روز نهم ذی الحجه به عرفات برو و در آنجا توقف کن. وقوف! اما نه مىگویم وقوف درعرفات. وقوف در اینجا رکود و در جا زدن نیست بلکه تحرک و نشاط است. وقوف درعرفات به منزله شناخت و عرفان انسان به معارف الهى است. (1)بدان! خداوند به نیازهاى تو واقف است و هم اوست توانا بر نیازهایت. خود را به او بسپار و بنده او باش. اما "عرفات" سخن از شناخت است. عرفات است که معرفت بین آدم و حوا در این مکان صورت گرفت و آدم به گناه اعتراف کرد. (2)ابراهیم نداى "عرفت، عرفت" سر داد. (3)عرفات سرزمین اشک و دعاست. (4)عرفات سرزمینى است که خداوند به خاطر اشکها و دعاهاى زائران به فرشتگان مباهات مىورزد. سرزمینى که گناهان در آن بخشیده مىشوند. (5)سرزمینى که خیال بخشیده نشدن در آن، خود گناه بزرگى است. (6)حتى کسانى که هنوز متولد نشدهاند، امید است مورد لطف قرار گیرند. (7)عرفات سرزمینى است که به عرصات قیامت ماند که خلایق همه جمعند و هرکس به دعا مشغول، و در انتظار رد و قبول، بیرون دروازهاند. مىخواهند نزد مولایشان حضور یابند. ابتدا باید پشت در بایستند تا اجازه ورود بگیرند. باید بنالند تا به حرم(مشعر) راه یابند چقدر بنالند؟ چگونه بنالند؟... تا ننالند به حرم راه نیابند آنگاه که پاک شوند، وارد حرم شوند. خانه خدا پاک است و مهمان پاک مىپذیرد. (8) پس دعا کنند. روز عرفه روز دعاست. انسان جز دعا مالک چیزى نیست نه تنها مالک مال نیست بلکه مالک اجزاء و جوارحش نمىباشد. ما جز تضرع و دعا سلاحی نداریم ، دشمن درون ما تنها با اشک رام مىشود. و "سلاحه البکاء". (9)یا از ترس جهنم مىنالد یا گریه شوق دارد که چرا به بهشت نرسیده، چرا از هجرانش ننالد؟ عرفات سرزمینى است که بهترین مردان خدا در آن توقف کرده، دعاها و اشکها داشته اند، و در هر سوى این دشت ردّ پاى مهدى است. (11)عرفات با اشکهاى مقدس سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام در روز عرفه به هنگامه خواندن دعاى عرفه متبرکتر شد.
اماما! در این دشت چه خواندى؟ که هنوز دشت، از نام تو عرفان دارد. شب از یاد تو عطرآگین است. آسمان رنگ خدایى دارد. سنگهاى جبلالرحمه همه نالانند. سرزمین، سرزمین شهادت، معرفت و عرفان است . (12) مىداند چه کسى بر روى آن گام مىنهد. چرا آمده؟ چگونه بر مىگردد؟ "اى حسین" اى مرد عرفان در دعاى عرفه چه گفتى که حاجیان همه گریانند؟
صحراى عرفات کلاس شناخت و خودسازى امام حسین علیه السلام است. روز عرفه همراه شاگردان وفادارش در این پایگاه مقدس درنگى بس شگرف کردند و روى به دامن کوه رحمت نهادند و در سمت چپ کوه در برابر کعبه کلاس صحرایى تشکیل دادند. موضوع آن شناخت و سازندگى بود. روز، روز عرفه بود. دستهاى مبارکشان را روبروى صورتشان به دعا بلند کردند و مشغول دعا شدند. دعایى بسیار طولانى، با محتوایى عاشقانه!
پروردگارا! اگر همه واقفان چنین دعایى را از جان و دل بر زبان آورند، عظمت و قدرت حضرت بارى تعالى را با جمال و جلال و شکوه و همه اوصافش بازیابند تا شوق دیدار حق در آنان پدید آید. خدا را با چشم دل از رهگذار این دعا بخوبى مىتوان رؤیت کرد. پروردگارى که صنعت هیچ صنعتگرى به پایش نرسد. بخشنده بی دریغ است. بر رازها آگاه است. پاداش دهنده نیکىهاست. فرستنده رحمت بر اشکهاى درگاهش، سامع نداى دردمندان، رافع درد دردمندان و قامع گردنکشان است. آن هم در بیابان عرفات در فضایى باز و رهیده از هرگونه عوامل دنیایى در چنین شرایطی آفریدگار جهان هستى را به وسیله خود او مىتوان شناخت.
