یکى از عوامل اساسى در تکامل انسان عنصر «اسوه» است.
به یقین ارائه تعریف جامعى از اسوه در همه موضوعات مربوط به حیات مادى و معنوى بشر که بتواند با برقرارى اعتدال بین نیازها و استعدادهاى انسانى، آنها را در حد طاقتبشرى به کمال لایق خود برساند، بدون هدایت وحى، توفیق بایسته را نخواهد یافت.
زیرا براى دستیابى به الگوى مذکور باید خود جستجوگر انسان و ابعاد شخصیت انسانى را بشناسد، به تمامى حقائق وجودى او و راه کمال و ایجاد اعتدال بین قواى او به درستى پى برده باشد، سپس فرد و یا افرادى را که در تمامى آن ابعاد، خویش را تا نقطه کمال رسانیده باشند، بشناسد و آن گاه با اسوه قرار دادن آنها، خود در این طریق راه بپیماید.
از مسائل ضرورى در همه دورانها به خصوص امروزه غیر ممکن بودن این امر است.
بنابراین یافتن اسوه انسانى جز از راه هدایت الهى ممکن نیست، زیرا خداوندى که خود آفریدگار انسان است، بهتر از هر کس به احتیاجات و قابلیتهاى مصنوع خویش آگاه است و درباره او فرموده است: «الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر». آیا او نسبتبه مخلوق خود آگاه نیست؟ او دانا به لطائف امور و آگاه است. (1)
او مىداند که هر کس در چه مرحلهاى از مراتب کمال بشرى قرار دارد در این باره در قرآن کریم فرمود: «الله اعلم یثیجعل رسالته ...» خداوند داناترین موجود به جایگاه شایسته اعطاى رسالتخویش است. (2)
همان طور که معرفى نمونهها بدون استمداد از وحى ممکن نیست، توصیف اشخاص نیز جداى از وحى براى افراد انسان در غایت دشوارى و گاه ناممکن است. به این دلیل با نگاهى به زمانهاى گذشته مىتوان به این نتیجه رسید; آنها که خواستهاند درباره اسوههاى الهى به داورى بنشینند، در حق آنان ستم روا داشته، از مقام و مرتبهاى که حائز آن بودند چشم پوشیدند و از بازگو کردنش لب فرو بستند و یا در دام غلو و زیادهانگارى گرفتار شدند و به آنان مقام الوهیت دادند.
بر همین اساس، ما که فاطمه(س) را به عنوان «اسوه» براى نوع انسان بویژه زنان مىدانیم، این موضوع را از زبان وحى شنیدیم و از صراحت کلام رسول خدا گرفتیم.
آیات بسیارى از قرآن کریم درباره معرفى اهل بیت عصمت: از جمله حضرت فاطمه(س) نازل گردیدهاند که بحث درباره آنها خود باب دیگرى مىطلبد و منابع حدیثى شیعه و سنى مشحون از این گونه روایات است. در این باره کتابهاى مستقلى حتى به وسیله بزرگان اهل سنت تالیف شده است. (3)
بخارى در «صحیح» ضمن حدیث طولانى از عایشه چنین نقل مىکند: نبى گرامى6 به فاطمه(س) فرمود: «... یا فاطمه الا ترضین ان تکون سیدة نساء المؤمنین او سیدة نساء هذه الامة». آیا راضى نیستى که سرور و بزرگ زنان مؤمن یا بانوان این امتباشى؟» (4)
در بیان خصوصیات آن حضرت نیز، کلام خداوند گویاترین و واقعىترین معرف است و در این خصوص آیات سوره «هل اتى» برجستهترین صفات را مطرح کرده است تا مؤمنانى که در جستجوى کمال حقیقى و رسیدن به درجات عالى انسانىاند، با چشم دوختن به آن ارزشها خود را در مسیر آن قرار دهند.
خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «... ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا. یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا. و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا. انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا. انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا. فوقیهم الله شر ذالک الیوم و لقیهم نضرة و سرورا. و جزاهم بما صبروا جنة وحریرا.»
نیکان - در روز واپسین - از جامى پر از شراب پاک که آب کافور به آن مخلوط است، مىنوشند و کافور چشمهاى در بهشت است که بندگان خدا از آن مىآشامند و به هر سو که بخواهند آن را به جریان مىاندازند. آنها به نذر خویش وفا کرده و از روزى که سختىهاى آن همهگیر است مىترسند.
