى و یاس و اضطراب بـى فایده، باید با اعتماد کامل به نصرت الهى، اقدام به ترک آن کند و بداند که اگر واقعا قصد ترک آن را داشته باشد، قطعاً موفق خواهد شد
بازگشت .
جـوان مـبتلا به انحراف جنسى و روابط نامشروع باید بداند که او قادر خواهد بود و مى تواند از این عـمـل زشـت دست بردارد و تصمیم جدى وحقیقى به توبه بگیرد، بخصوص که سن چندانى از او نمى گذرد و این کار، هنوز به صورت عادت در عمق وجودش رخنه نکرده است .بـا قـدرى هـمـت و یـارى خـواستن از خدا، به زودى مى تواند از این رفتار نابهنجار که ویرانگر سـلامتى و سرمایه جوانى اوست دست بردارد وخود را از چنگال این عادت شوم نجات دهد و به زنـدگـى عـادى و پاک خویش باز گردد، در هر حال باید بداند که اگر اسلام این اعمال را نهى کرده است حکمتى جز مصلحت فرد و جامعه را منظور نداشته است.
انحرافات جنسى و راه درمان آن:
خروج انسان از مرز قوانین طبیعى حاکم بر نظام آفرینش، انحراف نام دارد. غریزه جنسى که مبدا آفرینش آن را جهت خیر و کمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به ودیعت نهاده است، ممکن است مورد سوء استفاده وتجاوز قرار گیرد. زمـیـنـه هـاى انـحراف جنسى در شرایطى که انسان، رشد مى یابد و پا به مرحله بلوغ میگذارد، فـراوان بـوده و مـمکن است در دوران زندگى هرجوانى، پیش آید و شهوت جنسى او را تحریک نماید و در نهایت موجبات آلودگى و انحراف وى را فراهم سازد.تـخـیـلات تـحریک آمیز جنسى و عوامل محرک محیطى به عنوان زمینه هاى انحرافند، اما عامل سـومـى کـه مـوجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد، همان وسوسه هاى شیطانى است . بسم اللّه الرحمن الرحیم .قل اعوذ برب الناس * ملک الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس * الذى یوسوس فى صدور الناس * من الجنه والناس.زمـانـى که انسان در شرایط محیطى نامساعد و تحریک آمیز قرار گیرد، خواسته هایى در او ظاهر مى شود.شـیـطـان ایـن خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى را در نظرش زیبا و دلفریب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه و مرموز از درون، فرد را به سوى ارتکاب وانجام عمل، وسوسه مى کند.از سوى دیگر، عقل نیز از درون انسان به مقابله برمى خیزد و انجام کار مورد نظر را مجاز نمى داند. شـیـطـان بـراى انـحراف، از کششها و تمایلات غریزى استفاده کرده و فرد را به ارضاى نامشروع شهوات جنسى فرا مى خواند.در مـقـابـل، عـقـلا و دانشمندان و پیامبران و هادیان الهى، جهت هدایت انسان به نیروى عقل و گـرایـش فـطرى خیرخواهى در انسان، تکیه کرده و او رابه ارضاى مجاز و منطقى غرایز جنسى دعوت مى کنند.ایـن جـنگ و ستیز، یعنى، مقابله عقل و شهوت، ایمان و هواى نفس، نیروى الهى و نیروى شـیـطـانـى، در وجـود انـسان همواره در جریان است وبه خصوص در ابتداى دوران بلوغ، ظهور بیشترى مى یابد و تا آخر عمر ادامه دارد.هر کدام در موقعیتهاى زندگى انسان، غالب شوند، شخصیت فرد به همان سو، میل پیدا مى کند و پرورش مى یابد.اگـر عـقـل و ایـمان بر او حاکم گردد، هدایت و رستگار و اگر شهوت و شیطان بر او تسلط یابد گمراه و زیانکار خواهد شد. نفس اماره در وجود آدمى بر اثر وسوسه هاى شیطان سعى دارد که بر عقل تسلط یافته و آن را اسـیـر خواسته هاى خود گرداند و انسان رادر مسیرى بکشاند که ظاهرا گناه و فساد آن از طرفى عقل تلاش دارد که مهار نفس را به کمک ایمان در دست گرفته و آن را کنترل نماید و در جهت خیر و کمال و سلامت جسم و روان هدایت کند.بنابر این شخصیت انسان، همیشه در معرض این کشش وکوشش عقل و شهوت، خیر و فساد، پاکى و آلودگى، سلامتى و انحراف، در نوسان است و این جنگ و گریز، همواره ادامه دارد و تنها کسى مـى تواند از این صحنه جنگ و مبارزه درونى، جان سالم بدر برد که خود را مجهز به سلاح ایمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد. باید در نظر داشت که این کار شدنى است و خداوند متعال ککه یگانه قدرت و محل اتکا و توکل و نـجـات دهنده انسان ضعیف در همه بلاها وگرفتاریهاست در اثر دعا و نیایش به یارى و کمک انسان آمده و او را در این نبرد دائمى پیروز مى گرداند.مـا در تـاریـخ کم نداریم انسانهاى وارسته اى که در بزرگترین صحنه هاى نبرد درونى و بیرونى، نـفـسـانـى و اجـتماعى، پیروز و سربلند گشته و در دوران حیات خود با شرف و افتخار زندگى کرده اند. دیدگاه صحیح: قـرآن کـریـم داستان ایام جوانى حضرت یوسف (ع ) را بازگو مى کند که چگونه در دوران حساس بلوغ و جوانى در معرض سخت ترین امتحان وخطرناکترین واقعه تاریخى زمان خود قرار گرفت و با اراده اى قوى و ایمانى راسخ از این آزمون الهى سربلند خارج شده و در قله شرافت و عفاف جاى مى گیرد و شخصیتش براى جوانان به عنوان اسوه و نمونه اى کامل همیشه جاوید باقى مى ماند. جـوان مومن، با بینش صحیحى که از اسلام الهام گرفته است، مى داند که هر واقعه ناگوارى که در زنـدگـى انـسـان، اتفاق مى افتد کدرصورتى که خودمسؤول پدید آمدن آن نباشدک در حکم آزمـایـش وابـتـلایـى از طـرف خـداوند, تلقى مى شود که هدف از آن، سازندگى و رشد و کمال انسان است. بـا مراجعه به زندگى رهبران و دانشمندان و انسان هاى بزرگ درطول تاریخ، ملاحظه مى شود که بـیـشـتـر آنـان آگـاهـانـه با دشواریها و حوادث گوناگون زندگى دست و پنجه نرم کرده اند و مـوفقیتشان دربزرگسالى، مرهون صبر و استقامتى است که در برابر سختیها در دوران کودکى و نوجوانى از خودنشان داده اند.