حال، قلب خویش را با بخشهایی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام جلا داده و به مناجات امام با خدای متعال گوش جان می سپاریم وبا امام همنوا می شویم:
پروردگارا، مرا به که وا مىگذارى؟ به خویشاوندى که پیوند محبت را مىگسلد، یا بیگانهاى که با من خشم مىراند، یا به آنان که مرا خوار مىشمارند؟ و حال آن که تو خداى منى و رشته سرنوشت من در چنگ توست! از غربت و تنهایى و دورى خانهام و خوارىام درچشمان کسى که وى را بر من مسلط گردانیدهاى، به درگاه تو شکایت مىآورم.
بارالها بر من خشم مگیر که اگر تو بر من خشم نیاورى، مرا زغیر تو باکى نیست و مگر نه این است که فراخناک لطف و عافیت تو مرا کافى است!
خداوندا، تو را به نور جمالت که بر زمین و آسمانها تابیده است و پردههاى تاریکى را برانداخته و کار گذشتگان و آیندگان را صلاح بخشیده است، سوگند مىدهم و از تو مىطلبم که در آن حال که بر من خشم گرفتهاى، مرا نمیرانى و قهر خود را بر من نازل نگردانى که تو مىتوانى قهر و عتاب را رها کنى و به لطف بازآیى و از من خشنود شوى!
اى آن که سپاسگزاریم به درگاه وى اندک است، اما او محرومم نمىسازد و گناهانم بسیارند لکن مرا به رسوایى نمىکشاند، پیوسته مرا در حال انجام گناهان مىنگرد، اما هیچ گاه به خوارى نمىراندم!
اى آن که در کودکى مرا محافظت فرمودى و در هنگام پیرى بىروزیم نگذاشتى. اى آن که الطاف و نعمتهایت در نزد من بیرون از شمارش اند و توان شکرگزارى آنها را ندارم.
اى کسى که با من به نیکویى و احسان رفتار مىکنى و من به زشتى و عصیان تو را پاسخ مىگویم. اى کسى که مرا به یمن ایمان نجات بخشیدى، پیش از آن که به طریقه شکر نعمتهایت آشنا باشم.
اى مولاى من، تویى که نعمت دادى، تویى که احسان کردى، تویى که به نیکى رفتار نمودى، تویى که کرامت فرمودى، تویى که فضیلت بخشیدى، تویى که فضل خود را به اتمام رسانیدى، تویى که روزى عطا فرمودى، تویى که کرم کردى، تویى که توانمندم ساختى، تویى که سرمایهام دادى، تویى که پناه دادى، تویى که کفایت کردى، تویى که هدایت کردى، تویى که از گناه بازداشتى، تویى که گناهان را پوشیدى، تویى که گناهان را بخشیدى، تویى که عذر پذیرفتى، تویى که مکنت و جاه بخشیدى، تویى که عزت دادى، تویى که پشتیبان بودى، تویى که تاییدم کردى، تویى که یارى رساندى، تویى که شفا بخشیدى، تویى که عافیت دادى، تویى که اکرام کردى، خجسته و بلند مرتبهاى اى پروردگار من، ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست.
اما من اى خدایم، به خطاهایم معترفم، پس بر من ببخشاى! منم که گناه کردم، منم که خطا نمودم، منم که نادانى کردم، منم که به سوى گناه شتافتم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تواعتماد کردم، منم که در عین دانایى گناه کردم، منم که وعدهها دادم، منم که وفا ننمودم، منم که پیمان شکستم، منم که به جرم خود اقرار کردم.
بارالها، من بدان نعمات که مرا دادهاى اذعان دارم، به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز مىگردم، تو نیز مرا بیامرز.
اى کسى که گناه بندگان تو را ضررى نرساند و نیازى به طاعت ایشان ندارى، هر کدام از بندگانت که کارى نیکو به جاى آورند، به توفیق و لطف توست، پس تو شایسته حمد و سپاس هستی.