با شدت احتیاجى که به آذوقه خود دارند، آن را به مسکین و یتیم و اسیر مىبخشند، و زبان حالشان این است که ما تنها به خاطر رضاى خدا به شما غذا دادیم و از شما هیچ انتظار پاداش عملى و زبانى نداریم و ما از پروردگارمان، در روزى که شدت و محنت آن بسیار است، مىترسیم.
پس خداوند آنان را از سختى آن روز ایمن ساخت و آثار رحمت و نعمتخویش را بر چهرهها و قلبهایشان نمودار کرد و در برابر صبرى که کردند، بهشت و لباس بهشتى به آنان پاداش داد. (5)
پیروان اهل بیت عصمت: بر این اتفاقاند که این آیات در شان عترت طاهر نازل شده است و این واقعه در کتابهاى حدیثى و تفسیرى شیعیان از قطعیات به شمار مىرود. گروهى از بزرگان اهل سنت نیز به این موضوع در کتب روایى و تفسیرى خود تصریح کردهاند. (6)
زمخشرى در تفسیر خود، از تفاسیر عمده اهل سنت، به نقل از ابنعباس درباره شان نزول این آیات مىگوید:
حضرت حسن و حسین(ع) مریض شدند رسول خدا(ص) به همراه عدهاى از مردم که با او بودند، از آن دو عیادت کردند. آنها به على(ع) پیشنهاد دادند براى شفاى فرزندان خود نذر کند. سپس آن بزرگوار و همسرش فاطمه(س) و فضه که خدمتکار آنان بود، نذر کردند که اگر آن دو سلامتخویش را بازیابند به شکرانه آن، سه روز روزه بگیرند. آن دو شفا یافتند. اهل بیت نیز تصمیم گرفتند تا به نذر خود وفا کنند در حالى که دستشان از آذوقه تهى بود. بنابراین على(ع) از شمعون خیبرى، شخصى یهودى، به مقدار سه صاع (7) جو قرض گرفت. آنگاه حضرت فاطمه(س) یک صاع از آن را آرد کرده و پنج قرص نان به تعداد اشخاص منزل پخت. تا سفره پهن شد و آنها خواستند افطار کنند، شخص سائلى رسید و اظهار داشت: درود خدا بر شما اى خاندان پاک محمد(ص)، من از مسکینهاى مسلمانانم مرا اطعام کنید، خداى متعال از غذاى بهشتبه شما عوض دهد.
آنان نیز آن شخص نیازمند را بر خویش ترجیح دادند و شب را در حالى که جز با آب افطار نکردند، به صبح آوردند. روز بعد نیز روزه گرفتند حضرت فاطمه با صاع دیگرى از آرد، نان پخت. وقت افطار یتیمى از راه رسید و عرض حاجت کرد. این بار نیز آن یتیم را بر خود مقدم داشته و همگى غذاى خود را به او بخشیدند و با آب افطار کردند. روز سوم هنگام افطار اسیرى بر در خانه آمد و تقاضاى طعام کرد. آنان هم نان خود را به او دادند و بدین صورت اهل بیت پیامبر(ص) به نذر خود وفا کردند. روز بعد على(ع) دست دو فرزندش حسن و حسین8 را گرفت و نزد رسول خدا(ص) رفت. تا چشم مبارک آن حضرت به آنان که از شدت گرسنگى بر خویش مىلرزیدند افتاد، فرمود: این حالى که در شما مىبینم برایم بسیار سخت است. آنگاه حرکت کرد و همراه آنها به نزد فاطمه(س) رفتند.