خدایا، چون مرا فرمان دادى سرکشى نمودم و چون نهى کردى و آنچه را نمىخواستى به جاى آوردم. اینک این منم که نه دلیلى بر بىگناهى خود دارم که عذر بخواهم و نه نیروى آن دارم که از کسى یارى بخواهم. حال با کدامین اعضایم رو به روى تو بایستم، آیا با گوشم یا با چشمم یا با زبان و یا پاهایم، آیا تمامى اینها نعمتهایى نیست که مرا عنایت فرمودهاى و من با همه آنها نافرمانىات کردهام، اى مولاى من، حجت و دلیل از آن توست و من محکومم!
اى شنواترین شنوندگان و اى تیزبینترین بینندگان و اى سریعترین حسابگران و اى مهربانترین مهربانان، بر محمد(ص) وخاندان پاک وى درود فرست!
پروردگارم، از تو حاجتى را مىطلبم که اگر آن را به من ارزانى دادى، هر چیز دیگرى را که از من دریغ نمایى، مرا زیانى نرساند و اگر از آن محرومم سازى، هر چه را به من عطا فرمایى مرا نفعى نبخشد، «از تو مىخواهم که مرا از آتش جهنم آزاد گردانى!»
غیر تو خدایى نبود، یگانهاى و تو را همتایى نیست، فرمانروایى و ستایش از آن توست و تو بر همه چیز توانایى، اى خدا.
خدایا، من در آن حال که بىنیاز و توانمندم، به تو نیازمندم، پس چگونه در حال فقر نیازمند تو نباشم. خدایا من که در عین دانایى، نادانم، چگونه در حین جهل، نادان نباشم!
خدایا، به راستى که تغییر تدابیر تو و سرعت انجام اراده وتقدیرات تو، بندگان عارفت را باز داشت، از این که در حال نعمت به دوام بخشش تو اطمینان کنند و در حال نقمت، از رحمت تو نومید گردند!
اکنون منم که با فقر و نیازمندیم به تو توسل مىجویم و چگونه به حضرتت توسل جویم با فقرى که محال است دامان غناى تو را بیالاید. چسان از این حال که دارم به تو شکایت آورم، در حالى که هیچ چیز بر تو پوشیده نیست. چگونه حرفهاى دلم را براى تو بیان کنم و حال آن که از همه آنها آگاهى! چگونه ممکن است امیدهایم را که رو به سوى تو دارند، به نومیدى بدل سازى و حال مرا نیکو نگردانى، با آن که قوام آن به دست توست.
خدایا! چقدر تو به من نزدیکى و من از تو دورم! و چقدر نسبت به من مهربانى. پس چیست که بین من و تو حجاب افکنده است!؟
خدایا، هر گاه گناهانم مرا گنگ گردانید، کَرم تو زبان مرا گشود و هرگاه که صفات ناپسندم مأیوسم ساخت، الطاف بىپایانت مرا به طمع واداشت!
خدایا، آن کس که زیبایی هایش در حقیقت زشتى است، چگونه زشتیهاى رفتار وى زشت و ناپسند نباشد و آن کس که سخنان حق گونه او ادعایى بیش نیست چسان ادعاهایش، ادعا نباشد.
پروردگارم، مرا از زیر بار ذلت نفس رهایى ده و پیش از آن که مرگم در رسد از آلودگى شک و شرک پاکم کن. از تو یارى مىجویم، یاریم کن. بر تو توکل مىنمایم، مرا به حال خود وامگذار. تو را مىخوانم، مرا نومید مساز. مشتاق فضل توام، محرومم مکن. خویشتن را به وجود پاکت منتسب مىنمایم، دورم مگردان. مقیم درگاه توام، از خود نرانم.
تویى که انوار جمالت را به دلهاى شیفتگانت تاباندى تا آن که تو را شناختند و به یگانگى تو ایمان آوردند. تویى که محبت غیرخود را از قلوب دوستانت زدودى تا غیر تو را به دوستى نگرفتند وبه جز تو پناه نیاوردند و آن گاه که جهانیان آنان را هراسناک سازند، تو مونس ایشان هستى و تویى که آنها را هدایت فرمودى تا جایى که نشانههاى قدرتت بر آنان آشکار گشت!
آن کس که تو را از دست داد، چه کسى را یافت و آن که ترا یافت چه کسی را از دست داد! به راستى که زیانکار است آن کس که به جاى تو دیگرى را برگزیند و بسى خسران زده است آن که بکوشد تا از تو جدا گردد. چگونه به غیر تو امیدوار شوم، در حالى که تو رشته احسان را نگسستهاى و چگونه نیاز خویش از درگاه غیر توبطلبم و حال آن که عادت بخشندگى خویش را دگرگون نساختهاى!