رسولخدا(ص) دخترش را دید که در محراب عبادت ایستاده و مشغول راز و نیاز است و از بىغذایى شکم مبارکش به پشتش چسبیده و چشمهایش به گودى فرو رفته است. آن حضرت از این حالتبسیار متاثر شد. در همان موقع جبرئیل(ع) نازل شد و آیات مذکور از سوره «هل اتى» را در شان خاندان پاک پیامبر برایش قرائت کرد و تبریک و هنیتخداوند را به خاطر داشتن چنین اهل بیتى به رسولالله(ص) رساند. (8)
فاطمه(س) اسوه بانوان مؤمن
امام شرف الدین عاملى معتقد بود: «علماء علم بیان و سایر سخن شناسان شکى در این ندارند که جمع با الف و لام حقیقت در عموم است و در این هیچ اختلافى بین عرب نیست و روشن است که لفظ «ابرار» در آیه کریمه جمع «بر» یا «بار» است و الف و لام بر آن وارد شده است و ظهور آن در شمول جاى تردید نیست و در عین حال این لفظ با وجود فراگیر بودن آن، تنها بر حضرت على و فاطمه و حسن و حسین اطلاق گردیده و این خود برهان بر این است که آنان خلاصه برگزیدگان و کاملترین نیکان و با فضیلتترین خوباناند و چه ستایشى بالاتر از این کلام خداوند مىتوان یافت؟». (9)
خداوند متعال از بین تمامى ابرار تعدادى را گزینش کرد و آنان را که کاملترین افراد بشر پس از رسول خدا(ص) هستند به عنوان مقتدا به جهانیان شناساند و شریفترین و لطیفترین حالات و اوصاف انسانى را که در داستان، ایثار آنان تبلور یافت، به عنوان درسى آموزنده، راهى به سوى کمال، تفسیرى براى حیات، صحنهاى براى امتحان، اوجى براى پرواز، مظهرى براى شکوفایى و به بار نشستن قابلیتهاى انسان براى مؤمنان بازگو کرد و به این ترتیب بر آنان منت گذارد.
در این واقعه از دو بانوى پاک سخن به میان آمده است. اولین آنها حضرت فاطمه(س)، به عنوان اهل بیت و مقتدا و دیگرى فضه، به عنوان پیرو و دست پرورده خاندان عترت است. فضه آن چنان خویش را فانى در فاطمه(س) کرد و با او میثاقى جانانه و جاودانه بست که خود را داوطلبانه در این صحنه پرشور ایثار و نوعدوستى شریک ساخت و به این نزلتبىبدیل دستیافت. صحنه پرافتخارى که فضه آفرید براى کسانى که به بهانه معصوم بودن ائمه و معمول بودن ما از پیروى آنان سرباز مىزنند، عذرى باقى نمىگذارد.
بخشى از صفاتى که در این آیات و شان نزول آن به چشم مىخورد عبارتند از:
1 - توجه به خداى متعال و کمک خواستن از او
این جریان به بشر یاد مىدهد که باید همواره رو به سوى او داشت و توجه به اسباب مادى نباید چشم بشر را محدودنگر کند، بلکه باید به سوى ماوراى دنیاى ماده نظر داشته باشد و به سر منشا هستى چشم بدوزد و در همه احوال، از جمله در گرفتاریها و شدائد، رو به جانب او آرد و رفع مصیبت و نیز شفاى مرض را از او بخواهد; در عین به کارگیرى اسباب، مسبب الاسباب و شفا دهنده واقعى را فقط خدا بداند و این چیزى است که بشر فرو رفته در هوسها و شهوات و خو گرفته با ظواهر طبیعت، از فقدان آن رنج مىبرد و در شعلههاى بىتوجهى بدان مىسوزد.
در این میان اهمیت توجه به دو وسیله معنوى عمده یعنى «اصل نذر» و «روزه» که قرآن کریم نیز بدان توصیه فرموده است (10) به خوبى مشهود است و کارآیى این دو وسیله براى برآمدن خواستهها در نظر مؤمنان بر اثر تجربههاى بىشمار کاملا آشکار است.
2 - وفا به پیمان
این صفت از باشکوهترین جلوههاى رفتارى انسانهاى کامل است که در سایه آن تمامى ارزشها، اعمال تعهدات اجتماعى عملى مىشود و نهادهاى گوناگون آن شکل مىگیرد و بالاتر آن که رابطه بین انسانها و خدا تحقق مىیابد; همچنان که برخى گفتهاند:
«وقتى افرادى بر سر پیمانى که خویش بر خود واجب کردهاند این گونه وفادار باشد، چنین کسانى قطعا به پیمانهاى الهى وفادارتر خواهند ماند.» (11)
3- ایثار و گذشت
یکى از بزرگترین موانع در برابر رشد و تعالى انسانى و از غلیظترین حجابهاى ظلمانى در حوزه معرفتبشرى، حجاب خودخواهى و خودبینى است. نقطه مقابل آن ایثار است که نه تنها شخص از خودبینى دست مىکشد بلکه با گذشتخود، تمام توجهاش را به همنوع خود معطوف مىکند و گوهر انسانى خود را آشکار مىسازد.
تا وقتى که انفاق از زوائد زندگى باشد، خالى از شوائب خودنگرى نیست و نوعدوستى در آن حضور ندارد و یا بسیار کمرنگ است ولى آنگاه که از مایحتاج و مال مورد علاقه باشد، محض نوعدوستى و دیگر خواهى است و به صراحت قرآن مجید (12) راه فلاح جز از این طریق میسر نیست.
4- اخلاق در عمل
قرآن کریم در بیان انگیزه اهل بیت از ایثار تنها عامل این حرکت را کسب رضایتخدا معرفى مىکند و از این رو آنان با همه فشارى که بر خود وارد کردند خیال انتظار هر گونه پاداش عملى و حتى زبانى و سپاسگزارى را از خود دور ساختند.
5- ترس از روز حساب
سختىها و شرورى که در عالم طبیعت هست، همانند شادىها و رفاه آن نسبى، زودگذر، محدود، منطقهاى و جزئى است; بر خلاف شدائد قیامت که فراگیر و کلى استبه سراغ همه مىرود و دامن همه را مىگیرد و هیچ فردى را گریزى از آن نیست و لذا سزاوار است مردم در هر مقام و تیره و نژادى که هستند، از آن هراسناک باشند مگر آنان که بتوانند در پناه عمل خالص و کسب رضاى خداوند مامنى براى خود بسازند.
6- صبر و استقامت
خداوند متعال به اهل بیت رسول اکرم(ص) وعده نعمتهاى بىپایان بهشت را مىدهد و آن را پاداش صبر و مقاومت آنان معرفى مىکند این امر تاکید بر این است که بهشت را براى هر کس که باشد به بها مىدهند نه به بهانه.
7- عبادت و ثبات در آن
از برجستهترین نکتههاى این داستان و از شکوهمندترین قلههاى رفیع این نمایش عظیم و پرافتخار انسانى، همان قسمت آخرین این واقعه است که:«وقام فانطلق معهم فراى فاطمة فى محرابها قد التصق ظهرها ببطنها و غارت عیناه ...» پیامبر(ص) به همراه على(ع) و حسن و حسین(ع) به سوى خانه فاطمه آمدند. رسول خدا(ص) دید دخترش در محراب عبادت قرار گرفته در حالى که شکمش به پشتش چسبیده و چشمان مبارکش به گودى رفته است.
این قلم هیچ توضیحى را لازم نمىبیند ولى شما خواننده گرامى را به تامل هر چه بیشتر در این فراز دعوت مىکند.
پىنوشتها:
1- سوره ملک، آیه 14.
2- سوره انعام، آیه 124.
3- براى نمونه، ر. ک: شواهد التنزیل، حاکم حکانى از اعلام قرن پنجم; خصائص الوحى المبین، یحیى بن حسین بطریق، متوفى 600 هجرى; ما نزل من القرآن فى على(ع)، ابونعیم حافظ احمد بن عبدالله اصفهانى، متوفى 430.
4- صحیح بخارى، ج8، کتاب الاستیذان، چاپ بیروت، دارالقلم، ص412، باب693، حدیث 1158.
5- سوره انسان، آیات 5 تا13.
6- تفسیر کشاف، زمخشرى، دارالفکر، ج4، ص197; شواهد التنزیل، حاکم حکانى، ج2، ص393 -409; خصائص الوحى المبین، فصل 12، ص100; اسدالغابة، ج5، ص530 و غیر آن.
7- صاع: معادل چهار مد یا یک من تبریز یا سه کیلوگرم است; فرهنگ عمید، ج2، ص1350.
8- تفسیر کشاف، نشر دارالفکر، ج4، ص197.
9- الکلمة الغراء فى تفضیل الزهراء، ص39.
10- سوره بقره، آیه 45.
11- تفسیر کشاف، ج4، ص196; الکلمة الغراء فى تفضیل الزهراء، ص40.
12- سوره آل عمران، آیه 92.