اى کسى که شیرینى موانست خویش را به عاشقانت چشانیدهاى، پس آنان در برابر تو تملقکنان برپاى ایستادهاند! اى کسى که پردههاى هیبت خود را بر دوستانت افکندهاى و آنان هراسناک درمقابل تو پوزش مىطلبند.
تو بندگانت را به یاد مىآورى پیش از آن که دیگران از آنها یادى کنند و آغازگر هر بخشش و احسانى؛ قبل از آن که عبادت کنندگان رو به سوى تو آورند و بخشنده و عطا کنندهاى، پیشاز آن که خواهندگان از تو بخواهند و چه شگفت است این که بسیارمىبخشى و آن گاه از آنچه بخشیدهاى از ما وام طلب مىکنى!
خداوندا، من را به کمند مهربانى خویش به سوى خود آر تا وصال تو را دریابم و با جاذبه الطاف خویش مرا درکش تا به سوى تو روى آورم!
خدایا، رشته امیدم از تو نمىگسلد گرچه تو را سرکشى نمودهام وهرچند تو را عبادت کنم باز دهشت مرا رها نمىسازد. کاینات مرا به سوى تو رهنمون مىگردند و یقینى که به کرم تو دارم مرا به سویت مىکشاند.
خدایا، چگونه نومید گردم و حال آن که تو امید منى و چگونه به خوارى تن در دهم در حالى که تو تکیهگاه منى.
خدایا، چسان در برابرت دعوى سربلندى نمایم با آن که بنیاد مرا از ذلت برآوردهاى و چسان سر فخر بر آسمان نسایم و حال آن که مرا به خود منتسب کردهاى!
خدایا! چگونه رداى بینوایى درنپوشم، در حالى که مرا درجایگاه فقرا نشاندهاى و چگونه خویشتن را فقیر بنامم با آن که تو با بخشش خود بىنیازم ساختهاى!
تویى که جز تو پروردگارى نیست. خود را به تمامى اشیا شناساندهاى به گونهاى که موجودى نیست که تو را نشناسد. تویى که خویشتن را در آینه همه موجودات به من نمودهاى و من در همه چیزجمال تو را به آشکارا نگریستهام و تویى که براى تمام موجودات آشنایى!
این بود بخش کوتاهى از بندهاى دعاى عرفه که امام حسین علیه السلام در عرفات آن را زمزمه مىکرد و همه اطرافیان گوش به دعاى او داده و با صداى بلند گریه مىکردند و آمین مىگفتند. آهسته آفتاب حجاز در پشت کوههاى عرفات غروب مىکند و امام علیه السلام با شاگردان خود آهسته از دامنه کوه پایین مىآیند ودشت عرفات را به سوى مشعرالحرام ترک مىگویند.
خوشا بحال کسى که پس از غروب عرفه که از گناهان پاک شود، بار دیگر گناه نکند. امام صادق علیه السلام فرمود: "هنگامى که روز عرفه به پایان انجامید و شب فرا رسید، فرشتگان به دوش انسان زده و مىگویند "اى زائر خانه خدا گذشتههاى تو بخشیده شد، مواظب باش که در آینده، چگونهاى؟ (13)سلام بر کسانى که غروب عرفه را در عرفات درک کرده، و به جایى رسیدهاند که بفرموده رسول خدا خداوند فرشتگان را براى بخشش خود گواه گرفته و مىفرماید: "اشهدکم انى قد غفرت لهم." (14)
پىنوشت ها:
1- جوادى آملى،عرفان حج
2- " فتلقى ادم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم" بقره/ 37 .
3- علامه سید هاشم بحرینی، تفسیر البرهان، چاپ دوم، ج 1، ص 86.
4- کنزالعمال، جلد 5، ص 13.
5- مستدرک الوسایل، جلد 2، ص 168/ وافى، جلد 2، ص 45.
6- بحارالانوار، ج 99، ص 264.
7- همان، ص 293 .
8- جوادى آملى، صهباى صفا، ص 85 .
9- همان، صص 85 و 86 .
10- محسن قرائتى، حج، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم .
11- همان.
12- همان.
13- وافى، جلد 2، باب حج، ص 45 .
14- مجلسى ، بحار الانوار، جلد 99، ص 49 .